برای اثبات معاد براهین و استدلالهای مختلفی وجود دارد. اگرچه جزئیات معاد از راه استدلال و برهان عقلی قابل اثبات نیست، اما از آنجا که از طریق خبر و گواهی گواهان مطمئن و امین، بهطور قطع یا از طریق قرآن و یا از طریق سنّت، به ما رسیده و ثابت شده است، از این راه ما وجود آنرا میپذیریم و به آن معتقدیم و همین مقدار در ایمان و باور، ما را کفایت میکند. ولی اصل معاد، حیات پس از مرگ و روز قیامت، هم از راه ملاحظۀ حکمت و تدبیر عمومیخداوند قابل اثبات است و هم از ملاحظه و مطالعۀ انسان و تواناییهای او و گرایشی که به مطلق و جاودانگی دارد و هم از راه دیگری که برای عموم قابل هضمتر و ملموستر است. به خاطر اینکه در این رساله مخاطبان ما همۀ افراد با استعدادهای متفاوت هستند و طبعاً هم نمیتوان با همۀ مردم با زبان فنی و تخصصی سخن گفت، از میان آن راهها، به راه سوم میپردازیم. آن راه اینست:
اگر به مطالعۀ زندگی اجتماعی و جریانات زشت و زیبا و حسن و قبیح یا عادلانه و ظالمانهای که بهطور مستمر در جهان بوده و اتّفاق میافتد بپردازیم، از این راه به ضرورت وقوع چنین حادثهای خواهیم رسید و به وقوع قیامت با آن عظمتی که در قرآن به آن پرداخته شده، ایمان خواهیم آورد. در جهانی که ما در آن زندگی میکنیم، اینگونه نیست که با انسانها متناسب با اعمال و کردارشان رفتار شود و الزاماً نیکوکاران پاداش بگیرند و بدکاران مجازات شوند. چنین چیزی تاکنون رخ نداده و در آینده هم رخ نخواهد داد. لذا چنین نیست که انسانها در این جهان بهطور کامل و متناسب با شرایط و به اندازۀ همۀ تواناییها، امکانات، مقدمات و نتایج آثار و اعمالی که انجام دادهاند، پاداش و یا کیفر ببینند. حال اگر هیچ وقت انسان چنین روزی را پیش روی خود نداشته باشد که اعمالش در آن بهطور دقیق مورد محاسبه قرار گرفته و از طرف خدای حکیم عادل، به نیکی نیکان، پاداش و به بدی بدان کیفر داده شود، در اینصورت نوع بشر هیچگاه پاداشی مناسب و کیفری عادلانه برای اعمالش نخواهد دید. چه فراوانند انسانهای شریف و فداکار که در این دنیا با عسرت، فشار و مظلومیت زندگی کردهاند و کارهای خوب و خدمات گرانبها و جانبازیها و ایثارگریها از خود نشان داده و مردهاند، بدون اینکه پاداشی بگیرند. نیز فراوانند انسانهایی که عمرشان در این دنیا به ظلم، تجاوز، چپاول و شهوترانی گذشته است و موجب نابودی و هلاکت جوامع زیادی شدهاند و کیفر اعمال خویش را ندیدهاند.
با توجه به این وضعیت و شرایط، آیا عقلاً لازم نیست پس از این جهان، جهان دیگری باشد تا در آنجا با دقت به کارهای خوب و بد انسان رسیدگی شود و هر کسی متناسب با عملش پاداش و یا کیفر ببیند. اگر چنین نباشد، آیا به معنای ظلم در اصل خلقت نخواهد بود؟ اگر چنین نباشد خلاف عدالت خداوند نیست؟ اگر کار انسان در همین دنیا به پایان برسد و پروندۀ اعمالش با مردن بهطور کلّی بسته شود، آیا به این معنا نیست که حیات او دارای هدف نبوده و عبث بوده است؟ آیا این نوع نگرش، نفی عدالت و حکمت از ذات مقدّس حضرت حق نیست؟ اساساً فرستادن این همه پیامبر و کتاب آسمانی و تأکید بر روز رستاخیز، چگونه قابل توجیه است؟ آیا لازم نمیآید همه عبث و بیهوده باشد؟ پس روز قیامت به آن معنا که در قرآن و سخنان اولیای الهی آمده است، حق و مورد اعتقاد ماست و اگر حساب و کتاب و ثواب و عقابی در کار نباشد، همۀ آفرینش و فرستادن پیامبران الهی کاری بیهوده خواهد بود و این معنا با حکمت و تدبیر خداوند سازگار نیست. پس معاد بهطور کلّی و با تمام جزئیات از ناحیۀ عقل و نقل ثابت است و یکی از اصول اعتقادی مسلمانان و بلکه همۀ موحّدان عالم است و عین مقتضای عدالت و حکمت پروردگار جهان است.
بازدید ها: 0