شرایط صحّت اجرای عقد نکاح‏

مسئلۀ ۳۰۹۹ :    اجرای عقد نکاح دارای شرایط ذیل است:
۱- احتیاط واجب آنست که در صورتی که زن و مرد توانایی داشته باشند عقد را عربی بخوانند و اگر خود مرد و زن نتوانند بهتر است کسی را وکیل بگیرند تا به عربی صحیح خوانده شود و اگر خودشان بخواهند عقد را اجرا کنند به هر زبانی صیغه را بخوانند صحیح است مشروط بر آنکه از الفاظی استفاده کنند که معنای «زَوَّجْتُ» و «أَنْکحْتُ» و «قَبِلْتُ التَّزْوِیجَ» و «النِّکاحُ» را برساند.
۲- مرد و زن اگر خودشان صیغه را بخوانند و یا وکیل آنان، وقتی که صیغه را اجرا می‏کنند، باید معنای آن‎را بدانند و توجّه داشته و قصد انشا کنند، یعنی صیغه را برای ایجاد پیوند زناشویی بخوانند، یعنی اگر خود مرد و زن صیغه را می‏خوانند، زن با گفتن «زَوَّجْتُک نَفْسِی» قصدش این باشد که خود را همسر مرد قرار دهد و مرد هم با گفتن «قَبِلْتُ التَّزْوِیجَ»، همسر بودن زن را برای خود قبول کند و اگر وکیل مرد و زن صیغه عقد را می‏خوانند با گفتن «زَوَّجْتُ» و «قَبِلْتُ» نظرشان این باشد، آن زن و مردی که آنان را وکیل کرده‏اند زن و شوهر یکدیگر شوند.
۳- کسی که صیغه را اجرا می‏کند باید عاقل باشد و بنا براحتیاط لازم بالغ هم باشد، چه برای خود بخواند و چه از طرف کسی وکیل باشد.
۴- اگر صیغه را وکیل یا ولی زن و شوهر اجرا می‏کند، عاقد باید با نام بردن، اشاره و مانند آن، آنها را مشخّص و معلوم کند، بنابراین جایی که چند مرد و چند زن حاضرند و آنان همان یک نفر را برای عقد وکیل کرده‏اند، اگر عاقد وکیل بدون آنکه زن و مرد را معلوم کند، بگوید موکل خود را به عقد ازدواج تو درآوردم، عقد باطل است و همچنین اگر کسی که چند دختر دارد، یکی از دخترانش را به‌طور نامعلوم به عقد مردی درآورد، عقد باطل است و از همین‎جا معلوم می‏شود اگر کسی فقط یک دختر داشته باشد و بگوید دخترم را به ازدواج تو درآوردم یا اگر فقط یک نفر کسی را وکیل کرده تا صیغه را اجرا کند و بگوید: «أَنکحْتُ مُوَکلَتِی» ، چون معین است صحیح است.
۵- اکراه و زور در بین نباشد، یعنی مرد و زن به ازدواج با هم راضی باشند و ملاک در رضایت تنها اظهار زبانی نیست، بلکه اگر زن ظاهراً با اصرار کسی اجازه دهد یعنی به حسب ظاهر مکره باشد، ولی معلوم شود قلباً راضی است، عقد صحیح است.
مسئلۀ ۳۱۰۰ :    اگر در عقد ازدواج حرفی گفته شود که معنا را تغییر دهد، عقد باطل است.
مسئلۀ ۳۱۰۱ :    کسی که دستور زبان عربی را نمی‏داند مثلاً فاعل و مفعول را تشخیص نمی‏دهد، ولی کلمات را می‏تواند درست بخواند طوری که قرائتش صحیح است و معنای هر کلمه را هم جدا جدا می‏داند و قصد انشا هم کرده است و از هر لفظی معنای آن‎را قصد می‏کند، می‏تواند عقد نکاح را بخواند.
مسئلۀ ۳۱۰۲ :    اگر زنی را برای مردی بدون اجازه هیچ کدام و به‌طور فضولی از دو طرف عقد کنند و بعداً زن و مرد بگویند ما به آن عقد راضی هستیم و عقد را اجازه دهند، عقد صحیح می‏شود. و اگر بدون اجازه و اطلاع یکی از آنها عقد خوانده شود و به صورت فضولی از یک طرف باشد و پس از عقد او راضی شود و عقد را از طرف خودش اجازه دهد عقد صحیح می‏شود.
مسئلۀ ۳۱۰۳ :    اگر زن و مرد، هر دو یا یکی از آنها را به ازدواج مجبور کنند، اگر پس از عقد رضایت داده و عقد را اجازه دهند، عقد صحیح می‏شود و همچنین اگر عقد را به وکالت اجباری از طرف زن و مرد بخوانند و بعداً راضی شوند و اجازه دهند، عقد صحیح است، اگرچه در هر دو صورت بهتر است صیغه را دوباره بخوانند.
مسئلۀ ۳۱۰۴ :    پدر و جد پدری می‏تواند برای فرزند نابالغ یا دیوانه خود که به حال دیوانگی بالغ شده است با رعایت مصلحت و عقلایی بودن، همسر انتخاب کرده و او را عقد کند و در این جهت فرقی بین عقد دائم و موقت وجود ندارد، بنابراین پس از آنکه بچّه بالغ شد یا دیوانه عاقل گردید، اگر دیدند آن ازدواج با رعایت مصلحت بوده، نمی‏توانند آن‎را به هم بزنند و اگر مصلحت نبوده یا اینکه غیر عقلایی بوده است و یا مفسده داشته است، می‏توانند عقد را به هم بزنند، اگرچه در صورت نبود مصلحت و مفسده در نظر ولی احتیاط مستحب آنست که عقد را دوباره بخوانند.
مسئلۀ ۳۱۰۵ :    دختر باکره‏ای که به بلوغ رسیده و از رشد جسمی، فکری و عقلی لازم برخوردار است و مصلحت و مفسده خویش را به خوبی تشخیص می‏دهد، اگر بخواهد ازدواج کند، در صورتی که پدر و جدّ پدری در دسترس نیستند یا در صورت بودن اجازه گرفتن از ایشان میسّر نیست و دختر به شوهر احتیاج دارد، اجازه گرفتن برای ازدواج وی، لازم نیست و همچنین اگر دختر تمام شرایط ازدواج را دارد و از شرایط لازم برخوردار است و می‏خواهد با کسی ازدواج کند که شرعاً از نظر دینی، خانوادگی و اجتماعی هم سطح یا خیلی به هم نزدیک هستند و پدر یا جد پدری با بهانه‏های واهی و سخت‎گیریهای بی‎مورد مانع شده و اجازه نمی‏دهد، در این صورت اجازۀ او شرط نیست. اگر پدر یا جد پدری در دسترس است و اهل بهانه جویی و سخت‎گیری بیجا هم نیست و اگر از او اجازه گرفته شود، در تحکیم مبانی خانواده مؤثّر واقع می‏شود، لازم است، احتیاطاً اجازۀ پدر یا جدّ پدری گرفته شود. همچنین اگر پدر یا جدّ پدری نظرش بر کسی باشد که شرعاً و عرفاً، کفو و هم‎شأن دختر است، ولی دختر نظرش کس دیگری است که او نیز هم‎شأن خود اوست، احتیاط آنست که اجازۀ ایشان هم گرفته شود و چون لزوم اجازه در اینجا امر تعبّدی و شرعی نیست بلکه امری عقلایی و اخلاقی است، لذا برای تحکیم مبانی خانواده لازم است و اگر دختر بخواهد با کسی ازدواج کند که کفو او نیست، ولی پدر و جد پدری کسی‏ را در نظر دارند که کفو اوست، اجازه گرفتن از آنان لازم و واجب است، حفظ حرمت آنان و مادر و برادر بزرگ- اگرچه اجازۀ دو نفر اخیر شرط نیست- امری مطلوب است، گرچه دارای ولایت مصطلح نمی‏باشند و اینکه در بعضی روایات نوعی ولایت به برادر داده شده، به همین معنا حمل می‏شود.
مسئلۀ ۳۱۰۶ :    دختری که باکره نیست، چنانچه بکارت وی در اثر شوهر کردن و دخول شوهر از بین رفته باشد، اجازۀ ذکر شده در مسئلۀ پیشین برای دوباره شوهر کردن، از پدر و جدّ پدری لازم نیست، ولی اگر به واسطۀ پریدن و مانند آن یا- خدای ناکرده- با زنا از بین رفته باشد، این رفتار مجاملی و اخلاقی (اجازه خواستن)، امری لازم و واجب است و شرط نبودن اخذ اجازه منافاتی با اصل لزوم و رجحان و مطلوبیت ندارد.
مسئلۀ ۳۱۰۷ :    در صورتی که دختر مسلمان باشد، ولی پدر و جدّ پدری او مسلمان نبوده و کافر باشند، اجازه گرفتن از ایشان لازم نیست.
مسئلۀ ۳۱۰۸ :    در عقد دائم و موقت، زن و مرد دو رکن اصلی عقد هستند و هنگام اجرای عقد باید مشخص باشند؛ منتها در عقد موقت اگر مهریه مشخص نباشد، عقد باطل است. ولی در عقد دائم اگر اسمی از مهر برده نشود، عقد صحیح است، ولی شوهر پس از آنکه با همسرش نزدیکی کرد، مهرالمثل یعنی مهری مثل مهر زنان مشابه و همانند او را بدهکار می‏شود و باید به زن بپردازد.
مسئلۀ ۳۱۰۹ :    مهر اندازۀ معینی ندارد و به تعبیر قرآن‎کریم پیشکش است  و هر چیز حلال دارای ارزش را می‏شود مهر قرار داد؛ کم باشد یا زیاد، عین باشد یا منفعت. از پیامبر اسلام‏ نقل شده که فرمودند: بهترین زنان امّت من زنی است که از همه زیباتر و در عین حال مهرش از همه کمتر باشد.
مسئلۀ ۳۱۱۰ :    بهتر است مهر زنان مسلمان مطابق «مَهرُ السنّۀ» باشد یعنی مهری که پیامبر اسلام‏ برای هر یک از همسران و دختران خود از جمله حضرت فاطمه زهرا قرار دادند و آن پانصد درهم نقره سکه‎دار است و وزن هر درهم ۱۲/۶ نخود است و جمعاً ۲۶۲/۵ مثقال معمولی نقره سکه‎دار می‏شود که قیمت آن مطابق قیمت روز محاسبه می‏شود.