مسئلۀ ۳۱۱۱ : اگر شوهر در ضمن عقد قرار کند که زن باکره باشد و بعد از عقد معلوم شود که باکره نبوده است- خواه با اقرار زن یا از راه دیگری ثابت شود- مرد میتواند عقد را فسخ کند و بر هم بزند. این فسخ، اگر قبل از نزدیکی با زن صورت گیرد، چیزی بر ذمۀ مرد نیست، اما اگر پس از نزدیکی باشد، باید مهر را بپردازد اما حق دارد به تدلیس کننده مراجعه کند و خسارت وارده، از جمله مهر را از او بگیرد.
مسئلۀ ۳۱۱۲ : اگر زن با مرد در ضمن عقد ازدواج شرط کند که او را از شهرش بیرون نبرد یا انتخاب مسکن با او باشد و مرد هم قبول کند، مرد باید به شرط خود عمل کند، مگر اینکه رضایت زن را جلب کند.
مسئلۀ ۳۱۱۳ : اگر زن در ضمن عقد ازدواج یا هر عقد لازم دیگر، با شوهر شرط کند که مثلاً اگر مسافرت طولانی کند یا در فلان اداره شاغل شود یا اگر خرجی او را تا مدّت معینی ندهد، اختیار طلاق داشته باشد، شرط باطل است، ولی عقد باطل نیست چون شرط خلاف مَا أَنْزَلَ اللَّهِ است و صحیح نیست، ولی اگر شرط کند از همان زمان عقد خواندن تا پنجاه سال، مثلاً، زن وکیل مرد باشد که اگر مرد سفر طولانی کند یا اگر مثلاً تا سه ماه خرجی ندهد، به وکالت از مرد خود را طلاق دهد و در ضمن همان عقد که شرط وکالت از مرد کرده است، شرط دیگری هم بکند و آن اینکه شوهرش او را از وکالت عزل نکند و شوهر نیز این شرایط را بپذیرد در این صورت شوهر او را وکیل کرده است و حقّ عزل هم ندارد و زن میتواند در صورت پیش آمدن شرایطی که در ضمن عقد، آنها را مشخص و شرط کرده بوده، به وکالت از طرف شوهر خودش را طلاق بدهد.
مسئلۀ ۳۱۱۴ : زن و شوهر حق ندارند در ضمن عقد ازدواج دائم شرط کنند که از یکدیگر ارث نبرند یا اینکه شوهر حق داشته باشد همسرش را به کارهای خلاف شرع وادار سازد و یا از او کارهایی را بخواهد که موجب ضرر و زیان او میشود و یا از او ترک واجبات شرعی را بخواهد و اگر چنین شرایطی را مطرح بکند به دلیل مخالفت با کتاب و سنّت، شرطها باطل هستند ولی اصل عقد دائم باطل نمیشود.
بازدید ها: 0