بازخوانی پاسخ به استفتائی پیرامون بحث جداسازی دختران و پسران در محیط های آموزشی

besmealah

سؤال:

با توجه به بحث ها و پیشنهادهایی که طی مدت اخیر در مورد جدا سازی دختران و پسران در دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی کشور مطرح شده است، حضرت عالی این اقدام را چقدر ضروری می دانید؟ آیا درس خواندن دختران و پسران به طور همزمان و در یک کلاس درس دارای اشکال شرعی است؟ همچنین در تکمیل بحث لطفا نظر شخصی خود را در مورد مزایا و مضرات جداسازی جنسیتی در دانشگاه ها بفرمایید؟

پاسخ:

با سلام و تحیت؛

به اعتقاد اینجانب، مطرح کردن جداسازی جنسیتی در دانشگاهها و دیگر مراکز علمی، تکیه بر موضوعاتی خاص، جزئی و غفلت از یک سری مسائل اساسی و محوری است.

همگان می دانند بیش از ۳۰ سال از پیروزی انقلاب اسلامی می گذرد و در این مدت طولانی، تمام امکانات اجرائی، سیاسی، فرهنگی و آموزشی دست نیروهای انقلاب اسلامی بوده است و نسل حاضر کنونی نیز، نسل دوران طاغوت نیست بلکه نسل دوران ما و انقلاب اسلامی است و انتظار همگان این بوده و هست که در سایه برنامه ریزی های دقیق، درست و اعتمادساز میان جامعه و حاکمیت، وضعیت طوری پیش برود که جامعه ما بصورت جامعه مکی و مدنی جلوه کند؛ زن و مرد، و دختر و پسر در عین اینکه روابط خود را تنظیم و تعریف کنند، طوری در جامعه و در کنار هم زندگی کنند که این نوع زیستن، هم نشان گر اخلاق باشد و هم نشان گر هنر، زیبائی، علم و فرهیختگی.

حال با توجه به پرسش های مورد بحث، سئوال اینجاست که اگر بنا بود زن و مرد در محیط اجتماعی، در محیط هائی به دور از همدیگر زندگی کنند آیا در کنار خانه خدا، نباید میان زن و مرد پرده می کشیدند و آیا نباید در طواف، میان جنسیتهای مختلف جدائی می اندختند؟ آیا محیط دانشگاهها مقدس تر از حرمین شریفین است؟ ممکن است مطرح شود که آنجا استثناء است؛ پاسخش این است که جمهوری اسلامی می خواست و می خواهد که مدل حیات اجتماعی را مانند محیط و مدل جامعه نبوی بسازد و با تقویت پایه ی ایمان و با اعتلاء مبانی معرفتی، وجود شناسی و انسان شناسی و با بروز و ظهور علائم و نشانه های صداقت، راستی و عدالت در برخوردها، فرهنگها و سیاست ها و با تامین آزادیهای فکری، فردی و اجتماعی و با رعایت حقوق مضاعف و استقلال حکومت و مردم و با رفع بی عدالتیها و تبعیضهای غیر اسلامی و غیر انسانی، اعتماد جدی مردم را بدست آورد و در ظل این اعتماد، مظاهر جامعه را در خفا و علن، مظاهر عفاف، ذکرالله، فکر و اندیشه، فرهنگ، علم و تحقیق نشان دهد و در چنین اجتماعی، دیگر احتیاجی به جداسازی مطرح امروز نیست.

البته ممکن است این نوع جداسازی بصورت محدود و در موارد خاص و جزئی و بصورت کوتاه مدت، اثرات قابل دفاعی داشته باشد ولی در دراز مدت ممکن است بدلیل عدم هماهنگی با شرایط دیگر، نوعی حالت اکراه و غیر طبیعی و قسری بودن را به همراه بیاورد و مطابق قانون عام فلسفی، قسر دوام نمی یابد و بر ضدش تبدیل خواهد شد که در این صورت تبعات ویران گرانه ای را خواهد داشت که به آسانی قابل جبران نخواهد بود.

به نظر می رسد علت اینکه آیه لزوم عفاف و پوشش در قرآن کریم در سوره نور که از سوره های مدنی است آمده است و مخاطبین این آیات مردان و زنان مومن هستند و فرمان لزوم رعایت آن با تاکیدات فراوان از طرف خدای منان توسط رسول خدا (ص) بر مومنان صادر گردیده است، به همین جهت است که مادامی که پایه های ایمان انسانها، قوی، محکم و ریشه دار نشده و مخاطبین فرامین الهی، با تمام وجود بر صداقت و حقانیت فرمان و کسی که فرمان صادر می کند، به باور حقیقی نرسیده و یا شناخت درستی از آن نداشته باشند و یا اینکه در صدق و حقانیت سخنش بنوعی دارای تردید و دو دلی شده باشند، انتظار مطلوب و متوقع از دستور بدست نخواهد آمد و دقیقاً به عکس آن اگر مخاطب با تمام وجود، صدق سخن را باور داشته و رابطه آمر و مأمور را رابطه مرید و مراد دانسته و اطاعت از او را یکنوع وظیفه و تعهد و مسؤولیت بشناسد، در این صورت آمر در حد مطلوب و شاید بیش از حد انتظار آثار و برکات فرمانش را بدست آورده و نتیجه مورد توقع خویش را خواهد دید.

با این شرح، اقدام بر جداسازی عینا مانند حجاب و لزوم ستر و عفاف برای جوامع اسلامی است؛ بدون شک و تردید حجاب، عفاف و پوشش از مصرحات کتاب الهی و از مسلمات اسلام است، اما رعایت آن در صورتی قابل تضمین است که انسان با ارائه درست مفاهیم اسلامی و با برخوردهای منطقی و تکریم آمیز و ارائه اسلام بصورت مطلوب، زیبا و صحیح، اعتماد مردم را جلب کند و با تکیه بر نصرت خداوند و ایمان مردم و اعتماد آنان بر حاکمیت، حمایت از دستورات و برنامه های آن را وظیفه ملی، اخلاقی، دینی و وجدانی خود بداند و الا موفق نخواهد بود و از همین جا بخوبی بدست می آید که اگر بدون جلب اعتماد نسل جوان جامعه، بصورتی ناپخته و با روشی اقتدارگرایانه، اعمال قدرت شود، امکان بروز نتیجه ای عکس، وجود خواهد داشت؛ بنابراین با اصلاح روش برخوردها و جلب اعتماد دانشجویان و با بها دادن به آنان و استمداد از قدر محیرالعقول نسل جوان، می توان حتی بدون مطرح نمودن سیاست های ناکارآمد، روابط میان آنان را طوری تنظیم و تعریف کرد که هم تضمین کننده سلامت روابط و نیز سلامت جامعه باشد و هم شاهد رشد فکری و علمی دانشگاهها و مراکز آموزش بود.

Mohr