با توجه به مطالبی که در گذشته بیان شد، معلوم میشود که تحقیق و کنکاش دربارۀ اصل دین و گرایش دینی، از نیازهای اولیۀ بشر بوده و ریشه در نهاد انسان دارد. اگر انسان برای تحقیق و کنکاش به این مقوله وارد شود، به یکی از خواستههای طبیعی و فطری خویش پاسخ داده است و چون دین تأمین کنندۀ سعادت بشریت در تمامی اعصار و مکانهاست و بیاعتنایی به آن زمینۀ سقوط و هلاکت جاودانه را فراهم میسازد، بنابراین عقل حکم میکند که انسان دربارۀ دین تحقیق کند و در قبال آن بیتفاوت نباشد. چون هر دینی برنامهای برای تأمین سعادت بشر دارد که آنرا در قالب احکام و دستوراتی قرار داده است، لازم است همۀ افراد، احکام و دستورات آنرا بیاموزند و در آموختن آن سهلانگاری نکنند. زیرا در یاد نگرفتن آن خطر هلاکت و نابودی دنیوی و اخروی وجود دارد. دفع این نابودی هم عقلاً واجب است. پس دانستن و یادگرفتن احکام دین و دستورات آن برای همه فرض و واجب است.