برای حجّت معانی گوناگونی نقل کردهاند؛ اهل منطق از آن معنای خاصی اراده کردهاند و علمای اصول نیز معنای خاصی متناسب با اهدافشان از آن اراده کردهاند. حجّت در لسان کتاب و سنّت معنایی دارد که در این رساله هم به همان معنا به کار رفته است و آن اینست که حجّت، برهان و اقامۀ دلیل است؛ طوری که راه برای فرد مشخص شود و بهانهای برای مخالفت و ترک اتیان عمل نداشته باشد. نوعی از اقامۀ دلیل از ناحیۀ کسی است بر کسی دیگر. حجّت به این معنا ممکن است به نفع فرد تمام شود و نیز ممکن است به ضرر او باشد. کما اینکه در گفتار خدای متعال در آیۀ کریمۀ «فَلِلّهِ الْحُجَّهُ الْبَالِغَهُ» نیز حجّت به همین معناست. بنابراین حجّت عبارت است از اینکه عملی که باید از فرد سرزند و یا ترک عملی که از فرد خواسته شده، مستند به امری باشد که سندیت آن مقبول و پذیرفته شده باشد. به همین خاطر اگر عمل با آن حجّت منطبق گردد و عامل نیز کوشش خود را برای یافتن آن حجّت و سند برای انجام وظیفه به کار برده باشد، آن عمل پذیرفته شده و استحقاق تشویق، ثواب و ارتقای مقام بنده در نزد خداوند متعال را دارد، در غیراینصورت با توبیخ، مذمّت و تنزّل مقام روبهرو خواهد شد. ملاک صحّت اعمال و بطلان آنها، مطابقت و عدم مطابقت اعمال با حجّت مقبول است و ملاک ثواب و عقاب و توبیخ و تشویق، بر اطاعت و عصیان و انقیاد و تمرّد است. هر جا اطاعت و انقیاد صدق کند، استحقاق ثواب وجود دارد و هر جا هم عصیان و تمرّدی باشد، زمینۀ عِقاب فراهم میشود.
در فرهنگ دینی ما انسانها دو نوع حجّت در اختیار داریم: حجّت باطنی و حجّت ظاهری؛ به تعبیر دیگر حجّت یا درونی است یا بیرونی. حجّت باطنی و درونی همان عقل آدمیاست که خداوند در درون هر انسانی قرار داده و او را به آن مجهّز فرموده است و انسان به وسیلۀ آن میتواند خوبیها و بدیها، زشتیها و زیباییها و خیر و شر را از هم تشخیص دهد و درک کند و با درک و فهم دربارۀ آنها تصمیم بگیرد. امّا حجّت ظاهری و بیرونی، رسولان خداوند و پیامبران الهی هستند که در طول تاریخ و مقاطع مختلف، هدایتها و راهنماییهای لازم را در اختیار بشر قرار دادهاند. اینکه قلمرو این دو حجت تا کجاست و یا کدام یک قلمرو گستردهتری دارد مورد بحث این رساله نیست، آنچه در اینجا مهم است اینست که یادآوری شود انسان دارای دو حجّت است و همانگونه که از گفتار امام موسیبنجعفر به روشنی استفاده میشود ، انسان هیچگاه بدون حجّت، همراه و هدایتگر نبوده است و بشر نمیتواند مدّعی شود که راه فهم حق بر او بسته بوده است و نتوانسته مخالفان حق را بشناسد و به سبب عدم شناخت حق و باطل بوده که راه باطل را پیموده است. این ادعاها مورد قبول حق نیست؛ راههای شناخت حق و باطل، به صورت بشری و الهی در اختیار بشر بوده و ابزار ادراک آنها، ولو بهطور نسبی، در حدّ قابل قبولی در اختیار انسانها قرار داده شده است. این دو حجّت برای تکامل و هدایت بشر توأم و مکمّل یکدیگرند و تضاد و تناقضی میان آنها نیست.
بازدید ها: 1