بسم الله الرّحمن الرّحیم
محضر خواهران و برادران ارجمند
سلامٌ علیکم
مقدمتاً و پیش از پیروی از فرمایش دوستان در سخن گفتن با اعضا و میهمانان محترم کنگرۀ حزب ارادۀ ملت، یاد معمار راحل انقلاب اسلامی را گرامی میدارم و ایام سالگرد انقلاب اسلامی را به شما تبریک میگویم.
قال النبی صلی الله علیه و آله و سلّم: “ألإسلام یَزیدُ و لا یَنقُص” و قال صلی الله علیه و آله و سلّم: “لا ضَرر و لا ضِرار فی الإسلام، فالإسلام یَزیدُ المُسلِمَ خَیراً و لا یَزیدُهُ شَرّاً”. اسلام، می افزاید و نمیکاهد. در اسلام ضرر و ضراری نیست، چرا که اسلام بر خیر مسلمان میافزاید و شرّی متوجه او نمیسازد.
جمهوریتی را میتوان اسلامی نامید که در مدیریت دین و دنیای مردم بتواند حرکتی رو به جلو داشته باشد و اگر هم در مسیرش خلل و نقصانی روی دهد، به فوریت نسبت به ترمیم و اصلاح آن اقدام کند. بنا به فرمایش نبوی، حاکمیتی شایستۀ لقب اسلام است که طوری به شهروندان خدمت برساند که روز به روز بر موافقان خود بیفزاید و از مخالفان غیرمعاند خود بکاهد و معاندان را هم از عناد بازدارد. جمهوری اسلامی، اگر جمهوری است و اگر اسلامی، باید تدبیری به کار بندد که شهروندان عادی و موافقش را به موجوداتی ناراضی، و شهروندان ناراضی را به ستیزهجویانی معاند تبدیل نکند. وقوع سریع مستحدثات و اتفاقات جدید دنیای امروز، فرصت آزمون و خطای مکرّر را از هر حکومت و حاکمیتی از جمله جمهوری اسلامی ما گرفته است و بیشتر آگاهان و دلسوزان انقلاب به وضوح و به درستی احساس میکنند که جمهوری اسلامی اگر نتواند موقعیت کنونی خود را مدیریت و فرصتهای از دست رفته را بازسازی کند، و اگر نتواند جلوی خسارات پی در پی را بگیرد و اگر نتواند کارآمدی خود را نشان دهد، بی هیچ تعارفی باید ردّ و نشان آن را در تاریخ جستجو کرد.
اکنون که شما برادران و خواهران حول یک عنوان گرد هم آمدهاید و فعالیتتان اصلاح طلبانه خوانده میشود، حاجت زیادی هست به اینکه توان و انگیزۀ خود و نیروهای انقلابی و وفادارتان را بازیابید و برای بازسازی فضای فکری، سیاسی و اقتصادی این کشور به گزارههای ذیل توجه فرمایید.
۱. برخی عقلای رقیبتان اگر انصافی داشته باشند، باید کمک و تفهیم شوند که کنش و فعل اصلاح طلبانه شما مبتنی است بر یک فرض مشاهدهپذیر و نه چندان پوشیده که شما طالبان اصلاحاید، نه طالبان عدم. اصلاح جمهوری اسلامی بر مبنا و مدار قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و به عنوان یک فعل و فرایند دائمی و همیشگی؛ نجات قانون اساسی بر مبنای تفسیری گشوده و بر مبنای عقل جمعی و دوری از خودرأیی و تأکید بیش از پیش بر موازنۀ فراموش شده میان دو بعد جمهوریت و اسلامیت این نظام. بر اساس این موازنه و بر اساس ظرفیتهای موجود در همین قانون اساسی جمهوری اسلامی، هم میتوان عقب ماندگیهای کنونی را ترمیم کرد و هم حرکتی رو به جلو آغاز کرد.
۲. فضای کشور در جهاتی آنقدر نیازمند سازندگی و اصلاح است که هنوز هم حرکتها و برنامههای اساسی شما در دولتهای گذشته، توانایی نجات و رهایی کشور را از این وضعیت دارد. اما این به آن معنا نیست که این برنامهها نیازمند بازآرایی و بازنگری نباشد. جمهوری اسلامی ایران با وضعیتی که امروز در داخل و خارج به آن دچار شده است، هم نیازمند سازندگی، هم نیازمند اصلاح و هم نیازمند بازگشت به اصول اساسی اسلام است تا این کشور را از خطر اندیشۀ مبتنی بر خلافت به جای اندیشۀ امامت و از خطر جایگیری اشعریت زمینی شده به جای تفکر عقلی، اعتزالی و اصولی دور کند.
۳. خطر را برای دهمین بار و صدمین بار باید گوشزد کرد و از همۀ دلسوزان انقلاب اسلامی خواست که برای این درماندگی مشهود معیشتی مردم و به موازات آن برای حیات اخلاقی و معنوی جامعه فکری بکنند و در نتیجه از آسیب دیدن اصل حاکمیت دینی جلوگیری کنند. به طرق گوناگون اعلام خطر کنید و در زمانهای که هنوز نسل اول انقلاب از سلایق گوناگون زندهاند و اگرچه حیات عقیدتی و سیاسی آنان مسدود شده است، ولی حیات طبیعیشان باقی است، از آنها بخواهید که از محاق رفتن اسلام، از تحمیق مردم و از جیرهخوار شدن اقتصادی و فکری مردم جلوگیری کنند. اعلان خطر کنید و با نظریهپردازی و تکرار تجارب امم پیشین، تبیین کنید که این روندِ رو به تزاید کینهسازی و دشمنسازی از درون، و گسیل جوانان و متفکران این کشور به خارج و تبدیل آنها به دشمنانی تمام عیار برای این نظام، باید متوقف شود. این سناریویی است که کلید آن اتفاقاً در داخل مرزها و در دستان داخلیهاست. همۀ این جوانان، دختران و پسرانی که آوارۀ غربت غرب شدهاند، استعدادهای خدادادی این سرزمین بوده که روزی شهروندان این مملکت بودهاند و به قانون آن احترام گذاشته و کم یا بیش، منشها و ارزشهای خود را در چارچوب آن تعریف کردهاند و امروز برخی رفتارهای داخلی، آنها را بعضاً به افرادی منزجر تبدیل کرده است. بازیابی این امیدها و ظرفیتها یکی از وظایف و کارکردهای خطیری است که بیش از همه از شعار و عمل اصلاح طلبانه ساخته است.
۴. امروز مجال مقایسه است تا بفهمید و اعتماد به نفس خود را بازیابید که اصلاح طلبان، بر خلاف آنچه برخی القا میکنند و خودشان هم میدانند، در هنگام مذاکرات بین المللی به مصالح ملی پایبندتر بودهاند و رفعت ملی را در جهان، بهتر حفظ کردهاند. سالهای حاکمیت اصلاحات و سازندگی، در عین برخی نقائص و کاستیها، دین و دنیای مردم را بسیار بهتر حفاظت و پاسداری کرده است. اصلاح طلبان، بر خلاف آنچه برخی القا میکنند، نشان دادهاند که در صحنههای مختلف به ویژه در هنگام تضارب رأی و بحران و هیاهوی اجتماعی و سیاسی و بینالمللی به مصالح ملّی وفادارترند. نیروهای خط امام درست عکس القائات بدخواهانۀ بعضی، نشان دادهاند که به حکم قانون وفادارترند و مجلس را واقعاً و حقیقتاً در رأس امور میخواهند و آن را مظهر ارادۀ ملت میدانند. تاریخ و وقایع دو دهۀ گذشته به خوبی گواه است که نهیب اصلاحطلبان به بیگانه، هم منطقیتر، هم به موقعتر و هم کارآمدتر بوده است. حتی وقایع چند هفتۀ اخیر هم به خوبی گواه است که اصلاح طلبان، در عین برخی اختلاف نظرها، حرمت رهبری را هم محفوظتر داشتهاند و آینده هم متعلق به هر جریانی که باشد، وقوع یا عدم این گفته را به روشنی اثبات خواهد کرد.
۵. نسبت به سرقت شعارهای اصلاح طلبانه و آزادیخواهانه در جریان ماکیاولیسم سیاسی حساس باشید. شعارهای اصولگرایانه، اصلاح طلبانه، و افکار سازندۀ شما واجد پشتوانۀ ارزشی است و متکّای دینی و انسانی دارد؛ حال آنکه اصحاب ماکیاولیسم داخلی، این شعارها را بدون پشتوانههای ارزشی آن دستمالی میکنند و برای کسب قدرت، هر وسیلهای را به کار میبندند. متقدّمین انقلاب و جمهوری اسلامی، در هنگام تأسیس نظام، حداکثر تلاش و انگیزۀ خود را بسیج کردند تا از این پدیدۀ شوم پیشگیری شود، اما فضای امروز و برخی اشتباهات انسانی نشان داده که باید تجدید نظری اساسی در یارگیریها و ساختارها و سازوکارهای قانونی صورت گیرد و جدای از ساختارها و سازوکارها، باید صداقت کردار و اخلاق سیاسی ضمانت بخش این سازوکارها باشد.
اندیشهای که در یک حکومت دینی بخواهد هدف را دستمایۀ توجیه وسیله قرار دهد، به خصوص در زمینه و زمانۀ فعلی ما تفکری را میزاید که اولاً اشعری است و ثانیاً اشعریتی است زمینی شده که پس از ارتقاء، نردبان ارتقای خود را هم سرنگون میکند؛ چرا که حتی به آن هم اعتقاد غایی ندارد. حاکمیت مبتنی بر فقه سیاسی شیعه هم، اگر گرفتار چنین تفکری شود و سرنوشت خود را به زمامداران چنین اندیشهای گره بزند، هم ضد خود را میزاید و هم سقوطش حتمی است و تا مدّتها هم امکان زندگی و حیات مجدد نخواهد یافت. این یکی از نقاط خطیر ضربهپذیری منش اعتزالی و اصولی در صحنۀ سیاست است. لذا در این معنا، دوری از ماکیاولیسم سیاسی و مقابله با آن، همگام با احتراز از اندیشۀ خلافت است که سلامت اندیشۀ سیاسی متکی بر اندیشۀ امامت، شیعی و اعتزالی را در پی دارد.
در انتهای این مقال، خودم و برادران و خواهران را به رعایت جانب اخلاق و مدارای با غیر فرا میخوانم و یقین دارم که در صورت تحقق شرایط طبیعی و آزاد سیاسی و اجتماعی، زمینۀ اقبال به شعارها و برنامههای اصلاح طلبانۀ شما فراهم خواهد شد و خواهید توانست ذهن و ضمیر آگاه جامعه را با خود همراه سازید و گامی بلند برای اعتلای جایگاه این مردم و سلامت دین و معیشت آنان بردارید.
والسلام
اسدالله بیات زنجانی
بیست و ششم بهمن ماه نود و یک
سوم ربیع الثانی ۱۴۳۴