احکام طهارت

  کلیات

مسئلۀ ۶۷  :  طهارت بر دو قسم است:
۱- طهارت از حدث: عبارت است از اعمالی که در تحقق آنها قصد قربت شرط است، به‌طوری که اگر بدون قصد قربت انجام پذیرد، طهارت حاصل نمی‏شود. طهارت از حدث سه قسم است: غسل، وضو و تیمّم که هر یک در جای خود توضیح داده خواهد شد؛ با توجّه به اینکه در حصول این نوع طهارت،  قصد قربت شرط است آن‎را امر عبادی یا تعبّدی می‏نامند.
۲- طهارت از خبث: عبارت است از اینکه با استفاده از یکی از پاک‌کننده‌هایی که شارع آنها را مطهّر می‏داند، چیزی که به یکی از اقسام نجاست آلوده و نجس شده است، پاک شود. در این طهارت قصد قربت لازم نیست و صرف حصول آن حتی به صورت قهری کفایت می‏کند و به این جهت «توصّلی» یا «توصلیات» نامیده می‏شود.

  احکام آبها

یکی از مطهرات آب است که از جهات گوناگون با مطهرات دیگر قابل مقایسه نیست، زیرا اثر آن عامّ و بسیار گسترده است.
مسئلۀ ۶۸ :  آب بر دو قسم است: ۱- مطلق، ۲- مضاف.
آب مطلق، آبی است که از چیزی گرفته نشده یا با چیزی مخلوط نشده طوری که به آن آب نگویند؛ ولی آب مضاف آبی است که از چیزی بگیرند، مثل آب هندوانه و گلاب؛ یا با چیزی مخلوط شده باشد، مثل آبی که با گِل مخلوط شود طوری که به آن دیگر آب نگویند.

  آب مطلق‏

مسئلۀ ۶۹  :  آب مطلق بر چهار قسم است:
۱- آب کُر، ۲- آب قلیل، ۳- آب جاری، ۴- آب باران.
مسئلۀ ۷۰  :  در مورد آب چاه، به نظر می‏رسد اگر از زمین نجوشد و «مادۀ نابعه» و جوشاننده نداشته باشد و به اندازه کر نیز باشد، از مصادیق آب کر است و احکام آب کر را دارد و اگر از زمین بجوشد و مادّۀ جوشنده داشته باشد در حکم آب جاری است و اگر دارای دو خصیصۀ فوق که برای آب کر و جاری بیان شد نباشد، حکم آب قلیل را دارد.

  احکام آب جاری

مسئلۀ ۷۱ :    آب جاری آبی است که از زمین می‏جوشد و بر روی آن جاری می‏شود؛ به عبارت دیگر آبی است که مادۀ جوشنده دارد و در اثر اتّصال به آن ماده به‌طور دائم، عرفاً بر روی زمین و یا در زیر زمین جریان پیدا می‏کند، مانند چشمه‏ها، قناتها و رودخانه‏ها.
مسئلۀ ۷۲ :    آب جاری حتی اگر به اندازۀ آب کر نباشد، تا وقتی که در اثر برخورد با چیزهای نجس، بو، رنگ و یا مزۀ آن تغییر پیدا نکند، پاک است.
مسئلۀ ۷۳ :    اگر مقداری از آب جاری، مثلاً آب چشمه، بر اثر برخورد با چیزهای نجس بو، رنگ و یا مزه آن تغییر پیدا کند، همان طرفی که تغییر یافته، نجس می‏شود و طرفی که به چشمه متصل است هر چند کمتر از مقدار کر باشد، پاک است و اگر طرف تغییر یافته، خودبه‌خود در اثر اتّصال به آب چشمه، تغییراتش برطرف گردد، پاک می‏شود.
مسئلۀ ۷۴ :    چشمه و مانند آن که آب در آن جریان ندارد، اما به گونه‏ای است که اگر آب از آن برداشته شود، دوباره جوشیده و پر می‏شود و به حالت گذشته‏اش باز می‏گردد، حکم آب جاری را دارد و نیز تمام آبهایی که در کنار نهرها ایستاده و جریان ندارند، ولی به آب جاری متّصل هستند، در طهارت، پاکی و نجاست، حکم آب جاری را دارند.
مسئلۀ ۷۵ :    آب چشمه‏ای که در بعضی ایام سال می‏جوشد و در بعضی ایام خشک می‏شود، در ایامی که می‏جوشد حکم آب جاری را دارد.
مسئلۀ ۷۶ :    آبی که بر روی زمین جریان دارد و فاقد منبع و جوشش از زمین است، اگر به مقدار کر باشد حکم آب کر را دارد، ولی اگر کمتر از کر باشد، در حکم آب قلیل بوده و در صورت رسیدن نجاست به آن، نجس خواهد شد.
مسئلۀ ۷۷ :    آبهای لوله کشی منازل، مغازه‏ها و میادین، چون به منابع آب و یا شبکه‏های آب شهری متّصل هستند، حکم آب جاری را دارند.
مسئلۀ ۷۸ :    آبی که بر روی زمین جاری است و از زمین نمی‏جوشد و همچنین مادّه‏ای را که عرفاً موجب استمرار جریان آب بشود (فواره، پمپ و مانند آنها) ندارد، اگر به اندازۀ کر نباشد و با نجس ملاقات کند، نجس می‏شود.
مسئلۀ ۷۹ :    آبی که از بالا به طرف پایین سرازیر شده و جریان پیدا کند یا اینکه حالتی دفع مانند داشته باشد مانند فواره و نظیر آن، اگر طرف پایین با نجاست برخورد کند، بالا نجس نمی‏شود.
مسئلۀ ۸۰ :    آبی که در فواره و مانندآن درگردش است و با فشار ازآن خارج می‏شود، به صرف ملاقات با چیزهای نجس، نجس نمی‏شود.
مسئلۀ ۸۱ :    اگر انسان شک کند که آب موجود دارای مادّه جوشان است یا خیر و این آب با چیز نجس ملاقات کند، اگر حالت سابقه دارد که دلالت بر دارا بودن مادّه کند، در این صورت استصحابِ بقای مادّه جاری است و حکم به طهارت آن آب می‏شود، ولی اگر حالت سابقه، بر عدم وجود مادّه دلالت کند، با استصحاب حالت سابقه، با همان ملاقاتِ با نجس، محکوم به نجاست است و اگر اصلاً حالت سابقه ندارد و معلوم نیست که در گذشته چگونه بوده، اقوی‏ این است که حکم به طهارت وپاکی این آب می شود و با این حکم مطهِّریت و پاک کنندگی آن نیز به اثبات می‏رسد، اگرچه این آب با چیزهای نجس هم برخورد کرده باشد.

  آب کُر و احکام آن‏

مسئلۀ ۸۲ :    کُر مقدار آبی است از حیث مساحت، بنا بر احتیاط، اگر در ظرفی که طول و عرض و عمق آن هر یک سه وجب و نیم معمولی است بریزند، آن ظرف پر شود؛ و از حیث وزن مقدار آن بیست مثقال از صد و بیست و هشت من تبریز، کمتر است که تقریباً ۳۸۴ کیلوگرم است، بنابراین آبهای موجود در لوله‏های منازل، باغات و جاهای دیگر که وصل به منابع بزرگ و یا هر نوع کر دیگر است همان حکم آب کُر را دارند.
مسئلۀ ۸۳ :    اگر عین نجس، مانند خون، ادرار و امثال اینها به آب کر برسد در صورتی که بو، رنگ و یا مزّه آن‎را تغییر بدهد، آن آب نجس می‏شود و اگر تغییر ندهد و یا تغییر به سبب ملاقات با چیز دیگر که عین نجاست در آن نیست باشد، نجس نمی‏شود.
مسئلۀ ۸۴ :    اگر عین نجس، مانند خون، به آبی که بیشتر از کر است، برسد و بو، رنگ یا مزّه قسمتی از آن‎را تغییر دهد؛ چنانچه مقداری که تغییر نکرده کمتر از کر باشد، تمام آب نجس می‏شود، ولی اگر به اندازۀ کر و یا بیشتر از آن باشد، تنها آن مقداری که تغییر پیدا کرده نجس و بقیۀ آن پاک است.
مسئلۀ ۸۵ :    اگر چیز نجس را زیر شیر آبی که متّصل به کر است بشویند، آبی که از آن چیز می‏ریزد تا وقتی که متّصل به کر باشد و بو، رنگ و مزّه نجاست را نگیرد و عین نجس نیز در آن نباشد، پاک است.
مسئلۀ ۸۶ :    مقداری از آب کر که یخ ببندد و باقی مانده نیز کمتر از کر باشد، به صرف ملاقات با نجس، نجس می‏شود و هر مقدار از یخ نیز که آب شود نیز نجس می‏گردد.
مسئلۀ ۸۷ :    اگر آبی کر باشد و انسان شک کند که مقدار آن کمتر از کر شده است یا نه، در صورتی که تفاوت چشمگیر و فاحشی پیدا نکرده باشد احکام کر را دارد.
مسئلۀ ۸۸ :    اگر انسان شک کند آبی که قبلاً به مقدار کر نبوده به مقدار کر رسیده است یا نه، با استصحاب حالت سابقۀ آن در حکم آب قلیل است.
مسئلۀ ۸۹ :    کُر بودن آب از راههای زیر ثابت می‏شود:
۱- انسان خود یقین پیدا کند که آب کر است.
۲- دو مرد عادل به کر بودن آب شهادت دهند.
۳- کسی که آب در اختیار اوست و متهم به بی‎اعتنایی به مسائل شرعی نیست، از کر بودن آب خبر دهد.
۴- بنا بر اقوی‏ اگر یک فرد عادل و یا موثّق به کر بودن آب شهادت دهد و از گواهی او اطمینان عادی پیدا شود، کر بودن آب ثابت می‏شود.
مسئلۀ ۹۰ :    اگر کسی بخواهد تنها با ظن و گمان، کر بودن آب را به اثبات برساند، کارساز نیست و کر بودن آب ثابت نمی‏شود.

  احکام آب باران

مسئلۀ ۹۱ :    آب باران آبی است که از آسمان ببارد و هنگامی پاک کننده است که عرفاً بگویند باران می‏بارد و احتیاط واجب آنست که باران به اندازه‏ای باشد که اگر بر زمین سخت ببارد جریان پیدا کند و باریدن چند قطره برای پاک کردن کافی نیست.
مسئلۀ ۹۲ :    اگر بر چیز نجس که عین نجاست در آن وجود ندارد، یک مرتبه باران ببارد و بر تمام جاهایی که نجس شده است نفوذ کند، پاک می‏شود؛ در فرش و لباس هم بنا بر اقوی‏ فشار دادن و یا خارج کردن مقدار آبی که در آن نفوذ کرده لازم نیست، گرچه احتیاط مستحب آنست که فشرده شود تا بیشتر آبی که در آن نفوذ کرده خارج گردد.
مسئلۀ ۹۳ :    اگر بر چیز نجسی که عین نجاست در آن وجود دارد باران ببارد، تا زمانی که عین نجاست پاک و برطرف نشود آن چیز پاک نمی‏شود و اگر به خاطر باریدن باران عین نجاست زایل شود و از بین برود به گونه‏ای که عرفاً بگویند آب باران نجاست را برطرف کرده است، در این صورت چیز نجس پاک می‏شود.
مسئلۀ ۹۴ :    اگر باران به عین نجس ببارد و به جایی ترشح کند، چنانچه عین نجاست در آن نباشد و بو، رنگ و یا مزّه نجاست را نگرفته باشد، پاک است.
مسئلۀ ۹۵ :    اگر باران بر پشت بام ببارد و عین نجاست در آن وجود داشته باشد تا موقعی که باران می‏بارد، آبی که به چیز نجس رسیده است و از سقف و یا ناودان می‏ریزد، پاک است.
مسئلۀ ۹۶ :    اگر انسان یقین پیدا کند آبی که پس از قطع شدن باران از سقف و یا ناودان می‏ریزد، به چیز نجس رسیده است، نجس است.
مسئلۀ ۹۷ :    اگر باران بر زمین نجس ببارد، در صورتی که عین نجاست در آن نباشد، زمین پاک می‏شود و در صورتی که باران قطع نشود و آب آن بر روی زمین جاری شود و به جای نجس که باران نباریده برسد، آنجا را هم پاک می‏کند.
مسئلۀ ۹۸ :    اگر باران بر خاک یا سایر چیزهای نجس ببارد و معلوم شود که آب باران به صورت مطلق، به همۀ اجزای آن چیز نجس رسیده است، در صورتی که عین نجاست در آن نباشد پاک می‏شود.
مسئلۀ ۹۹ :    اگر در اثر رسیدن آب باران و یا رطوبت آن، خاک گل شود و آب مطلق به اجزای نجس نرسد، پاک نمی‏شود؛ در مورد هر چیز نجس دیگری هم اگر آب باران به‌طور مطلق به اصل نجاست نرسد، پاک نمی‏شود.
مسئلۀ ۱۰۰ :    در جاهایی که آب نجس وجود دارد (مانند حوض، ظرف و غیره) اگر آب باران بر آنها ببارد و به‌طور عادّی با آب نجس مخلوط شود، پاک می‏شود.

  احکام آب چاه

مسئلۀ ۱۰۱ :   آب چاه اگر مادّه جوشان داشته باشد در حکم آب چشمه و جاری است، که اگر در اثر برخورد با نجس رنگ، بو و یا مزّه آن تغییر نکرده باشد، پاک و پاک کننده است و اگر تغییر پیدا کرده باشد و در اثر جوشش منبع، آن دگرگونی از بین برود و آب پاک غالب گردد، پاک است، در غیر این صورت به نجاست خود باقی است و اینکه در بعضی از نجاستها گفته‏اند پس از رسیدن نجاست به چاه، تمام یا مقداری ازآب چاه کشیده شود (منزوحات بئر)، مستحب بوده و واجب نیست.
مسئلۀ ۱۰۲ :   آب چاه اگر دارای ماده جوشان نباشد، در حکم آب راکد است، یعنی اگر به اندازه آب کر است، احکام آب کر بر آن صادق است و اگر به اندازه آب کر نباشد در حکم آب قلیل است.

  احکام منزوحات بئر

منزوحات بئر عبارت از مقدار آبی است که در اثر افتادن نجاستهای خاص در آب چاه، از آن چاه کشیده می‏شود.
مسئلۀ ۱۰۳ :    به‌طور کلّی می‏توان گفت، اگر چیزی از نجاسات در چاه بیفتد و یا حیوانی در چاه بمیرد، در صورتی که رنگ، بو یا مزّه آب چاه عوض شده باشد مستحب است که همۀ آب چاه کشیده شود؛ اگرکشیدن تمام آب چاه مقدور نباشد، باید به اندازه‏ای کشیده شود که نفس انسان از آن خباثت و پلیدی که به خاطر وقوع نجاست در چاه پیدا کرده بود، احساس پاکی بکند.
مسئلۀ ۱۰۴ :    آب قلیل آبی است که از زمین نجوشد و مقدار آن نیز از آب کر کمتر باشد.
مسئلۀ ۱۰۵ :    آب قلیل اگر به روی چیز نجس بریزد و یا چیز نجس به آن برسد نجس می‏شود؛ ولی اگر از بالا با فشار روی چیز نجس بریزد مقداری که به آن چیز نجس می‏رسد نجس و هر چه بالاتر از آنست پاک است.
مسئلۀ ۱۰۶ :    آب قلیلی که از فواره با فشار از پایین به بالا می‏رود، در صورتی که به قسمت بالا برسد، پایین نجس نمی‏شود، ولی اگر نجاست به پایین آب برسد طرف بالا نیز نجس می‏شود.
مسئلۀ ۱۰۷ :    خوردن آب نجس اگر ضرورت نباشد حرام است و بنا بر اقوی‏ خوراندن آن به بچه‏های مسلمانان نیز جایز نیست؛ امّا سایر تصرفات که مشروط به طهارت نیست، اشکال ندارد.
مسئلۀ ۱۰۸ :    آب قلیلی که با آن مخرج بول و غائط را می‏شویند، با پنج شرط پاک است هر چند مطّهر بودن آن خالی از اشکال نیست:
۱- آن که بو، رنگ و یا مزّۀ آب به واسطۀ نجاست تغییر نکرده باشد.
۲- نجاستی از خارج به آن نرسیده باشد.
۳- نجاست دیگری مانند خون، ادرار یا مدفوع بیرون نیامده باشد.
۴- ذرّه‏های مدفوع در آب پیدا نباشد.
۵- بیشتر از مقدار معمول، نجاست به اطراف مخرج نرسیده باشد و اگر هنگام شستن محل ادرار یا مدفوع با آبی که متّصل به کر یا جاری است، به بدن یا لباس ترشح کند چنانچه بو، رنگ یا مزّه آب به وسیلۀ نجاست تغییر نکرده باشد و یا ذرِّه‏های مدفوع در آب نباشد، اجتناب از آن لازم نیست.

  احکام متفرقۀ آبها

مسئلۀ ۱۰۹ :    آبهای مضاف مانند آب میوه، گلاب و یا آب گل‌آلود را گویند، به‌طوری که به آن آب نگویند، چیزهای نجس را پاک نمی‏کند و وضو و غسل نیز با آنها باطل است.
مسئلۀ ۱۱۰ :    اگرآب مضاف نجس شود و با آب جاری یا آب کر طوری مخلوط شود که به آن مضاف نگویند، پاک می‏شود و حکم آب کر و جاری را دارد؛ ولی اگر مضاف از آب جاری و کر قطع شود و باقی‌ماندۀ آن اگر از مضاف بودن بیرون نیامده باشد، حکم مضاف را دارد و اگر بیرون آمده باشد، طوری که به آن آب بگویند و کمتر ازکر باشد، حکم آب قلیل را دارد.
مسئلۀ ۱۱۱ :    تمامی آبهای معدنی و آبهای شور و آبهایی که به آنها کلر زده‏اند از مصادیق آب مطلق هستند و حکم آب مطلق را دارند مگر اینکه آن‎قدر نمک و کلر مخلوط شود که عرفاً به آن آب مطلق نگویند، در این صورت نه چیز نجس را پاک می‏کند و نه پاک کننده است و نه با آن وضو گرفتن و غسل کردن صحیح است.
مسئلۀ ۱۱۲ :    آبی که قبلاً مطلق بوده اگر انسان شک کند که مضاف شده است یا نه، حکم آب مطلق را دارد و آبی که قبلاً مضاف بوده و انسان شک کند که مطلق شده است یا نه، حکم آب مضاف را دارد.
مسئلۀ ۱۱۳ :    اگر آب مضاف از بالا روی چیز نجس بریزد، آن مقداری که به آن چیز نجس رسیده، نجس است و آن مقداری که بالاتر از آن چیز نجس قرار گرفته، پاک است. اگر آب مضاف، از فواره با فشار از پایین به بالا برود، چنانچه نجاست به بالاتر برسد، پایین نجس نمی‏شود. همچنین اگر آب مضاف با فشار به چیز نجس برخورد کند، طوری که مانع سرایت نجس به ملاقی بشود، حتّی اگر هم‌سطح باشد، نجس نمی‏شود.
مسئلۀ ۱۱۴ :    آبی که مطلق و مضاف بودن آن معلوم نبوده و وضعیت قبلی آن نیز مشخص نیست، چیز نجس را پاک نمی‏کند و وضو و غسل نیز با آن درست نیست.
مسئلۀ ۱۱۵ :    آبی که عین نجاست مانند خون به آن برسد و رنگ و بو مزّه‏اش را تغییر دهد، چه کر باشد و چه جاری، نجس می‏شود، ولی اگر رنگ، بو و مزّه آب به‏خاطر نجاستی که بیرون از آنست تغییر کند (مثل مرداری که در کنار آب افتاده باشد) آن آب نجس نمی‏شود.

  احکام غُساله‏

مسئلۀ ۱۱۶ :    به آبی که در هنگام پاک کردن چیزی از آن جدا می‏شود، غُساله گویند؛ پس اگر چیز نجس شده را بخواهند با آب قلیل بشویند و پاک کنند، غُسالۀ اول آن، چه خود به خود و چه در اثر فشار خارج بشود، نجس است و چنانچه از چیزهای نجسی است که باید دو مرتبه شسته شود، از غُسالۀ دوم آن نیز باید اجتناب کرد.
مسئلۀ ۱۱۷ :    چیز نجس شده را اگر در آب کر یا جاری فرو ببرند، در صورتی که از چیزهای نجسی باشد که دو یا سه بار شستن آنها در آب قلیل شرط است یا با دوبار فرو بردن در آب پاک می‏شود، غُساله‏ای که برای بار دوم از آن خارج می‏شود، پاک است.
مسئلۀ ۱۱۸ :    آبی که قبلاً پاک بوده و الان معلوم نیست که نجس شده یا نه، محکوم به پاکی و طهارت است و نیز آبی که قبلاً نجس بوده و الان معلوم نیست که پاک شده است یا نه، پاک نیست.
مسئلۀ ۱۱۹ :    نیم‎خوردۀ سگ و خوک، هم نجس است و هم خوردن آن حرام؛ اما خوردن نیم‎خوردۀ جانداران حرام گوشتی که بدن آنها پاک است، به غیر از پرندگان و گربه، مکروه است، اما در مورد نیم‎خوردۀ پرندگان اقوی‏ عدم کراهت است و در گربه مکروه نیست. بنا بر آنچه در بعضی از روایات آمده نیم‎خوردۀ مؤمن شفاست.

  احکام نجاسات

مسئلۀ ۱۲۰  :  چیزهایی که در اسلام به‌طور مسلّم نجس شناخته شده- یا اینکه مورد بحث است و احتیاطاً نجس دانسته شده است-  و اجتناب از آنها لازم است، دوازده چیز است: ۱- ادرار، ۲-مدفوع، ۳- منی، ۴- مردار، ۵- خون، ۶- سگ، ۷- خوک، ۸- کافر، ۹- شراب، ۱۰- فُقّاع، ۱۱- عرق حیوان نجاست‌خوار ۱۲- عرق جنُب از حرام

  1 و 2- ادرار و مدفوع‏

مسئلۀ ۱۲۱ :    ادرار و مدفوع انسان و هر حیوانی که حرام گوشت است و خون جهنده دارد-یعنی اگر سر آن‎را ببرند، از رگهایش خون با جهش خارج می‏شود-  نجس است.
مسئلۀ ۱۲۲ :    بول و فضلۀ حیوان حرام گوشتی که خون جهنده ندارد، بنا بر اقوی‏ پاک است و اجتناب از آنها مستحب است.
مسئلۀ ۱۲۳ :    فضلۀ حشرات کوچک مثل پشه و مگس که گوشت ندارند، پاک است.
مسئلۀ ۱۲۴ :    فضلۀ پرندگان حرام گوشت، اظهر آنست که پاک است.
مسئلۀ ۱۲۵ :    ادرار و مدفوع حیوان نجاست‌خوار و نیز حیوانی که انسان با آن نزدیکی کرده باشد و نیز گوسفندی که استخوان و گوشت آن از شیر خوک محکم شده باشد، نجس است و باید از آن اجتناب کرد.
مسئلۀ ۱۲۶ :    ادرار و مدفوع حیوانات حلال گوشت، پاک است و نیز ادرار و مدفوع الاغ، قاطر و اسب نیز با وجود مکروه بودن گوشتشان، پاک است.

  3- مَنی

مسئلۀ ۱۲۷  :  منی حیواناتی که خون جهنده دارند، مطلقاً نجس است.
مسئلۀ ۱۲۸  :  هر رطوبتی که از انسان و سایر جان‌داران که نجس العین نیستند خارج شود، به جز ادرار، مدفوع و منی آنها پاک است.

  4- مُردار

مسئلۀ ۱۲۹ :    مردۀ حیوانی که خون جهنده دارد، چه خودش بمیرد و چه مطابق ضوابط اسلامی ذبح نشده باشد، نجس است.
مسئلۀ ۱۳۰ :    مردۀ ماهی، حتّی اگر در آب بمیرد، چون خون جهنده ندارد، پاک است.
مسئلۀ ۱۳۱ :    اجزای حیوانی که مرده و نجس العین هم نیست، در صورتی که در اصل روح نداشته باشد، مانند مو، پشم و کرک، پاک است، در ضمن دندان و استخوان و هر چیز دیگر از آن نیز اگر دارای روح نباشد، پاک است.
مسئلۀ ۱۳۲ :    اگر از بدن انسان یا حیواناتی که خون جهنده دارند، در حالی که زنده هستند، گوشت یا هر جزء دیگری که روح دارد، جدا کنند، در حکم میته و نجس است.
مسئلۀ ۱۳۳ :    پوستهای مختصر لب و یا جاهای دیگر بدن انسان، که وقت افتادن آنها رسیده است، گرچه آنها را جدا کنند، پاک است.
مسئلۀ ۱۳۴ :    تخم مرغی که از شکم مرغ مرده بیرون آورده شود، در صورتی که پوست روی آن، سفت شده باشد پاک است، گرچه ظاهرِ آن‎را باید آب کشید.
مسئلۀ ۱۳۵ :    در مواردی معلوم نیست، که چیزی جزء حیوان و جان‌دار است یا نه، یا اینکه جزء جاندار بودن آن معلوم است، ولی معلوم نیست که خون آن جاندار جهنده است یا نه، در هر دو صورت آن جزء پاک است.
مسئلۀ ۱۳۶ :    کلیه داروها، عطرها، روغنها، واکس، صابون و دیگر وسایل بهداشتی که از کشورهای خارجی وارد می‏شوند، تا هنگامی که انسان به نجاست آنها یقین پیدا نکرده است، پاک هستند.
مسئلۀ ۱۳۷ :    گوشت، پیه و چرمهایی که در بازار مسلمانان به فروش می‏رسد، پاک است؛ ولی اگر فروشندۀ آنها مسلمان نباشد و معلوم هم نباشد که از مسلمان خریداری‏کرده یا نه، یا فروشنده مسلمان است و مشخّص است که از غیرمسلمان آن‎را خریداری کرده، اما تحقیق و بررسی نکرده که آن حیوان مطابق با موازین شرعی‏ذبح شده یا نه، در هر دو حالت نجس است.
مسئلۀ ۱۳۸ :    پوست مردار با دباغی و غیر آن پاک نمی‏شود و غیر از بدن میت مسلمانان، بقیۀ مردارها به هیچ وجه قابل تطهیر نیستند و بدن مسلمانی که مرده است با غسل پاک می‏شود.
مسئلۀ ۱۳۹ :    در نجاستِ مردار شرط است که روح از تمام بدن خارج شود؛ و اگر روح از بعضی از اجزاء بیرون رود و آن جزء واقعاً بمیرد، ولی از تمام بدن بیرون نرود، نجس نمی‏شود.
مسئلۀ ۱۴۰ :    بچه‏ای که قبل از دمیدن روح سقط می‏شود و یا جوجه‏ای که در درون تخم مرغ قبل از دمیدن روح بیرون آورده شود، گرچه نجاست آنها معلوم نیست، زیرا عنوان مردار و میته صدق نمی‏کند، ولی احتیاط آنست که از آنها اجتناب شود.

  5- خون‏

مسئلۀ ۱۴۱ :    خون انسان و هر حیوانی که خون جهنده دارد، یعنی اگر رگ آن‎را ببرند خون با جهش خارج می‏شود، نجس است.
مسئلۀ ۱۴۲ :    خون حیوانات و جان‌دارانی که خون جهنده ندارند مانند ماهی، پشه، مگس و مانند اینها، پاک است.
مسئلۀ ۱۴۳ :    اگر حیوان حلال گوشتی را طبق دستور شرع مقدس اسلام ذبح کنند و خون آن به مقدار معمول از بدنش خارج شود، بقیۀ خونی که در بدنش مانده، پاک است، گرچه خوردن آن حرام است، مگر آنکه آن خون به اندازه‏ای مستهلک شود که دیگر به آن خون نگویند.
مسئلۀ ۱۴۴ :    بعد از آن که سر حیوان بریده شده و خون به اندازه معمول و متعارف از بدنش خارج شد، اگر به علّت نفس کشیدن و یا به خاطر اینکه سر حیوان در جای بلندی قرار گرفته، مقداری از خون دوباره به بدن حیوان برگردد، آن خون نجس است.
مسئلۀ ۱۴۵ :    بنا بر اقوی‏ خون باقی مانده در بدن حیوانات حرام گوشت و نیز خون باقی مانده در اجزای غیر مأکول حیوانات حلال گوشت مانند طحال و امثال آن پس از خارج شدن از بدن، در حد معمول و متعارف، در صورتی که طبق دستور شرع مقدس اسلام ذبح شده باشد پاک است، گر چه خوردن آن حرام است.
مسئلۀ ۱۴۶ :    خونی که موقع دوشیدن شیر گاو و گوسفند، گاهی در شیر آنها دیده می‏شود، نجس است و شیر را هم نجس می‏کند.
مسئلۀ ۱۴۷ :    اگر در شکم حیوانی که ذبح می‏شود بچه باشد و مرده بیرون آورده شود، از آن جهت که تذکیۀ  آن جنین با تذکیۀ مادرش انجام و محقق می‏شود، هم خودش و هم خونش پاک است.
مسئلۀ ۱۴۸ :    موقع جوشیدن غذا، اگر ذره‏ای خون در آن بریزد، تمام غذا و ظرف آن نجس شده و با جوشانیدن و حرارت بیشتر پاک نمی‏شود.
مسئلۀ ۱۴۹ :    خونی که از لای دندانها بیرون می‏آید، مادامی که خارج نشده جزء باطن بوده و پاک است، اما وقتی که آن خون خارج شد، در صورتی که با آب دهان مخلوط شده و مستهلک شده باشد، خوردنش اشکالی ندارد.
مسئلۀ ۱۵۰ :    خونی که به خاطر خوردن دارو و یا تزریق آمپول، سرخی خود را از دست می‏دهد و به رنگ سفید یا زرد در می‏آید، در صورتی که معلوم باشد خون است، نجس است.
مسئلۀ ۱۵۱ :    اگر جزء یا اجزایی از بدن انسان کوبیده شود اما معلوم نباشد که خون مرده است که در زیر پوست بدن قرار گرفته و یا گوشت است که در اثر کوبیده شدن به این حالت درآمده، پاک است.
مسئلۀ ۱۵۲ :    خونی که در اثر کوبیده شدن در زیر پوست بدن، می‏میرد چه زیر ناخن باشد یا جاهای دیگر، اگر طوری باشد که به آن خون نگویند، پاک است، گرچه این فرض بعید است و اگر به آن خون بگویند، مادامی که زیر پوست و یا ناخن است وضو و غسل اشکال ندارد، ولی اگر سوراخ شود، در صورتی که برای انسان مشقتی نداشته باشد باید برای وضو یا غسل، خون را بیرون بیاورد و محل آن‎را آب بکشد و اگر مشقّت داشته باشد باید اطراف محل آن‎را طوری بشوید که نجاست زیادتر نشود و چیزی‏را مانند پارچه و مانند آن‎را روی محل بیندازد و آن‎را ببندد و هنگام وضو و غسل دست تَر روی آن بکشد و احتیاطاً تیمّم هم بکند و این احتیاط ترک نشود.
مسئلۀ ۱۵۳ :    خونی که در تخم مرغ دیده می‏شود، گرچه دلیلی بر نجاست آن وجود ندارد، لیکن احتیاط آنست که از خوردن آن اجتناب شود و این احتیاط، ترک نشود و اگر خون در رگ یا زرده تخم مرغ باشدو در پرده خودش قرار گیرد و آن پرده پاره نشده باشد پس از برداشتن آن خون و پرده، زرده و رگ باقی مانده، هم پاک است و هم خوردنش حلال است.

  6 و 7- سگ و خوک

مسئلۀ ۱۵۴ :   سگ و خوکی که در خشکی زندگی می‏کنند، تمام اجزای آنها، حتّی رطوبت آنها نجس است، ولی سگ و خوک دریایی نجس نیستند.
مسئلۀ ۱۵۵ :   اگر سگ و خوک با هم دیگر آمیزش کنند و بچه‏ای از آنها به وجود آید در صورتی که نوزاد سگ یا خوک باشد، نجس است؛ و در صورتی که نه خوک باشد و نه سگ، اگر اسم یکی از حیوانات پاک بر آن صدق کند و یا حیوانی باشد که شبیه نداشته باشد، در این صورت پاک است؛ احتیاط آنست که از آن نیز اجتناب شود و نیز چنین است اگر یکی از این دو با حیوانی پاک آمیزش کند.

  8- کافر

مسئلۀ ۱۵۶ :    کسی که منکر خدای تبارک و تعالی باشد یا برای او شریک قائل شود، یا پیامبری رسول گرامی اسلام‏ را انکار کند، یا معاد و جهان آخرت را قبول نداشته باشد یا حتی در یکی از آنها شک داشته و در حال شک باقی بماند، یا یکی از ضروریات دین مانند نماز و روزه را منکر شود و متوجه باشد که انکار آن به انکار خدا و یا انکار رسالت رسول خدا منجر می‏شود، کافر و نزد مشهور فقها نجس است و این نجاست مطابق احتیاط واجب است.
مسئلۀ ۱۵۷ :    کافر با توجه به تمام خصوصیاتی که در مسئلۀ قبل گذشت، نجس است و این نجاست هم جنبۀ اعتقادی دارد و هم جنبۀ سیاسی.
مسئلۀ ۱۵۸ :    اهل کتاب مانند یهود و نصاری در صورتی که از نجاسات مانند مشروبات الکلی و گوشت خوک و امثال اینها پرهیز کنند بنا بر اقوی‏ پاک و اجتناب از آنها لازم نیست.
مسئلۀ ۱۵۹ :    کسی که با یکی از چهارده معصوم دشمنی ورزد و نسبت به ایشان عداوت و کینه داشته باشد، یا در حال طبیعی و با میل و اراده و اختیار دشنام و ناسزا گوید، بنا بر اقوی نجس است.
مسئلۀ ۱۶۰ :    کسانی که مسلمان بودن ایشان معلوم نیست، گرچه از حیث طهارت و نجاست محکوم به طهارت هستند، ولی احکام و آثار دیگر اسلام را ندارند، یعنی مثلاً نمی‏توانند با زن مسلمان ازدواج کنند و اگر از دنیا بروند در مقابر مسلمین دفن نمی‏شوند، مگر آنکه از یکی از طرق معتبر مسلمان بودن ایشان ثابت شود. افرادی که در بلاد اسلام زندگی می‏کنند، حکم مسلمان را دارند، مگر اینکه خلاف آن ثابت شود.
مسئلۀ ۱۶۱ :    در مواردی که به نجاست کافر فتوا داده شده باشد، از تمام اجزای بدن او حتی رطوبت و موی او نیز باید اجتناب شود.

  9- شراب

مسئلۀ ۱۶۲ :    شراب عبارت است از هر چیز مست کننده که ذاتاً روان باشد؛ شراب نجس و خوردن آن حرام است و مرتکب آن دارای حد شرعی است. چیزهایی مثل بنگ و حشیش که روان نیستند و در صورتی که با آب مخلوط شوند روان می‏شوند، اگرچه به خاطر جامد بودنشان پاک هستند، ولی خوردن آنها حرام است.
مسئلۀ ۱۶۳ :    حرمت و نجاست شراب به خاطر آن چیزهایی که در صدر اسلام بوده نیست، بلکه هر مایعی که مست کننده باشد هم حرام و هم نجس است.
مسئلۀ ۱۶۴ :    الکلی که برای امور پزشکی یا برای رنگ آمیزی به کار می‏رود، اگر معلوم نباشد که از چیز مست کننده گرفته شده، پاک است.
مسئلۀ ۱۶۵ :    اگر از نفت و مانند آن الکل بگیرند در صورتی که مست کننده نباشد، پاک است.
مسئلۀ ۱۶۶ :    هر چیز مایع مست کننده، نجس و حرام است، چه آن چیز مسکر، کم باشد یا زیاد. ملاک در مست کنندگی حال معمول و متعارف مردم است؛ پس حال افرادی که به خاطر اعتیاد به مواد مست کننده، مست نمی‏شوند و یا کمتر مست می‏شوند ملاک نیست.
مسئلۀ ۱۶۷ :    چیزهایی که گاهی مست کننده و گاهی غیر مست کننده هستند، در تمامی حالات اجتناب از آنها لازم و واجب است.
مسئلۀ ۱۶۸ :    عطرها و اُدکلنهایی که معلوم نیست در ساختن آنها از چیز مست کننده استفاده شده باشد، محکوم به طهارت است و استفاده از آنها اشکال ندارد.
مسئلۀ ۱۶۹ :    چیزهایی که مست کننده هستند، اگر به مقدار کم استفاده شود به گونه‏ای که حالت مستی به افراد دست ندهد یا باید به مقدار زیاد استفاده شود تا مست کند، در هر دو صورت، کم یا زیاد، نجس و حرام است و قطعاً اجتناب از آن لازم و واجب است.
مسئلۀ ۱۷۰ :    انگور و آب آن اگر به خودی خود جوش بیاید به‌طوری که حالت مست کنندگی داشته باشد، نجس و حرام است.
مسئلۀ ۱۷۱ :    انگور و آب آن که به جوش آمده و حالت اِسکار پیدا کرده باشد، در صورتی پاک و حلال می‏شود که استحاله پیدا کرده و سرکه شود.
مسئلۀ ۱۷۲ :    اگر انگور و آب آن به واسطۀ آتش به جوش بیاید، گرچه خوردن آن حرام است، ولی طهارت و پاکی آن خالی از قوت نیست، اگرچه اجتناب از آن مستحب است.
مسئلۀ ۱۷۳ :    خرما و کشمش و آب آنها چه به خودی خود جوش بیایند و چه به وسیلۀ آتش و امثال آن، بنا بر اقوی‏ اجتناب از آنها لازم نیست، گرچه بهتر است.
مسئلۀ ۱۷۴ :    اگر آب انگور در اثر پخته شدن جوش بیاید و دو سوم آن بخار شده و از بین برود، خوردن باقی‌ماندۀ آن حلال است.

  10- فُقّاع (آب جو)

مسئلۀ ۱۷۵  :  فُقاع که از جو گرفته می‏شود و به آن آب‌جو می‏گویند، نجس و خوردن آن حرام است. در واقع آب جو نوعی شراب است و اگر کسی اقدام به نوشیدن آن بکند، حد شراب را خواهد داشت.
مسئلۀ ۱۷۶  :  آبی که به دستور پزشک از جو می‏گیرند و به آن ماءالشعیر می‏گویند و هیچ‌گونه حالت مست‌کنندگی هم ندارد، پاک و خوردن آن حلال است و نیز اگر از غیر جو بگیرند و مست‌کننده نباشد، آن هم پاک و حلال است.

  11- عَرَق جُنُب از حرام‏

مسئلۀ ۱۷۷  :  بنا بر اقوی‏ عرق جنب از حرام نجس نیست، گرچه احتیاط این است که با آن عرق نماز خوانده نشود

  12- عَرَق حیوان نجاست‌خوار

مسئلۀ ۱۷۸  :  عرق شتر، گاو، گوسفند و هر حیوانی که به خوردن مدفوع انسان عادت کرده و عمدۀ خوراک او مدفوع انسان باشد، بنا بر اقوی‏ نجس است.

  راههای ثابت شدن نجاسات

مسئلۀ ۱۷۹ :    نجاست هر چیزی از سه راه ثابت می‏شود:
۱- انسان یقین کند که چیزی نجس شده است.
۲- کسی که صاحب چیزی است یا آن چیز در اختیار اوست و متّهم به دروغ‌گویی و لااُبالی گری نیست، خبر دهد که آن چیز نجس است.
۳- دو نفر عادل شهادت به نجاست چیزی دهند؛ اگر یک نفر عادل نیز شهادت بدهد و از قول او اطمینان حاصل شود، کفایت می‏کند.
مسئلۀ ۱۸۰ :    اگر کسی ظن و گمان پیدا کند که چیزی نجس شده است، نجاست آن چیز اثبات نمی‏شود و اجتناب از آن لازم نیست.
مسئلۀ ۱۸۱ :    نوجوانی که به سن بلوغ نرسیده، ولی زمان بلوغ او نزدیک است و چیزی را در اختیار دارد، اگر بگوید این چیز نجس است، بنا بر احتیاط واجب باید از آن اجتناب کرد و اگر بگوید پاک است، در صورتی که وثوق و اطمینان از گفته او حاصل شود، آن چیز محکوم به طهارت است.
مسئلۀ ۱۸۲ :    کسی که چیزی در اختیار اوست و به اصطلاح او «صاحب ید» بر آن چیز است، اگر بگوید این چیز نجس است، نجاستش ثابت می‏شود، چه آن شخص عادل باشد چه نباشد.
مسئلۀ ۱۸۳ :    اگر کسی به خاطر ندانستن حکم مسئله، نجس یا پاک بودن چیزی را نداند، باید مسئله را یاد بگیرد، ولی اگر حکم مسئله را بداند اما شک کند که اساساً فلان چیز نجس است یا پاک و حالت سابقه آن‎را هم نداند که پاک بوده یا نجس، مثلاً شک کند که فلان چیز خون است یا نه، پاک است.
مسئلۀ ۱۸۴ :    چیزی که قبلاً نجس بوده اگر شک کنند که پاک شده یا هنوز نجس است، نجس است؛ و اگر چیزی که قبلاً پاک بوده، شک کنند که نجس شده یا نه، پاک است و هیچ‌گونه تحقیق و جستجویی لازم نیست.
مسئلۀ ۱۸۵ :    کسی که دو لباس یا دو ظرف در اختیار دارد، اما می‏داند که یکی از آنها نجس است، باید از هر دو اجتناب کند.
مسئلۀ ۱۸۶ :    اگر چیزی در اختیار دو نفر باشد و یکی از آن دو، خبر به نجس بودن آن بدهد، کافی است و نجاست آن ثابت می‏شود.
مسئلۀ ۱۸۷ :    کسانی که در طهارت و نجاست دچار وسواس هستند باید تلاش کنند تا اعمال خود را مانند مردم عادی جامعه انجام دهند و گوش به وسوسه‏های نفسانی و شیطانی ندهند. ایشان باید بدانند که وسوسۀ شیطان تنها به طهارت و نجاست اشیاء خلاصه نمی‏شود، بلکه اگر ادامه پیدا کند به مرز اعتقادات نیز سرایت خواهد کرد، به گونه‏ای که انسان در اصل دین، نماز، روزه و سایر عبادات نیز به شک و تردید خواهد افتاد.

  چگونگی نجس شدن چیزهای پاک‏

مسئلۀ ۱۸۸ :    چیز نجس اگر به چیز پاک برسد و با آن برخوردکند، در صورتی که یکی یا هر دو تَر باشند و تَری آنها به یکدیگر سرایت کند، آن چیز پاک نجس می‏شود؛ و اگر رطوبت و تَری طوری نباشد که به دیگری سرایت کند، به صرف ملاقات، آن چیز پاک نجس نمی‏شود.
مسئلۀ ۱۸۹ :    ملاک اصلی در تنجس، رطوبت مسریه است. اگر کسی شک کند که سرایت صورت گرفته یا نه، حکم به نجاست نمی‏شود و منشأ شک در سرایت ممکن است کمی رطوبت یا کثرت واسطه باشد، به‌طوری که عرف پس از تحقق ملاقات، حکم به سرایت نجس نکند، در این صورت آن چیز پاک است.
مسئلۀ ۱۹۰ :    زمین، خاک، پارچه، ظروف و مانند اینها که روان نیستند، اگر مرطوب باشند، هر قسمتی که نجاست به آن برسد نجس می‏شود مگر آنکه رطوبت آن‎قدر زیاد باشد که به جای دیگر آن منتقل شود یا آب آن زیاد و متصل باشد حتی اگر روان هم نباشد، در این صورت تمام جاهایی که رطوبت سرایت کرده و آن آب به آنجا رسیده، نجس است.
مسئلۀ ۱۹۱ :    چیزهای روان مانند روغن، گلاب، شیر، دوغ و مانند اینها به‌طوری که اگر مقداری از آن با ظرف برداشته شود فوراً جمع شده و جای خالی را پر می‏کند؛ اگر گوشه‏ای از آن با نجس ملاقات کند تمام آن نجس می‏شود و احتیاط آنست که از همۀ آن اجتناب شود.
مسئلۀ ۱۹۲ :    چیزهایی که روان نیست، مانند عسل یا روغن سفت و جامد، اگر با چیز نجس برخورد کند، تنها محل برخورد، نجس است، بنابراین اگر چیز نجس بر روی‏روغن جامد و امثال اینها بیفتد طوری که بشود با قاشق یا وسایل دیگر آن‎را برداشت و جدا کرد، بقیۀ آن پاک است.
مسئلۀ ۱۹۳ :    اگر جایی از بدن انسان نجس شود و همان‎جای نجس عرق کند، آن عرق به هر جا سرایت کند نجس می‏شود؛ و اگر قطره آبی روی نقطه نجس بریزد و به جای دیگر سرایت کند، هر اندازه که سرایت کرده نجس و بقیۀ جاهای بدن پاک است و صرف رطوبت باعث سرایت نمی‏شود.
مسئلۀ ۱۹۴ :    اگر مگس یا هر حشرۀ دیگر، روی چیزی که نجس است بنشیند و آن چیز نجس‌‏تر باشد، سپس حشرۀ مذکور روی چیزی که پاک است بنشیند، اگر انسان یقین پیدا کند که نجاست توسط آن حشره به چیز پاک رسیده و اثر گذاشته، نجس می‏شود، ولی اگر یقین پیدا نکند نجس نمی‏شود.
مسئلۀ ۱۹۵ :    اخلاطی که از گلو یا بینی خارج می‏شود و غلیظ است، هر اندازه از آن که مخلوط به خون است نجس و مابقی پاک است و اگر به اطراف دهان و بینی ‏اصابت کند، آن مقداری که انسان یقین دارد قسمت نجس اخلاط به آن رسیده، نجس است و باید آب کشیده شود و جاهای دیگر پاک است و نیز هر جایی که مشکوک به تماس با جاهای نجس اخلاط است، پاک است.
مسئلۀ ۱۹۶ :    اگر آب بینی و دهان و یا هر چیز دیگری از داخل با خون و یا با نجاستهای دیگر ملاقات کند و پس از بیرون آمدن به هیچ کدام از آنها آلوده نشده باشد، پاک است.
مسئلۀ ۱۹۷ :    ابزار گوناگون پزشکی که به بدن وارد می‏شوند و با یکی از نجاسات داخل بدن ملاقات می‏کنند، اگر موقع خارج شدن از بدن آلوده نباشند، پاک هستند، گرچه بنا بر احتیاط اجتناب از آنها مطلوب است.
مسئلۀ ۱۹۸ :    لباس و فرشی که آلوده به غبار نجس می‏شوند در صورتی که تکان داده شوند و به‌طور متعارف آن غبار نجس بیرون ریخته شود، پاک است و نیاز به شستن ندارد، اگر پس از تکاندن فرش در حد معمول و متعارف احتمال دهد که مقداری از غبار نجس باقی مانده، به این احتمال ترتیب اثر ندهد.

  سایر احکام نجاسات

مسئلۀ ۱۹۹ :   نمازگزار اگر بخواهد نماز واجب بخواند یا مستحب یا احتیاط و بنا بر احتیاط بخواهد سجدۀ سهو انجام دهد، اگر در بدن و لباس او نجاست بیش از حد مجاز شرعی وجود داشته باشد، باید آن‎را برطرف کند و با بدن و لباس پاک، وظائف فوق را انجام دهد.
مسئلۀ ۲۰۰  :  شستن و پاک کردن بدن از نجاست در حال اذان و اقامه و یا در حال خواندن ادعیه‏ای که قبل از تکبیرۀ‎الاحرام خوانده می‏شود و نیز در زمان خواندن تعقیبات نماز، لازم نیست.
مسئلۀ ۲۰۱  :  نجس کردن قرآن به هر وجه که باشد، حرام و تطهیر آن واجب است؛ تفصیل این مسئله در احکام قرآن و مساجد خواهد آمد.
مسئلۀ ۲۰۲  :  خوردن و آشامیدن چیزهای نجس و نیز خورانیدن آن به دیگران حتی کودک جایز نیست، ولی اگر کودک غذای خود را نجس کند و یا با دست نجس آن‎را بخورد، جلوگیری از آن لازم نیست، مگر آنکه موجب ضرری شود که شارع مقدّس بر عدم تحقق آن تأکید کرده باشد.
مسئلۀ ۲۰۳  :  اگر انسان ببیند که کسی چیز نجسی می‏خورد و یا با لباس نجس نماز می‏خواند، لازم نیست به او تذکر دهد، مگر اینکه آن شخص جاهل به اصل حکم شرع باشد و در این صورت باید به خاطر لزوم تعلیم و تبیین احکام خدا حکم شرعی را به او یادآور شود و بیاموزد.
مسئلۀ ۲۰۴  :  اگر صاحب خانه در بین غذا خوردن میهمانان بفهمد که غذا نجس است، باید به آنها تذکر دهد، ولی اگر یکی از میهمانان متوجّه بشود لازم نیست به اطرافیان تذکر دهد، ولی چنانچه طوری با آنان معاشرت دارد که می‏داند به خاطر نگفتن خود او هم نجس می‏شود، باید بعد از غذا به آنان بگوید.
مسئلۀ ۲۰۵  :  اگر جایی از خانه یا فرش یا هر چیز دیگر، نجس باشد و صاحب خانه ببیند که بدن یا لباس و یا جای دیگر کسانی که وارد خانۀ او شده‏اند با رطوبت به جای‏ نجس رسیده است، لازم نیست به آنان بگوید، مگر اینکه او، ایشان را دعوت کرده و چیز نجس را در اختیارشان گذاشته باشد، در این صورت از باب حرمت تسبیب، تذکر دادن واجب است؛ همچنین اگر بخواهد و یا ناچار باشد با آنان هم غذا شود و بداند به خاطر نجس بودن آنها، او هم نجس خواهد شد، در این صورت تذکر لازم است.
مسئلۀ ۲۰۶ :   فروختن و عاریت دادن چیز نجسی که می‏شود آن‎را آب کشید، چنانچه نجس بودن آن‎را به طرف بگویند اشکال ندارد و اگر نگویند محل اشکال است.
مسئلۀ ۲۰۷  :  اگر ظرف و یا چیز دیگری را عاریه بگیرد و نزد او نجس شود، وقتی‏که می‏خواهد ظرف را پس بدهد و می‏داند صاحبش آن ظرف را در مواردی مصرف می‏کند که طهارت شرط است، باید به صاحبش اطلاع دهد.
مسئلۀ ۲۰۸  :  داروهایی که پزشک در اختیار مریض قرار می‏دهد، اگر بداند نجس است باید به مریض اطلاع دهد.
مسئلۀ ۲۰۹ :   در هر موردی که اطّلاع دادن لازم باشد، فرقی بین موارد شخصی و جزئی و بین موارد عمومی و اماکن عامّه مانند مسافرخانه و هتل و رستوران نیست.

  مطهّرات

مسئلۀ ۲۱۰ :    یازده چیز، نجس را پاک می‏کنند که به آنها مطهّرات می‏گویند:
۱- آب، ۲- زمین، ۳- آفتاب، ۴- استحاله، ۵- کم شدن دو سوّم آب انگور (بنا بر قول به نجاست)، ۶- انتقال، ۷ – اسلام آوردن، ۸- تبعیت، ۹- از میان رفتن عین نجاست، ۱۰- استبرای حیوان نجاست خوار، ۱۱- غایب شدن مسلمان.

  1- آب‏

مسئلۀ ۲۱۱ :    آب با چهار شرط، چیز نجس را پاک می‏کند:
الف- مطلق باشد. آب مضاف مانند آب میوه، گلاب، نوشابه و مانند آنها نجس را پاک نمی‏کند.
ب- پاک باشد.
ج- هنگام شستن چیز نجس، مضاف نشود و بو یا رنگ و مزّه آن تغییر پیدا نکند.
د- پس از آب کشیدن چیز نجس عین نجاست درآن باقی نمانده باشد.
مسئلۀ ۲۱۲ :    ظروفی که با غیر خوک و سگ نجس شده است، اگر با آب قلیل شسته شود، باید سه مرتبه شسته شود و اگر با آب کر و جاری شسته شود، گرچه یک مرتبه شستن اقوی‏ است، ولی احتیاط آنست که تعدد در لباس و مانند آن و فشار دادن رعایت شود.
مسئلۀ ۲۱۳ :    ظرفی را که سگ در آن چیز روان مثلاً آب خورده است، باید با خاک پاک، خاک مال کرد و بعد سه مرتبه با آب شست و احوط آنست که پس از خاک مال کردن، مقداری خاک را با آب مخلوط کنند و ظرف را بسابند و بعد سه مرتبه با آب بشویند. ظرفی را که سگ لیسیده و یا آب دهانش را در آن ریخته، بنا بر احتیاط واجب قبل از سه مرتبه شستن باید خاک مال گردد و بعد سه مرتبه با آب شسته شود. احتیاط این است که همین تعداد در آب کر و جاری نیز رعایت شود.
مسئلۀ ۲۱۴ :    ظرفی را که خوک از آن چیزی روان مثل آب خورده، باید با آب قلیل هفت مرتبه شست، در آب کر و جاری نیز احتیاط هفت مرتبه است و لازم نیست آن‎را خاک مال کنند، گر چه احتیاط مستحب آنست که خاک‎مال شود، همچنین است ظرفی که خوک آن‎را لیسیده باشد.
مسئلۀ ۲۱۵ :    ظرفی که توسط شراب نجس شده است، در صورتی که با آب قلیل شسته شود باید سه مرتبه شسته شود و بنا براحتیاط این حکم در آب کر و جاری نیز رعایت شود.

  شستن ظروف با آب قلیل

مسئلۀ ۲۱۶ :   آب‌کشی ظروف نجس را به چند طریق می‏توان انجام داد:
۱- سه مرتبه ظرف را با آب پاک پر و خالی کنند.
۲- سه مرتبه آب بریزند و هر مرتبه آب را طوری بگردانند که به جاهای نجس برسد و بعد بیرون بریزند.
۳- از هر راهی که شوینده ظرف بتواند آب را به محلّ نجس برساند کفایت می‏کند.
مسئلۀ ۲۱۷  :  اگر چیز نجس را بعد از برطرف کردن عین نجاست یک بار در آب کر یا جاری فرو ببرند به‌طوری که آب پاک به تمام جاهای نجس برسد، پاک می‏شود و اگر از قبیل فرش و لباس باشد پس از فرو بردن در آب احتیاطاً طوری حرکت یا فشار دهند که عمدۀ آب داخل بیرون آید.
مسئلۀ ۲۱۸  :  چیزی که به سبب ادرار نجس شده است، اگر از قبیل ظروف نباشد و با آب قلیل بخواهند آب بکشند، اگر ادرار غلیظ و چسبنده نباشد، با ریختن دو مرتبه آب بر روی آن، پاک می‏شود، اما اگر ادرار غلیظ و چسبنده باشد، اول باید عین نجاست را زائل کنند، بعد دو مرتبه آب را روی محل نجس بریزند و اگر از قبیل فرش و لباس باشد و نیاز به فشار داشته باشد، بعد از هر باری که آب ریخته می‏شود باید آن‎را بفشارند تا غُساله آن خارج شود.
مسئلۀ ۲۱۹  :  چیزی که با ادرار نجس شود و از قبیل ظروف هم نباشد، اگر بخواهند با آب کر یا جاری بشویند، یک مرتبه شستن کفایت می‏کند و اگر از قبیل فرش و لباس باشد، احتیاطاً باید آن‎را در آب حرکت دهند یا آن‎را فشار دهند تا غُساله آن خارج شود.
مسئلۀ ۲۲۰ :   اگر چیزی به وسیلۀ ادرار پسر بچۀ شیرخواره که غذاخور نیز نشده است نجس شود، چنانچه یک مرتبه آب روی آن ریخته شود و به تمام جاهای نجس رسیده و غُساله‏اش نیز خارج شود، پاک می‏شود و احتیاط مستحب آنست که دو مرتبه آب ریخته شود و در این جهت میان فرش و غیرفرش فرقی نیست.
مسئلۀ ۲۲۱ :   اگر چیزی به سبب ادرار بچۀ شیر خواری که غذا خور نیز شده، نجس شود، یا اینکه آن بچه از شیر خوک یا زن غیرمسلمان تغذیه شده باشد و بر روی فرش و یا لباس و امثال اینها ادرار کند، باید آن‎قدر آب بریزند تا به همۀ جاهای نجس، آب احاطه پیدا کند و بعد فشار دهند تا غُسالۀ آن خارج گردد که پس از آن پاک می‏شود.
مسئلۀ ۲۲۲  :  هرگاه لباس یا فرش نجس را بخواهند با آب قلیل در ظرف یا حوضچه‏ای بشویند و آب بکشند، باید آن‎قدر آب بریزند که آب به همه جای نجس برسد، بعد فشار دهند تا غسالۀ آن خارج شود، سپس این کار را دو مرتبه تکرار کنند و بعد فشار دهند تا غُسالۀ آن خارج شود و پس از آن پاک می‏شود.
مسئلۀ ۲۲۳ :   اگر چیزی به وسیلۀ نجاست دیگری غیر از ادرار نجس شود، در صورتی که عین نجاست در آن نباشد، یک بار هم آب بریزند کافی است. اگر هم با شروع ریختن آب عین نجاست زایل شود و پس از زوال عین نجاست آب روی آن محل جریان داشته باشد کفایت می‏کند؛ اگرچه بهتر است دوبار آب روی آن محل ریخته شود. در لباس و فرش و امثال آنها فشار و یا حرکت دادن برای بیرون آمدن غساله لازم است.
مسئلۀ ۲۲۴  :  لباس نجسی که رنگ شده است، اگر بخواهند با آب کر یا جاری تطهیر کنند، پس از فرو بردن در آب و رسیدن آب مطلق به تمام لباس (پیش از آن که آب به واسطۀ رسیدن رنگ لباس مضاف شود) پاک می‏شود، ولی بنا بر احتیاط آن‎را حرکت و یا فشار دهند. مضاف یا رنگین شدن آ ب هنگام فشار و خروج غُساله اشکال ندارد.
مسئلۀ ۲۲۵  :  لباسهایی که با ماشین لباسشویی شسته می‏شوند در صورتی که معلوم شود از طریق اتصال به منبع آب به صورت دائم و مستمر، آب به همه جای لباس نجس می‌رسد و آن‎را احاطه می‏کند، پاک می‏شود، گرچه غُسالۀ آن به تدریج با حرکت خود ماشین خارج شود؛ اما اگر معلوم نشود که آب منبع شهری به صورت متصل و مستمر بر آن مسلط شده است، بلکه به تدریج و در اثر چرخش، آب به آن می‏رسد و قطع می‏شود، حکم آب قلیل را دارد و دو مرتبه باید شسته شود و در هر مرتبه غُساله آن باید خارج گردد تا پاک شود.
مسئلۀ ۲۲۶  :  اگر بعد از آب کشیدن لباس و مانند آن، چیزهایی مانند خشکیدۀ غذا وگِل یا صابون در آن دیده شود که مانع رسیدن آب مطلق نشده باشد، هم لباس و هم خود آنها پاک است؛ ولی اگر مانع نفوذ آب مطلق شده باشد، با وجود پاک بودن ظاهر آنها، هم باطن و هم آن مقدار از لباس و مانند آن که زیر آن مانع قرار دارد نجس است و اگر مانع نفوذ آب مطلق نباشد، ولی آب نجس به باطن خود آنها سرایت کرده باشد، ظاهر آنها پاک، ولی باطن آنها نجس است.
مسئلۀ ۲۲۷  :  هر چیز نجس تا عین نجاست را از آن پاک نکنند پاک نمی‏شود، ولی اگر بو یا رنگ نجاست در آن مانده باشد اشکال ندارد، بنابراین اگر خون را از لباس برطرف کنند و لباس را آب بکشند و رنگ خون باقی مانده باشد، پاک است؛ ولی چنانچه در اثر بو یا رنگ یقین کنند یا احتمال دهند که از ذرات نجاست در آن چیزی باقی‏ مانده، نجس است. البته میزان دقت عرفی است نه دقت علمی و فلسفی.
مسئلۀ ۲۲۸  :  اگر چیز نجسی که عین نجاست در آن نیست با آب جاری یا کر شسته شود، در صورتی که آب به تمام جاهای نجس برسد آن چیز پاک می‏شود، ولی در لباس و فرش و امثال اینها احتیاطاً فشار لازم است. اگر عین نجاست در آن باشد در صورتی که توسط همان آب و یا با چیز دیگر، عین نجاست زایل شود و رنگ، بو و یا مزّه آب تغییر پیدا نکند و آب هم به‌طور مطلق به همه جای نجس برسد، هم نجس پاک می‏شود و هم آب ریخته شده پاک است؛ ولی اگر رنگ، بو یا مزّه آب تغییر پیدا کرد، باید آن‎قدرآب جاری به‌طور متصل روی آن ریخته شود تا تغییر زایل شود، که در این صورت هم لباس نجس پاک می‏شود و هم آب منفعل.
مسئلۀ ۲۲۹ :   اگر کسی چیز نجسی را آب بکشد ویقین پیدا کند که پاک شده و بعد به پاک شدن آن شک کند، در صورتی که یادش بیاید موقع شستن توجه به عین نجاست داشته، در این صورت به شک نباید اعتنا بکند و اگر یادش بیاید که آن موقع اصلاً توجه به این موضوع نداشته است بنا بر احتیاط لازم دوباره باید آب بکشد و اگر اصلاً یادش نیاید که آن موقع متوجه بوده یا نبوده، ظاهراً نباید به شک خود اعتنا کند.
مسئلۀ ۲۳۰  :  اگر بدن انسان نجس شود و بخواهد آن‎را در آب کر و یا جاری آب بکشد، باید در داخل آب، نجاست را پاک کند، در این صورت بدن پاک می‏شود و لازم نیست دوباره از آب بیرون آید و داخل شود.
مسئلۀ ۲۳۱  :  اگر جایی از بدن یا لباس را با آب قلیل آب بکشند، معمولاً اطراف قسمتی که متصل به نجس است، نجس می‏شود، در صورت پاک شدن جای نجس اطراف آن نیز پاک می‏شود، به شرط اینکه آبی که برای پاک شدن جای نجس می‏ریزند به اطراف آن نیز جاری شود، همچنین است اگر چیز پاکی را کنار چیز نجسی گذاشته و روی هر دو آب بریزند.
مسئلۀ ۲۳۲ :   اگر ظرف یا بدن نجس باشد و بعد طوری چرب شود که آب به آن نرسد، چنانچه بخواهند ظرف یا بدن را آب بکشند باید ابتدا چربی را برطرف کنند و سپس محل را آب بکشند.
مسئلۀ ۲۳۳  :  اگر بخواهند موی سر و صورت را با آب قلیل آب بکشند بنا بر احتیاط باید پس از هر بار آب ریختن فشار دهند تا غُسالۀ آن بیرون آید.
مسئلۀ ۲۳۴ :   در صورتی که گندم، جو، نخود، برنج، صابون و مانند آن نجس شود و نجاست به باطن آن سرایت نکند، با یک بار فرو بردن در آب کر یا جاری پاک می‏شود، ولی اگر باطن آن نجس شود، به هیچ وسیله‏ای باطن آن پاک نمی‏شود و در صورتی که شک کند، آب نجس به باطن صابون و مانند آن رسیده یا نه، پاک است.
مسئلۀ ۲۳۵  :  اگر ظاهر برنج، گوشت و یا چیزی مانند اینها نجس شده باشد، چنانچه آن‎را در ظرفی بگذارند و سه مرتبه روی آن آب بریزند و خالی کنند پاک می‏شود و اگر با ادرار نجس شده، ولی ظرف آن پاک است دو مرتبه آب ریخته شود تا ظرف لب ریز شود و آب آن بیرون بریزد، در غیر ادرار یک مرتبه کافی است، ولی اگر ظرف نجس شده باشد احتیاط این است که سه مرتبه با آب شستشو شود.
مسئلۀ ۲۳۶ :   اگر گوشت و دنبه نجس شود، قابل تطهیر است و مانند سایر چیزها شسته می‏شود و نیز اگر بدن آدمی دارای چربی کمی باشد که مانع نفوذ آب مطلق نباشد، قابل تطهیر است.
مسئلۀ ۲۳۷  :  زمینهای سنگ فرش یا موزاییک- که در اثر سفتی، آب به داخل آنها نفوذ نمی‏کند- را اگر بخواهند با آب کر یا جاری آب بکشند، پس از زوال عین نجاست، اگر آب به همه جای آن برسد پاک می‏شود و اگر بخواهند با آب قلیل شستشو دهند باید بر روی محل نجس آن‎قدر آب بریزند تا جاری شود و سپس غسالۀ آن‎را با پارچه و دستمال و یا با کندن گودالی جمع کنند تا پاک شود اما زمینهای ماسه‏ای و شن زار که هر چه آب بریزند فرو می‏رود، فقط ظاهر آنها پاک می‏شود.
مسئلۀ ۲۳۸  :  اگر ظاهر نبات نجس شود، هم با آب کر و جاری و هم با آب قلیل پاک می‏شود، به‌طوری که آب مطلق به همه جای نجس برسد، ولی اگر نبات را از شکر نجس درست کنند پاک نمی‏شود و سنگ نمک نیز چنین است.
مسئلۀ ۲۳۹  :  کوزه‏ای که از گِل نجس ساخته شده و یا کافر آن‎را ساخته است، اگر با آب قلیل آب بکشند، فقط ظاهرش پاک می‏شود و اگر در آب کر یا جاری فرو ببرند و آب به‌طور کامل در آن نفوذ کند هم ظاهر کوزه و هم باطن آن پاک می‏شود.
مسئلۀ ۲۴۰ :   صندلی، میز و مانند آنها، حتی یخ و نمک و سنگی که ظاهرش نجس شده باشد را می‏توان با آب قلیل آب کشید، مشروط بر اینکه آب مطلق به تمام جاهایی که نجس به آنها اصابت کرده است برسد.
مسئلۀ ۲۴۱  :  زمینهایی که آب در آنها جاری نمی‏شود اگر نجس شوند، در صورتی که بخواهند با آب کر آب بکشند مشکلی به وجود نمی‏آید چون جدا شدن غُسالۀ آنها لازم نیست، ولی اگر بخواهند با آب قلیل آب بکشند باید بر روی محل نجس آب قلیل ریخته شود و آب جمع شده را با پارچه یا دستمالی خشک جمع کنند، سپس دوباره آب بریزند و با دستمال دیگری آب جمع شده را خشک کنند به‌طوری که غساله در آنجا باقی نماند، در این صورت این گونه زمینها قابل تطهیر است.

  2- زمین‏

مسئلۀ ۲۴۲ :   از جمله چیزهایی که از نظر شرع مقدس اسلام مطهِّر و پاک کننده است، زمین است. مطهِر بودن زمین از مسائل مسلم میان فقهای اسلام و مستفاد از اخبار و روایات زیادی است که از اهل بیت  رسیده است.
مسئلۀ ۲۴۳ :   زمین با پنج شرط کف پا و ته کفش نجس را پاک می‏کند.
۱- بنا بر اقوی‏، زمین خشک باشد؛ نمناک بودن زمین و یا رطوبت جزئی آن که موجب سرایت نمی‏شود، مانعی ندارد.
۲- بنا بر احتیاط پاک باشد چون زمین ناپاک، پاک نمی‏کند اگرچه اقوی‏ آنست که پاک بودن زمین شرط نیست.
۳- به سبب راه رفتن و برخورد با زمینِ نجس، کف پا و یا ته کفش، نجس شده باشد.
۴- نجاستی که به کف پا یا ته کفش رسیده با راه رفتن و مالیدن پا به زمین برطرف شود.
۵- زمینی که روی آن راه می‏روند، خاکی، سنگفرش، آجری باشد و حتی بِتُن ریزی شده هم بلامانع است چون به عنوان زمین شناخته می‏شود؛ پس راه رفتن روی حصیر، فرش، چمن، گل و حتی زمینی که با چوب فرش شده است، کف پا و زیر کفش را پاک نمی‏کند. راه رفتن روی آسفالت در صورتی که زیر پا یا کفش با شن و ماسه در تماس نباشد و عمدتاً با قیر در تماس باشد، اظهر آنست پاک نمی‏کند، ولی اگر در اثر تردّد وسایل نقلیه قیر مستهلک شود و زیر کفش و کف پا عمدتاً با شن و ماسه در تماس باشد، پاک می‏شود.
مسئلۀ ۲۴۴ :   برای پاک شدن کف پا و ته کفش مستحب است حداقل پانزده ذراع که تقریباً همان پانزده گام معمولی است، راه بروند هر چند با راه رفتن کمتر از این مقدار عین نجاست زایل شده باشد.
مسئلۀ ۲۴۵  :  در پاک شدن زیر پا و کفش نجس لازم نیست آن دو تَر باشند، بلکه اگر خشک هم باشند با راه رفتن روی زمین پاک می‏شوند.
مسئلۀ ۲۴۶ :   هنگامی که کف پا و یا زیر کفش نجس با راه رفتن و یا مسح خاک پاک می‏شوند به تبع آن مقداری از اطراف آن که به خاک یا گل آلوده شده است مشروط بر آن که با خاک زمین به‌طور معمول تماس حاصل کند، پاک می‏شود.
مسئلۀ ۲۴۷  :  اگر بعد از راه رفتن یقین کند ذره‏های کوچکی از نجاست در کف پا یا ته کفش باقی مانده است باید آن‎را برطرف کند و آن‎قدر راه برود تا یقین پیدا کند که نجاست زائل شده است، ولی باقی ماندن بو یا رنگ نجاست اشکالی ندارد.
مسئلۀ ۲۴۸ :   کسانی که با دست، زانو یا پای مصنوعی راه می‏روند و یا از ویلچر (چرخهای مخصوص معلولین) استفاده می‏کنند، آن قسمت از بدن یا آن وسیلۀ خاص- زانو، پای مصنوعی یا ویلچر- ایشان که در اثر راه رفتن با خاک تماس پیدا می‏کند، پاک می‏شود و نیز ته عصا، چرخ اتومبیل، موتوسیکلت و دوچرخه، نعل چهارپایان و مانند اینها با راه رفتن پاک می‏شود، ولی درون کفش و آن مقدار از پا که با زمین تماس ندارد پاک نمی‏شود، اما پاک شدن کف جوراب به وسیلۀ راه رفتن محل اشکال است اما اگر جورابی باشد که به‌طور متعارف از آن به جای کفش استفاده کنند با راه رفتن پاک می‏شود.
مسئلۀ ۲۴۹  :  بنا بر اظهر موزاییک و مرمرهای صنعتی و طبیعی که با آن زمین را فرش می‏کنند، مانند زمینهای دیگر با راه رفتن، کف پا و زیر کفش را پاک می‏کنند.
مسئلۀ ۲۵۰ :   زیر کفش به‌طور کلّی با راه رفتن پاک می‏شود، جنس کفش از پوست، پنبه، پشم و یا از چوب، از هر یک باشد در این حکم تفاوتی ندارد.

  3- آفتاب‏

مسئلۀ ۲۵۱ :  نور آفتاب با شش شرط، زمین، ساختمان و چیزهایی مانند در، پنجره، نرده‏های آهنی و میخهایی که در ساختمان به کار رفته و جزء ساختمان به شمار می‏آید را پاک می‏کند:
۱- چیز نجس به گونه‏ای تَر باشد که اگر چیز دیگری به آن برسد تَر شود، پس اگر خشک باشد باید آن‎را تَر کنند تا آفتاب خشک کند.
۲- پیش از تابیدن، عین نجاست از آن چیز برطرف شده باشد.
۳- ابر، پرده و یا جسم دیگری، از تابش مستقیم نور خورشید به چیز نجس جلوگیری نکند و اگر از پشت شیشه یا به وسیلۀ آینه بتابد، پاک شدن آن محل اشکال است، ولی‏اگر ابر به گونه‏ای نباشد که از تابیدن آفتاب جلوگیری کند اشکال ندارد.
۴- آفتاب به تنهایی چیز نجسِ مرطوب را خشک کند و اگر مثلاً آفتاب و باد، یا آفتاب با گرمای دیگری آن تَری را خشک کند، پاک نمی‏شود، ولی اگر باد به قدری کم باشد که نگویند به خشک شدن چیز نجس کمک کرده، اشکال ندارد.
۵- آفتاب مقداری از ساختمان یا بنا را که نجاست به آن فرو رفته، باید یک‌باره خشک کند، پس اگر یک مرتبه روی آن‎را خشک کند و دفعۀ دیگر زیر آن‎را خشک کند، فقط روی آن دفعۀ اول، پاک می‏شود و زیر آن نجس می‏ماند.
۶- بین ظاهر و باطن ساختمانی که آفتاب بر آن می‏تابد، هوا یا جسم پاک دیگری حایل نباشد وگرنه قسمت داخل پاک نمی‏شود، هر چند در اثر تابش آفتاب خشک شده باشد.
مسئلۀ ۲۵۲  :  درخت و شاخ و برگ و میوه‏های آن و به‌طور کلّی گیاهانی که در روی زمین رسته‏اند، تا زمانی که بر روی درخت یا در روی زمین ثابت هستند، حکم زمین را دارند، یعنی در صورتی که عین نجاست را نداشته باشند و تَری آنها را آفتاب خشک کرده باشد، پاک می‏شوند و اگر از درخت یا از زمین جدا شده باشند در حکم اشیای منقولند که با تابیدن یا خشک شدن به وسیلۀ آفتاب پاک نمی‏شوند.
مسئلۀ ۲۵۳  :  میخ، در، پنجره و امثال اینها مادامی که روی دیوار و ساختمان نصب هستند، حکم ساختمان را دارند، اما هنگامی که جدا شدند و بر روی زمین قرار گرفتند، حکم منقول را پیدا می‏کنند که با تابیدن آفتاب پاک نمی‏شوند.
مسئلۀ ۲۵۴  :  اگر بر چیز نجسی که خشک است، آفتاب تابیده باشد، ولی معلوم نباشد که آیا قبل از تابیدن آفتاب آن چیز نجس تَر بوده یا خشک و اگر مرطوب بوده، آیا تنها به سبب تابیدن آفتاب خشک شده یا مثلاً باد هم در خشک بودن آن مؤثر بوده است و یا در تحقق شرایط شش گانه‏ای که گذشت انسان شک کند، آن چیز محکوم به نجاست است و آثار طهارت بر آن مترتّب نیست.
مسئلۀ ۲۵۵    اگر آفتاب به یک طرف دیوار نجس بتابد سوی دیگر دیوار پاک نمی‏شود، مگر اینکه دیوار آن‎قدر نازک باشد که با تابش به یک طرف دیوار طرف دیگر هم خشک شود، در این صورت هر دو طرف دیوار پاک می‏شود.

  4- استحاله

مسئلۀ ۲۵۶  :  استحاله آنست که ماهیت و جنس چیز نجس طوری عوض شود که به صورت چیز پاک درآید؛ مثلاً چوب نجس، سوخته و خاکستر شود یا سگ در نمک‌زار فرو رود و تبدیل به نمک شود. اما اگر ماهیت و جنس آن عوض نشود پاک نیست، مثلاً گندم نجس را آرد کنند و با آن نان بپزند.
مسئلۀ ۲۵۷  :  اگر چیز نجسی به وسیلۀ مواد شیمیایی یا دستگاه‏های جدید به‌طور کلّی استحاله شده و جنس و ماهیت آن تغییر کند، پاک می‏شود؛ ولی تنها تغییر آثار و صفات آن کافی نیست.
مسئلۀ ۲۵۸ :   اگر با گِل نجس کوزه ساخته شود، پاک نمی‏شود. بنا بر احتیاط واجب باید از ذغالی که از چوب نجس درست شده نیز اجتناب کرد.
مسئلۀ ۲۵۹  :  در صورتی که شراب خود به خود تبدیل به سرکه شود و یا سرکه و نمک در آن بریزند تا تبدیل شود، پاک می‏شود.
مسئلۀ ۲۶۰ :   شرابی که از انگور نجس درست کنند با سرکه شدن پاک نمی‏شود، بلکه اگر نجاستی هم به شراب برسد بعد از سرکه شدن باید از آن اجتناب کرد.
مسئلۀ ۲۶۱ :   چیز نجسی که معلوم نیست استحاله درآن صورت گرفته یا نه، نجس است.

  5- انتقال

مسئلۀ ۲۶۲ :    مواردی که خون بدن انسان و یا هر حیوان دیگری که خون جهنده دارد به بدن حیوانی که خون جهنده ندارد منتقل می‏شود و عُرفاً خون حیوان دوّم به شمار می‏آید، در اصطلاح فقها انتقال نامیده می‏شود.
مسئلۀ ۲۶۳ :    اگر خون بدن انسان یا حیوان دیگری که خون جهنده دارد به بدن حیوانی که خون جهنده ندارد انتقال پیدا کند و عُرفاً خون آن حیوان محسوب شود، پاک است، مانند خونی که پشه از بدن انسان یا جان‌دار دیگری می‏مکد و جزء بدن پشه می‏شود، اما خونی که زالو از بدن انسان می‏مکد چون جزء بدن آن حیوان نشده نجس است.
مسئلۀ ۲۶۴ :    در مواردی که انتقال صورت گرفته، ولی جزء دومی که منتقل الیه است، نشده است، محکوم به نجاست است و همچنین در مواردی که انتقال صورت گرفته است، ولی معلوم نیست که نجاست منتقل شده جزء شیئ دومی که پاک شده به شمار می‏رود یا نه، محکوم به نجاست است.
مسئلۀ ۲۶۵ :    در مواردی که انتقال همراه با استحاله است مانند انتقال اعیان نجسه به درختان و گیاهان و تبدیل آنها به برگ و شاخه آنها، در این صورت آن اعیان نجسه به دلیل استحاله پیدا کردن پاک می‏شود.
مسئلۀ ۲۶۶ :    اگر کسی پشه‏ای را که بر بدنش نشسته بکشد و نداند خونی که از پشه بیرون آمده، خونی است که از او مکیده یا از خود پشه است، آن خون پاک است؛ اما اگر بداند که خون را از او مکیده و فاصلۀ مکیدن وکشتن پشه به قدری کم باشد که بگویند خون انسان است، یا معلوم نباشد که خون پشه است یا انسان، نجس است.
مسئلۀ ۲۶۷ :    انتقال هنگامی پاک کننده است که یا همراه استحاله باشد، طوری که عنوان استحاله و انتقال هر دو صدق کند و یا اینکه طوری باشد که عرفاً رابطۀ آن شیئ از اولی قطع و به دومی حقیقتاً نسبت داده شود، بنابراین انتقال مانند عناوین دیگر به تنهایی پاک کننده نیست.

  6- اسلام آوردن

مسئلۀ ۲۶۸ :    اگر کافر شهادتین را بر زبان بیاورد و بگوید «أَشْهَدُ أَنْ لَاإِلَهَ‎إِلاَّاللهَّ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ‎اللَّه‏»، مسلمان می‏شود. اگر ترجمۀ شهادتین را به زبانهای دیگر هم بگوید، مسلمان است و بعد از مسلمان شدن بدن، آب دهان و عرق او پاک است، ولی اگر هنگام مسلمان شدن عین نجاست مانند خون و مشروبات الکلی بر بدن او باشد باید آن‎را برطرف کند و جای آن‎را هم آب بکشد و اگر پیش از مسلمانی عین نجاست برطرف شده باشد، بنا بر احتیاط واجب جای آن‎را آب بکشد.
مسئلۀ ۲۶۹ :    اگر قبل از مسلمان شدن لباسهایی بر تن داشته و با رطوبت به بدن او ملاقات کرده است، بعد از مسلمان شدن، آن لباسهایی که زمان کفر به تن داشته است، در حین تشرّف به اسلام، در تنش نباشد، نجس است. مسلمان شدن باعث پاکی لباس نمی‏شود حتی اگر همان لباس موقع مسلمان شدن به تن او باشد، پس لازم است که آن‎را بشوید و آب بکشد.
مسئلۀ ۲۷۰ :    در مسلمان شدن کافر اقرار زبانی به شهادتین کفایت می‏کند، گرچه انسان نداند که او قلباً مسلمان شده است و یا حتی بداند که قلباً مسلمان نشده، ولی آنچه در قلبش است اظهار نمی‏کند و ظاهراً طبق موازین اسلامی عمل می‏کند، چنین شخصی پاک است.
مسئلۀ ۲۷۱ :    بنا بر اقوی‏ طفل ممیز اگر از طریق اقرار به شهادتین اسلام بیاورد کفایت می‏کند، گر چه همان طفل مادامی که بالغ نشده، ارتدادش پذیرفته نیست‏.

  7- تبعیت

مسئلۀ ۲۷۲ :    تبعیت عبارت است از اینکه چیز نجسی با پاک شدن چیز نجس دیگر پاک شود، مانند سرکه شدن شراب داخل ظرف، که پاک شدن آن سبب می‏شود ظرف شراب به تَبَع آن پاک شود.
مسئلۀ ۲۷۳ :    وقتی که شراب سرکه می‏شود، پاک می‏شود و ظرفش نیز تا آن ‏اندازه‏ای که موقع جوش آمدن، شراب به آنجا رسیده است پاک می‏شود؛ حتی پارچه‏ای که روی ظرف می‏اندازند و به‌طور معمول هنگام جوش آمدن آلوده می‏شود، نیز پاک می‏شود و حتی اگر هنگام جوش آمدن، شراب سر رفته و پشت ظرف بریزد، هنگامی که شراب تبدیل به سرکه می‏شود، پشت ظرف نیز پاک می‏شود.
مسئلۀ ۲۷۴ :    تخته یا سنگی که میت را روی آن می‏گذارند و غسل می‏دهند و پارچه‏ای که روی عورتین میت می‏اندازند و نیز دست غسل دهندۀ میت، همگی پس از اتمام غسل پاک می‏شوند، ولی کیسه وصابون و سنگ پا و ظروفی که موقع شستن میت به کار رفته و با بدن میت، تماس داشته، به نظر می‏رسد که پاک نمی‏شود و بنا بر احتیاط واجب، آب کشیده شوند، زیرا دربارۀ آنها تبعیت صدق نمی‏کند.
مسئلۀ ۲۷۵ :    فرزندان غیربالغ کفّار که نجس هستند پس از اسلام آوردن والدین، محکوم به اسلام هستند و به تبعیت آنان پاک می‏شوند، ولی قبل از اسلام آوردن والدین حکم کافر را دارند، مگر آنکه خودشان اهل فکر و تشخیص باشند و از کیش والدین خود جدا شوند، در این صورت دیگر تابع والدین نخواهند بود.
مسئلۀ ۲۷۶ :    اگر لباس و مانند آن‎را که نیاز به فشار دارد، با آب قلیل شستشو دهند و به اندازۀ معمول فشار دهند تا غُساله بیرون آید، باقی ماندۀ رطوبت پس از بیرون آمدن غُساله، به تبع آن پاک می‏شود.
مسئلۀ ۲۷۷ :    کسی که چیز نجسی را با دست خود آب بکشد و به تبع آن دستش نجس شود، وقتی که دست و آن شی‏ء نجس با هم آب کشیده می‏شوند، با پاک شدن آن چیز، دست او هم پاک می‏شود.
مسئلۀ ۲۷۸ :    ظرف یا هر چیز نجسی را که با آب قلیل شستشو می‏دهند، بعد از جدا شدن آبی که برای پاک شدن روی آن ریخته‏اند، قطرات آبی که روی آنها باقی ماند، پاک است.

  8- زوال عین نجاست

مسئلۀ ۲۷۹ :    به مواردی که عین نجاست خود به خود برطرف شود، زوال گویند و باعث پاک شدن محل می‏شود.
مسئلۀ ۲۸۰ :    اگر باطن بدن انسان مانند درون دهان، بینی، چشمها و جاهای دیگر، با نجاست آلوده شود مثلاً دهان به خاطر خونی که از لای دندانها بیرون می‏آید نجس شود و آن نجاست خود به خود برطرف گردد، دهان پاک می‏شود و شستن محل نجاست لازم نیست.
مسئلۀ ۲۸۱ :    اگر بدن حیوانات پاک، نجس شود و نجاست آنها خود به خود برطرف گردد پاک می‏شود و آب کشیدن لازم نیست.
مسئلۀ ۲۸۲ :    کسی که دندان مصنوعی دارد یا دندانهایش را پر کرده باشد، اگر آن دندانها در داخل دهان نجس شوند یا غذای نجس لای دندانها بماند و بعد خود به خود زایل شود، پاک می‏شوند، اگرچه بهتر است که آب کشیده شوند.
مسئلۀ ۲۸۳ :    اگر غذایی لای دندانها باقی بماند و از لای بعضی از دندانها خون بیرون بیاید، خون به آن غذا برسد یا نرسد، آب کشیدن آنها لازم نیست، گرچه بهتر است.
مسئلۀ ۲۸۴ :    جایی را که انسان نمی‏داند از ظاهر بدن محسوب می‏شود و یا باطن آن، اگر نجس شود و نجاست آن خود به خود برطرف گردد، احتیاط واجب آنست که آب کشیده شود.
مسئلۀ ۲۸۵ :    تمام جاهایی که پس از بستن لبها و روی هم گذاشتن پلکها پوشیده و دیده نمی‏شود باطن محسوب و آنچه که بعد از روی هم گذاشتن آنها دیده می‏شود ظاهر محسوب می‏شود اگرچه تشخیص ظاهر و باطن به عهدۀ عرف است.
مسئلۀ ۲۸۶ :    اگر گرد و خاک یا پودر یا نمک و شکر نجس به لباس، فرش و مانند آن بنشیند، چنانچه هر دو خشک باشند نجس نمی‏شود و بهتر است قبل از نماز آن‎را بتکانند. پس از تکان دادن اگر اطمینان پیدا کردند که همۀ نجاسات بر طرف شده است، پاک می‏شود و نیازی به آب کشیدن نیست، ولی اگر خشک نباشند و رطوبت مُسریه داشته باشند واجب است محل نشستن گرد و غبار بر چیزهای نجس را آب بکشند.

  9- استبرای حیوان نجاست‎خوار

مسئلۀ ۲۸۷  :  حیوانی را که به خوردن مدفوع انسان عادت کرده است، اگر بخواهند پاک کنند، باید مدتی به آن غذای پاک بدهند و نگذارند مدفوع بخورد به گونه‏ای که در نظر عرف دیگر نجاست خوار محسوب نشود و فقها این عمل را «استبراء» می‏نامند.
مسئلۀ ۲۸۸  :  در صورتی که کسی ادرار و مدفوع حیوان نجاست خوار را نجس بداند، باید برای پاک شدن آن- ادرار و مدفوع حیوان- حیوان را مطابق مسئلۀ قبل استبراء کند و بهتر است برای استبرای شتر چهل روز، گاو سی یا چهل روز، گوسفند ده روز (احوط چهارده روز)، مرغابی پنج یا هفت روز و مرغ خانگی سه روز، آنها را از خوردن نجاست باز دارند و اگر بعد از این مدت باز هم به آن نجاست خوار گفته شود بنا بر احتیاط واجب باید تا مدتی که دیگر به آن نجاست خوار گفته نشود از ادرار و مدفوعش اجتناب شود.

  10- غایب شدن مسلمان

مسئلۀ ۲۸۹  :  اگر بدانم که بدن یا لباس مسلمان یا ظرفی یا فرشی که از آن استفاده می‏کند نجس شده و سپس آن مسلمان غایب شود یا من از نزد او بروم، پس از مراجعۀ مجدد، به چند شرط آن لباس، ظرف یا فرش را باید پاک دانست:
۱- بدانم که او متوجه نجاست آن شیئ شده است (و لذا در صدد رفع آن برآمده است)،
۲- آن‎را در چیزی که طهارت در آن شرط است استعمال کرده باشد؛ مثلاً در آن ظرف غذا خورده باشد (چون شرط ظرف غذا پاکی آن است)،
۳- او حکم مسئله‌ای را که در آن طهارت شرط است، هم بداند و هم غافل از آن نباشد،
۴- احتمال دهم که تطهیر کرده باشد،
بنابراین اگر انسان یقین پیدا کند که آن شخص وقوع نجاست را نمی‏دانسته و یا می‏دانسته، ولی قطعاً آن‎را نشسته است و یا آدم بی‎اعتنا و لااُبالی است، معلوم نیست که بتوان حکم به طهارت ولو به حسب ظاهر کرد، بلکه استصحاب نجاست به قوّت خود باقی است. بنابر اقوی در این حکم میان طفل ممیز و فرد بالغ تفاوتی وجود ندارد.

  طهارت قرآن و مساجد

قرآن و مساجد، احکام فراوانی دارند که در این رساله به تمام آنها پرداخته نمی‏شود ودر اینجا نیز فقط از باب طهارت و نجاست به احکام آنها پرداخته خواهد شد.

  1- قرآن

مسئلۀ ۲۹۰ :    نجس کردن خط قرآن کریم حرام است و اگر نجس شود فوراً باید آب بکشند. اگر ورق یا جلد قرآن نجس شود چنانچه موجب هتک و بی‎حرمتی به این کتاب عزیز شود حرام است و باید فوراً آب کشیده شود، بلکه اقوی‏ این است که اگر موجب هتک و بی‎احترامی هم نباشد، آب کشیدن آن واجب است.
مسئلۀ ۲۹۱ :    نوشتن قرآن با مرکب نجس حرام است و اگر کسی عمداً و یا جهلاً بنویسد باید آن‎را از بین برده و محو کند؛ کما اینکه اگر خط قرآنی نجس شود به‌طوری که بدون محو آن پاک نشود، باید محو گردد.
مسئلۀ ۲۹۲ :    قرار دادن قرآن روی عین نجس مانند خون، مردار و شراب حتی اگر خشک باشد، حتی اگر بی‎احترامی هم نباشد، حرام است و واجب است که قرآن را فوراً از روی نجس بردارند.
مسئلۀ ۲۹۳ :    مسّ آیات قرآن و اسامی خداوند تبارک و تعالی بدون طهارت حرام است، ولی نوشتن آیات و اسامی خداوند متعال و نیز لمس گرد و خاکی که هنگام نوشتن آنها روی تخته سیاه و مانند آن به زمین می‏ریزد، اشکال ندارد مگر اینکه بی‏احترامی و هتک حرمت شود که در این صورت حرام است.
مسئلۀ ۲۹۴ :    اگر کسی قرآن فرد دیگری را نجس کند به‌طوری که این تنجیس موجب نقصان بهای آن شود، ضامن است.
مسئلۀ ۲۹۵ :    هنگام تلاوت قرآن شایسته است که شنوندگان به آیات قران گوش دهند و از صحبت بپرهیزند. حرف زدن در اثنای تلاوت اگر موجب هتک و بی‎احترامی به قرآن گردد، حرام است، اما اگر کسی سؤالی کرد می‏تواند پاسخ دهد.
مسئلۀ ۲۹۶ :    بنا بر اقوی‏ دادن قرآن به دست کفّار و اهل کتاب اگر برای هدایت و ارشاد و یا به منظور مطالعه و دقّت و بررسی و تفکر و اندیشه دربارۀ آن باشد، در صورتی که در معرض نجس شدن و هتک حرمت و اهانت قرار نگیرد، اشکال ندارد.
مسئلۀ ۲۹۷ :    در هر یک از سوره‏های سجده‌(۳۲)، فصّلت(۴۱)، نجم(۵۳) و علق(۹۶) یک آیۀ سجده‌دار وجود دارد که با خواندن یا شنیدن آن فوراً سجده واجب می‏شود و تفصیل آن در مسائل مربوط به سجده خواهد آمد.

  2- مساجد

مسئلۀ ۲۹۸ :    نجس کردن زمین، سقف، سمت داخل و خارج دیوارهای مسجد- اگر واقف قصد مسجد بودن آنها را کرده باشد- اگرموجب هتک و بی‎احترامی به مسجد شود، حرام و تطهیر آن واجب است و کسی که متوجه نجاست در آنها بشود واجب است که فوراً اقدام کرده و نجاست را زائل و تطهیر کند؛ ولی اگر سمت دیوارهای بیرونی مسجد به عنوان مسجد نباشد و بقای نجاست در آن باعث هتک حرمت نگردد، تطهیرش واجب نیست.
مسئلۀ ۲۹۹ :    نجس کردن فرشهایی که برای خواندن نماز در مسجد انداخته می‏شود، بنا بر احتیاط واجب حرام و تطهیر آنها واجب است.
مسئلۀ ۳۰۰ :    اگر وقت نماز داخل شده باشد و نمازگزار بفهمد مسجد نجس شده است، در صورتی که وقت برای نماز وسعت داشته باشد باید تطهیر مسجد را بر اقامۀ نماز مقدم بدارد.
مسئلۀ ۳۰۱ :    در صورتی که تطهیر مسجد نیاز به کمک داشته باشد و شخص به تنهایی از پس آن برنیاید، تطهیر مسجد بر او واجب نیست، ولی اگر بی‌احترامی به مسجد باشد، بنا بر احتیاط باید به کسی که می‏تواند تطهیر کند اطلاع دهد و اگر نجاست مسجد به گونه‏ای است که تطهیرش نیاز به مشارکت چند نفر دارد، بر همه واجب کفایی است که برای ازاله و تطهیر مسجد اقدام کنند.
مسئلۀ ۳۰۲ :    تطهیر مسجد و یا هر مکان مقدس دیگری واجب کفایی است و اختصاصی به آن کسی که نجس کرده ندارد و هر کسی که متوجه نجاست شود و آن‎را ببیند، واجب است برای تطهیرش اقدام کند.
مسئلۀ ۳۰۳ :    اگر مسجدی به‌طور کلّی تغییر عنوان پیدا کند، مثلاً مسجد را خراب کنند و جای آن خانه احداث کنند و یا زمین مسجد جزء خیابان شود و یا به صورت پارک درآید یا به مزرعه و باغ تبدیل شود، بنا بر اقوی‏ حکم عنوان مسجد را ندارد، بنابراین معلوم نیست نجس کردن آن زمین حرام باشد و در صورت نجس شدن تطهیرش واجب نیست، گرچه رعایت احتیاط سزاوار است.
مسئلۀ ۳۰۴ :    گذاشتن میت مسلمان در مسجد قبل از غسل اگر موجب سرایت نجاست و بی‎احترامی نباشد، اشکال ندارد، گرچه احوط ترک آنست، ولی اگر میت مسلمان را غسل داده باشند، گذاشتن او در مسجد اشکال ندارد.
مسئلۀ ۳۰۵ :    نجس کردن مشاهد مشرفه مانند حرم پیغمبر اسلام‏ و امامان معصوم حرام است و اگر نجس شود، تطهیر آن واجب است چون بیوت آن بزرگواران در حکم مسجد است.
مسئلۀ ۳۰۶ :    در صورتی که انسان علم اجمالی به نجس شدن یکی از دو مسجد پیدا کند تطهیر هر دو مسجد بر او واجب می‏شود.
مسئلۀ ۳۰۷ :    نجس کردن مساجد مسلمانان در هر جای عالم، حرام است و در این خصوص میان فِرَق مسلمانان هیچ تفاوتی وجود ندارد و هیچ مسجدی با مسجد دیگر فرق نمی‏کند.
مسئلۀ ۳۰۸ :    توقف انسان جُنب و زن حائض و نَفسا در همۀ مساجد و عبور و مرور آنان در مسجدالحرام و مسجدالنّبی‏، حرام است که تفصیل این مسئله در جای خودش خواهد آمد.
مسئلۀ ۳۰۹ :    داخل شدن کفّار در مسجد حتی برای شنیدن احکام اسلام ممنوع است، زیرا علاوه بر کفر معمولاً جُنب هم می‏باشند که تکلیف جُنب در ارتباط با مسجد مشخص است (مسئلۀ قبل) و مناسب است برای حضور غیرمسلمانان در مجالس مسلمین برای شنیدن معارف و حقایق اسلامی از منابع معتبر و قابل استفاده، جاهایی با امکانات مناسب در کنار مساجد که عنوان مسجد نداشته باشد ساخته شود.
مسئلۀ ۳۱۰ :    نصب عکس و پوستر و دیگر وسایل و ابزاری که از آنها برای تبلیغ استفاده می‏شود در صورتی که موجب تخریب و ضرر به مسجد نباشد و برای نمازگزاران ایجاد زحمت و مشقّت نکند و نیز با اهداف واقف و مسجد منافات نداشته باشد، اشکال ندارد.
مسئلۀ ۳۱۱ :    انجام مراسم گوناگون در مساجد در صورتی که برای نمازگزاران مزاحمت نداشته و مغایر با اهداف واقف نباشد و موجب هتک و بی‌احترامی به مسجد نشود، جایز است.
مسئلۀ ۳۱۲ :    نقل و انتقال ملکیت مسجد یا تغییر آن برای کارهای دیگر که با مسجد بودن منافات دارد، جایز نیست و ابزار و لوازم آن‎را مانند درب و پنجره و فرش و سماور، اگر به هیچ وجه در همان مسجد و یا مساجد دیگر قابل استفاده نباشد، می‏توانند بفروشند و پول آن‎را اگر ممکن است صرف تعمیر همان مسجد وگرنه صرف تعمیر مساجد دیگر کنند. کسانی هم که می‏خواهند فرش و یا چیزهای دیگری برای مساجد یا حسینیه‏ها و یا حرم امامان معصوم بخرند، خوب است آن‎را وقف نکنند، بلکه به آنجا تملیک کنند تا متولی واجد شرایط و یا حاکم شرع بتواند در موقع لزوم آن‎را مطابق مصلحت تبدیل کند.
مسئلۀ ۳۱۳ :    یکی از مستحبات در اسلام ساختن مسجد است و مسجدی را که نزدیک به خرابی است می‏توان تعمیر کرد، ولی اگر طوری خراب شود که قابل استفاده نباشد مردم می‏توانند آن‎را به‌طور کلّی ویران کنند و مسجد جدیدی احداث کنند. در مواردی که مسجد به‌طور کلّی خراب نشده ولی نیازهای عمومی را کفاف نمی‏دهد و نیاز به توسعه دارد باز می‏توانند ساختمان مسجد را ویران کنند وآن را توسعه داده و بزرگ‏تر و محکم‏تر تجدید بنا کنند.
مسئلۀ ۳۱۴ :    تعمیر و پر رونق نگاه داشتن و روشن کردن چراغهای مساجد یکی از امور نیکو و مطلوب شارع مقدّس و از مستحبات اسلام است. مطلوب است کسی که می‏خواهد وارد مسجد شود خود را معطّر و خوش‌بو کند، لباس تمیز و پاکیزه بپوشد و موقع داخل شدن در مسجد با پای راست وارد شود و در موقع بیرون رفتن نیز پای چپ را جلوتر بگذارد.
مسئلۀ ۳۱۵ :    هنگامی که انسان وارد مسجدی می‏شود مستحب است دو رکعت نماز به نیت نماز تحیت مسجد بجای آورد و اگر نماز واجب و یا مستحب دیگری بجا آورد کافی است.
مسئلۀ ۳۱۶ :    خوابیدن در مسجد در غیرضرورت، صحبت کردن در آن راجع به امور دنیایی، مشغول کارهای صنعتی شدن و خواندن اشعاری که در آنها نصیحت و پند واندرز نباشد، خوب نیست و کراهت دارد. نیز انداختن آب دهان، بینی و اخلاط سینه در مسجد مکروه است، ولی بلند کردن صدا برای اذان و اقامه نه تنها مکروه نیست بلکه مطلوب است، امّا بلند کردن صدا در غیر اذان و اقامه کراهت دارد؛ تمام موارد فوق در صورتی است که هتک و بی‌احترامی به مسجد نباشد و در غیر این صورت حرام است.

  راههای اثبات تطهیر

مسئلۀ ۳۱۷ :    اگر نجاست چیزی معلوم شود تا وقتی که پاکی و طهارت آن به اثبات نرسد محکوم به نجاست است.
مسئلۀ ۳۱۸ :    راههای اثبات تطهیر به ترتیب زیر است:
۱- انسان علم و یقین پیدا کند که چیزی را تطیهر کرده‏اند.
۲- دو نفر شاهد عادل گواهی دهند که تطهیر انجام گرفته است و یا شهادت دهند که یکی از اسباب تطهیر کننده به وجود آمده است که به نظر وی مطهّر است ولو اینکه در نظر گواهان مطهّر نباشد، مثل اینکه شهادت بدهند باران آمده است، به اندازه‏ای که در نظر وی برای تطهیر کفایت می‏کند.
۳-کسی که شیئی در اختیار اوست و به اصطلاح نسبت به آن چیز ذوالید است خبر دهد که تطهیر صورت گرفته است؛ در صورتی که متّهم به لاابالی‏گری نباشد.
۴- غایب شدن مسلمان با شرایطی که قبلاً گذشت.
۵- بداند که مسلمانی آن‎را شسته است ولو اینکه نداند آن‎را به وجه شرعی شسته است یا نه، زیرا فعل مسلمان را باید حمل بر صحت کرد.
۶- در صورتی که یک نفر مطمئن و مؤثّق از تطهیر آن چیز نجس خبر دهد و از سخن او اطمینان به دست آید.
مسئلۀ ۳۱۹ :    چیزی که قبلاً نجس بوده، اگر دو شاهد عادل از طهارت آن خبر دهند و دو شاهد عادل دیگر از نجاست آن، در این صورت گفتار آنها متعارض و از اعتبار ساقط می شود و در نتیجه حکم به بقای نجاست و عدم طهارت آن چیز می‏شود.
مسئلۀ ۳۲۰ :    اگر دو شاهد عادل با علم وجدانی خود شخص در تعارض باشند و از گواهی دو شاهد عادل علم به وجود آید در این صورت هم، هر دو از اعتبار ساقط می‏گردند و اگر از گواهی دو شاهد عادل علم به وجود نیاید، در اینجا علم وجدانی بر شهود مقدّم است و در مواردی که شهادت شهود با غیرخودش و غیر علم وجدانی در تعارض باشد شهادت شهود بر تمامی آنها مقدم است.

  احکام تخلّی

مسئلۀ ۳۲۱ :    واجب است انسان مکلّف هنگام تخلّی و مواقع دیگر عورت خود را از کسانی که مکلّف هستند، اگرچه با او محرم باشند بپوشاند، همچنین لازم است آن‎را از دیوانه و بچّه‏ای که خوب و بد را می‏فهمد، هر چند محرم باشد، بپوشاند و همچنین حرام است انسان به عورت دیگری نگاه کند ولو اینکه دیوانه یا بچه‏ای که خوب و بد را تمیز می‏دهد باشد، ولی زن و شوهر لازم نیست عورت خود را از یکدیگر بپوشانند.
مسئلۀ ۳۲۲ :    در حال تخلّی نباید طرف جلوی بدن که شکم و سینه و عورت باشد، رو به قبله قرار گیرد و نیز این حالت پشت به قبله هم جایز نیست.
مسئلۀ ۳۲۳ :    هنگام تخلّی اگر جلو یا پشت بدن انسان رو به قبله باشد و عورت را از قبله برگرداند کفایت نمی‏کند و چنانچه جلوی بدن او رو یا پشت به قبله نباشد احتیاط واجب آنست که عورت را رو یا پشت به قبله نکند.
مسئلۀ ۳۲۴ :    هنگام شست‏وشوی محل ادرار و مدفوع رو یا پشت به قبله بودن اشکال ندارد، ولی در موقع استبراء اگر ادرار از مخرج بیرون آید بنا بر احتیاط واجب رو یا پشت به قبله ننشیند.
مسئلۀ ۳۲۵ :    اگر برای تخلّی مجبور باشد رو یا پشت به قبله بنشیند، مثلاً برای آن که نامحرم او را نبیند در صورتی که تأخیر آن ضرر و مشقّت داشته باشد اشکال ندارد و چنانچه هر دو حالت ممکن است احتیاط واجب آنست که پشت به قبله بنشیند.
مسئلۀ ۳۲۶ :    احتیاط واجب آنست که کودکان را هنگام دستشویی رو یا پشت به قبله ننشانند، ولی اگر خود کودک بنشیند جلوگیری از او واجب نیست.
مسئلۀ ۳۲۷ :    در چند جا تخلّی حرام است:
۱- در کوچه‏های بن‌بست که صاحبان آنها اجازه نداده باشند.
۲- در ملک کسی که اجازۀ تخلّی نداده است.
۳- در دستشویی‏هایی که برای افراد مخصوصی وقف شده است.
۴- در هر جایی که موجب بی‏احترامی به یکی از مقدّسات دین باشد.
۵- بر روی قبور مؤمنان در صورتی که موجب بی‏احترامی گردد.
مسئلۀ ۳۲۸ :    در تمام مواردی که کیفیت وقف معلوم نیست و مشخص نیست که برای عموم وقف شده یا برای عده‏ای خاص، در این صورت تخلّی و سایر تصرّفات در چنین جاهایی حرام است.

  إستنجاء و احکام آن

مسئلۀ ۳۲۹ :    مجرا و مخرج ادرار فقط با آب پاک می‏شود و با آب کر یا جاری اگر بعد از ادرار یک مرتبه بشویند کافی است، ولی با آب قلیل باید پس از برطرف شدن نجاست دو مرتبه شسته شود، گر چه سه مرتبه بهتر است.
مسئلۀ ۳۳۰ :    کیفیت شستن مخرج ادرار به همان ترتیبی است که در مسئلۀ قبل گذشت و در این جهت بین زن و مرد و حتی افرادی که دو جنسی هستند فرقی نیست و نیز بین مخرج عادی و طبیعی و غیرعادی فرقی وجود ندارد.
مسئلۀ ۳۳۱ :    در سه مورد مخرج مدفوع انسان فقط با آب پاک می‏شود:
۱- نجس دیگری مانند خون همراه مدفوع بیرون آید.
۲- نجاست دیگری از بیرون به مدفوع اضافه شود و به آن برسد.
۳- اطراف مخرج بیش از حد معمول آلوده به نجاست شده باشد.
در غیر این سه مورد می‏توان مخرج مدفوع را با دستمال پارچه‏ای یا کاغذی و یا با سنگ یا کلوخ و مانند اینها پاک کرد و بنا بر احتیاط واجب از سه مرتبه کمتر نباشد، گرچه با یک مرتبه و دو مرتبه هم پاک شود، ولی اگر با سه مرتبه نجاست برطرف نشود باید به اندازه‏ای تکرار شود تا محل به‌طور کامل از نجاست پاک شود.
مسئلۀ ۳۳۲ :    احتیاط واجب آنست که پارچه یا سنگ یا هر چیز دیگری که برای استنجاء مورد استفاده قرار می‏گیرد سه تکه جدا جدا باشد، مگر در مواردی که پارچه یا سنگ به اندازه‏ای بزرگ باشد که بتوان از گوشه‏ها و زوایای مختلف آن برای هر مرتبه استفاده کرد.
مسئلۀ ۳۳۳ :    استنجاء با چیزهای محترم و مقدّس و نیز با استخوان و فضلۀ حیوانات گرچه حرام است، ولی ظاهر آنست که محل نجس را پاک می‏کند.
مسئلۀ ۳۳۴ :    سنگ و کلوخ و پارچه و مانند اینها هنگامی محل نجاست را پاک می‏کند که هم پاک باشد و هم خشک، ولی اگر اندکی رطوبت داشته باشد که به محل سرایت نکند، اشکال ندارد.
مسئلۀ ۳۳۵ :    در تمام حالات بهتر است که مخرج مدفوع را با آب بشویند، که در این صورت به اندازه‏ای شستشو دهند که یقین کنند چیزی از ذرات مدفوع در آن نمانده است، ولی باقی ماندن رنگ یا بوی آن اشکال ندارد و اگر در مرتبه اول طوری شسته شود که ذره‏ای از مدفوع در آن نماند، دوباره شستن لازم نیست.
مسئلۀ ۳۳۶ :    اگر انسان شک کند که مخرج ادرار و یا مدفوع را شسته یا نه، باید بشوید؛ ولی اگر پس از بجا آوردن نماز شک کند که پیش از نماز مخرج را شسته بوده یا نه، در صورتی که با توجه نماز را شروع کرده بود، نمازش صحیح است، منتها برای نمازهای بعدی تطهیر کند، ولی اگر نماز را با توجه لازم و کافی شروع نکرده باشد باید تطهیر کند و احتیاطاً نمازهای خوانده شده را نیز اعاده کند.

  احکام استبراء

مسئلۀ ۳۳۷ :    «استبراء» عملی است که مردان پس از ادرار انجام می‏دهند تا اطمینان پیدا کنند که مجرای ادرار کاملاً از بول خالی شده و چیزی در آن باقی نمانده باشد؛ بنا بر قول مشهور فقیهان این عمل، عملی مستحب است امّا اگر بعد از استبراء و تطهیر مخرج ادرار، رطوبت مشکوکی از انسان خارج شود، نجس نیست و وضو و غسل هم باطل نمی‏شود، ولی اگر استبراء نکرده باشد باید محل را بشوید و وضو و غسل را اعاده کند.
مسئلۀ ۳۳۸ :    استبراء شیوه‏های گوناگونی دارد، بهترین روش اینست که پس از قطع ادرار اگر مخرج مدفوع نجس شده باشد ابتدا مخرج مدفوع را بشوید و سپس سه دفعه با انگشت میانۀ دست چپ از مخرج مدفوع تا بیخ آلت تناسلی بکشد و بعد انگشت شست را روی آلت و انگشت پهلو را در زیر آن بگذارد و سه مرتبه تا سر آلت بکشد و پس آن سه مرتبه سر آلت را فشار دهد و بعد با آب بشوید.
مسئلۀ ۳۳۹ :    استبراء با آن کیفیتی که در مسئلۀ قبل گذشت، لازم نیست توسط خود انسان انجام شود بلکه اگر مثلاً توسط همسر انجام شود، کفایت می‏کند.
مسئلۀ ۳۴۰ :    گاهی پس از ادرار، آبی از انسان خارج می‏شود که به آن «وَدْی» می‏گویند، گاهی پس از ملاعبه، آب چسبنده‏ای از انسان خارج می‏شود که به آن «مَذْی» گویند و گاهی نیز پس از مَنی، آبی از انسان خارج می‏شود که به آن «وَذْی» گفته می‏شود و هر یک از این آبها چنانچه ادرار یا منی به آن نرسیده باشد پاک است؛ حال اگر کسی پس از ادرار، استبراء کرده باشد و پس از آن آبی از او بیرون آید و شک کند که آیا ادرار است یا یکی از این سه آب، پاک است و اگر وضو یا غسل داشته باشد باطل نمی‏شود.
مسئلۀ ۳۴۱ :    کسی که بعد از بول، استبراء نکرده است و مدّتی از آن گذشته و یقین پیدا کرده که در مجرا بولی نمانده است و پس از آن رطوبتی از وی بیرون آید و مشکوک شود که بول است یا نه، آن رطوبت محکوم به طهارت است و اگر وضو داشته، باطل نمی‏شود.
مسئلۀ ۳۴۲ :    اگر کسی ادرار کند و پیش از استبراء رطوبتی خارج شود که مردّد بین ادرار و منی باشد، حکم ادرار را دارد و تنها وضو گرفتن کافی است؛ ولی اگر پس از استبراء چنین رطوبتی از او خارج شود، در صورتی که وضو گرفته باشد و پس از وضو رطوبت مذکور بیرون آید، احتیاط واجب آنست که هم وضو بگیرد و هم غسل کند و اگر این رطوبت قبل از وضو بیرون بیاید، تنها گرفتن وضو کافی است و نیاز به غسل ندارد.
مسئلۀ ۳۴۳ :    استبرای از ادرار برای زن لازم نیست و اگر از زن رطوبتی خارج شود و شک کند، محکوم به طهارت است و اگر وضو یا غسل داشته باشد باطل نمی‏شود.
مسئلۀ ۳۴۴ :    به جز استبرای از ادرار استبرای دیگری هم وجود دارد که به آنستبرای از منی می‏گویند و آن ادرار کردن پس از خارج شدن منی است، این عمل موجب پاک‏سازی مجرای ادرار از منی می‏شود و اگر کسی پیش از این عمل غسل کند و پس از غسل رطوبتی مشکوک در خود بیابد، باید دوباره غسل کند.

  مستحبّات و مکروهات تخلّی

مسئلۀ ۳۴۵ :    مستحب است که فرد در هنگام تخلّی در جایی بنشیند که کسی او را نبیند و موقع وارد شدن به آنجا با پای چپ و هنگام خارج شدن با پای راست خارج شود و مستحب است در هنگام تخلّی سر را بپوشاند و سنگینی بدن را روی پای چپ بیندازد.
مسئلۀ ۳۴۶ :    مستحب است هنگامی که برای تخلّی می‏نشیند و عورت را ظاهر می‏سازد «بِسْمِ اللَّهِ» بگوید و آدابی که در مسائل گذشته بیان شد را عمل کند و موقع وارد شدن به محل تخلّی دعاهایی که از ائمّه دین منقول است را بخواند، مثلاً هنگام ورود به توالت این دعا را بخواند: «أَللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِک مِنَ الرِّجْسِ النَّجِسِ الْخَبِیثِ الْمُخْبِثِ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»؛  و یا این دعا را بخواند «أَلْحَمْدُ لِلَّهِ الْحَافِظِ الْمُؤَدِّی»  و بهتر است هر دو را بخواند.
مسئلۀ ۳۴۷ :    مستحب است استنجای از مدفوع را جلوتر از استنجای از ادرار انجام دهد و نیز مستحب است در مواردی که با سنگ و یا پارچه و مانند آنستنجاء صورت می‏گیرد از عدد فرد استفاده کند مثلاً اگر محلّ نجاست، با چهار مرتبه پاک می‏شود، مستحب است آن‎را به پنج مرتبه افزایش دهد، لازم به یادآوری است که بعضی از مستحبّات و مکروهات گفته شده در مسائل فوق دلیل محکمی ندارند، ولی عمل به آنها به قصد رجا و امید ثواب خوب است.
مسئلۀ ۳۴۸ :    مستحب است انسان قبل از شروع نماز، پیش از خوابیدن، جماع با همسر و پس از بیرون آمدن منی ادرار کند.
مسئلۀ ۳۴۹ :    در هنگام تخلّی نشستن رو به خورشید یا ماه، جریان باد، در جادّه و خیابان، کوچه و درب منزل، زیر درختان میوه، درب مساجد و ایستاده ادرار کردن و در حمام و امثال اینها مکروه است. همچنین ادرار در زمین سخت، سوراخ جانداران، در آب راکد، مخصوصاً شبها، به طرف بالا و در حین ادرار، خوردن، توقّف زیاد، تطهیر با دست راست و حرف زدن جز ذکر خدا و در غیر حال ضرورت، مکروه است. تخلّی بر قبور مؤمنین اگر هتک نباشد، ناپسند و مکروه و اگر موجب هتک و بی‎احترامی به قبور مؤمنین و مؤمنات شود، حرام است.
مسئلۀ ۳۵۰ :    حبس و نگهداری ادرار و مدفوع در صورتی که ضرر نداشته باشد، مکروه و اگر موجب ضرر و زیان برای انسان شود، حرام است.

  وضو

حکمت وضو
وضو نور است و شست‌وشویی است که انسان با دستور خداوند سبحان برای تقرب به او و طهارت قلب و باطن انجام می‏دهد و با این شستن ظاهری، خود را برای طهارت روحی و معنوی آماده می‏سازد و هر اندازه در موقع وضو گرفتن حضور قلب بیشتری داشته باشد و خود را بیشتر در محضر حق مشاهده کند، به همان‏ اندازه در حال نماز یا هر عبادت دیگری که در صحت آنها وضو شرط است، نشاط روحی و انبساط خاطر بیشتری خواهد داشت و چون وضو امری عبادی و قربی است اساس و ذات آن‎را عبودیت و بندگی و اطاعت محض در برابر حضرت حق تشکیل می‏دهد و لذا فلسفۀ وجودی آن‎را نباید در امور محدود مادی و ظاهری و در مسائل بهداشتی و غیر آن جستجو کرد.

  واجبات وضو

مسئلۀ ۳۵۱  :  در وضو شستن صورت و دستها و مسح کردن جلوی سر و روی پاها به ترتیبی که گفته خواهد شد، واجب است و مستحبات وضو فراوان است و برای آن آداب و دعاهایی وارد شده که مستحب است هنگام وضو به آنها توجه شود.
مسئلۀ ۳۵۲ :   وضو را به دو گونه می‏توان انجام داد:
۱- ترتیبی: آنست که انسان آب را بر روی تک تک اعضای وضو بریزد و از بالا به پایین به ترتیب آنها را بشوید و با رطوبت باقی مانده، جلوی سر و روی پاها را مسح کند.
۲- ارتماسی: آنست که هر عضو به ترتیب با فرو بردن آن عضو در آب که هنگام بیرون آوردن نیت وضو می‏کند، شسته شود و با رطوبت باقی مانده در دستها، جلوی سر و روی پاها را مسح کند.

  آداب پیش از وضو

مسئلۀ ۳۵۳ :    کسی که می‏خواهد وضو بگیرد مستحب است وقتی که نگاهش به آب افتاد، این دعا را بخواند:
«بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَ الْمَاءَ طَهُوراً وَ لَمْ یجْعَلْهُ نَجِساً» .
و چون دستش را به آب زد و یا آب را به روی دستش ریخت، این دعا را بخواند:
«بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ، أَللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنَ التَّوَّابِینَ وَ اجْعَلْنِی مِنَ الْمُتَطَهِّرِینَ» .
مسئلۀ ۳۵۴ :    پس از آن که دستها را شست و تمیز کرد، مستحب است آب را در دهان خود بگرداند و بیرون بریزد و این عمل را «مضمضه» می‏گویند. هنگام مضمضه کردن مستحب است این دعا را بخواند:
«أَللَّهُمَّ لَقِّنِی حُجَّتِی یَوْمَ أَلْقَاکَ وَ أََطْلِقْ لِسَانِی بِذِکرِکَ» .
مسئلۀ ۳۵۵ :    همچنین مستحب است آب را داخل بینی بکشد و بیرون بریزد و هنگام انجام دادن این عمل که به آن «استنشاق» می‏گویند این دعا را بخواند:
«أَللَّهُمَّ لَا تُحَرِّمْ عَلَیَّ رِیحَ الْجَنَّۀ وَ اجْعَلْنِی مِمَّنْ یشُمُّ رِیحَهَا وَ رَوْحَهَا وَ طِیبَهَا» .

  کیفیت وضو و ترتیب آن

الف: شستن صورت
مسئلۀ ۳۵۶ :    برای شستن صورت باید دست را به قصد شستن صورت از آب پر کرده به بالای پیشانی جایی که موی سر می‏روید، بریزد و دست را همراه آب از بالا به پایین بکشد. مستحب است هنگام شستن صورت بگوید:
«أَللَّهُمَّ بَیِّضْ وَجْهِی یوْمَ تُسْوَدُّ فِیهِ الْوُجُوهُ وَ لَا تُسَوِّدْ وَجْهِی یَوْمَ تَبْیَضِّ الْوُجُوهُ» .
مسئلۀ ۳۵۷ :    هنگام شستن صورت برای وضو واجب است درازای صورت را از محل رویش مو تا چانه و پهنای آن‎را به اندازه‏ای که میان انگشت میانی و شست قرار گیرد از بالا به پایین شست‌وشو دهد و اگر مختصری از این مقدار را نشوید، وضو باطل است؛ برای آن که مطمئن شود که این مقدار را شسته باید کمی‏از اطراف آن‎را هم بشوید.
مسئلۀ ۳۵۸ :    گرچه شستن داخل بینی، لبها و چشمها که هنگام روی هم گذاشتن و یا بستن پوشیده می‏شود و در واقع دیده نمی‏شود، برای وضو لازم نیست، ولی برای آن که یقین پیدا کند مقدار واجب را شسته است مقداری از داخل بینی و لبها و چشمها را هم باید بشوید.
مسئلۀ ۳۵۹ :    ضابطه و ملاک تشخیص درازا و پهنای صورت، دست افراد متعارف است، بنابراین اگر کسی دستهایش بزرگ‏تر از صورتش بود و یا بالعکس و یا قسمتی‏از جلوی سرش فاقد مو باشد باید به اندازۀ معمول و متعارف بشوید و بیشتر از آن لازم نیست و کمتر از آن هم کفایت نمی‏کند.
مسئلۀ ۳۶۰ :    اگر کسی صورت و دستهایش از اندازۀ معمول و متعارف، بزرگ‏تر یا کوچک‏تر باشد، ولی در هر دو فرض دستها با صورت متناسب باشد، باید همان مقدار از صورت را که میان دو انگشت میانی و شست قرار می‏گیرد، بشوید.
مسئلۀ ۳۶۱ :    آنچه در شستن صورت لازم است ظاهر صورت است و رساندن آب وضو به زیر موهای صورت لازم نیست، مگر در مواردی که موی صورت به اندازه‏ای‏کم باشد که از زیر موها پوست صورت پیدا باشد که در این صورت رساندن آب وضو به پوست صورت لازم است و کسی که شک کند آیا پوست زیر موها دیده می‏شود یا نه، بنا بر احتیاط واجب، رساندن آب به پوست صورت برای او لازم است.
مسئلۀ ۳۶۲ :    اگر قبل از وضو احتمال دهد که چیزی مثل چرک و یا مانند آن در صورت، لبها، چشمها و ابروهایش وجود دارد که مانع رسیدن آب وضو به پوست می‏شود، چنانچه احتمالش عقلایی باشد، باید وارسی کند تا اطمینان حاصل کند که مانعی وجود ندارد و یا اگر مانعی وجود دارد برطرف کند.

ب: شستن دستها
مسئلۀ ۳۶۳ :    پس از شستن صورت واجب است اول دست راست و سپس دست چپ را از آرنج تا سر انگشتان بشوید و برای اینکه یقین کند آب وضو به تمام این سطح رسیده باید کمی‏بالاتر از آرنج را هم بشوید.
مسئلۀ ۳۶۴ :    دستها باید از بالا به پایین شسته شود و اگر از پایین به بالا بشویند، وضو باطل است.
مسئلۀ ۳۶۵ :    اگر هنگام شستن صورت یا دستها اشتباهاً دستش از پایین به بالا برود، در صورتی که صدق شستن از بالا به پایین محفوظ باشد، وضو صحیح است و همچنین اگر هنگام وضو یا مسح سر، دست طوری قرار بگیرد که آب وضو به طرف آرنج سرازیر شود، اشکالی ندارد.
مسئلۀ ۳۶۶ :    مستحب است هنگام شستن دست راست بگوید:
الف- «أَللَّهُمَّ أَعْطِنِی کتَابِی بِیَمینِِی وَ الْخُلْدَ فِی الْجنَانِ بِیَسَارِی وَ حَاسِبْنِی حِسَاباً یَسِیراً» .
و هنگام شستن دست چپ بگوید:
ب- «أَللَّهُمَّ لَا تُعْطِنِی کتَابِی بِشِمَالِی وَ لا مِنْ وَرَاءِ ظَهْرِی وَ لاَ تَجْعَلُهَا مَغْلُولَۀ إِلی‏ عُنُقِی وَ أَعُوذُ بِک مِنْ مُقَطَّعَاتِ النِّیرَانِ» .
مسئلۀ ۳۶۷ :    شستن دستها تا مچ پیش از شستن صورت واجب نیست مگر اینکه دستها نجس باشند و این شستن جزء وضو به حساب نمی‏آید، پس کسی که قبل از شستن صورت دستهای خود را تا مچ شسته باشد، هنگام وضو باید دستها را تا سر انگشتان بشوید و اگر تنها از مچ تا آرنج را بشوید، وضویش باطل است و مستحب است پس از بول کردن و خوابیدن یک بار و پس از حدث مدفوع دوبار دستها شسته شوند.
مسئلۀ ۳۶۸ :    کسی که می‏خواهد وضو بگیرد باید توجه داشته باشد که اگر چیزی مانند چسب، رنگ، گچ و چربی زیادی که مانع رسیدن آب وضو به پوست بدن می‏شود، به صورت و دستها چسبیده باشد، آن‎را برطرف کند و آب وضو را به پوست دست و صورت برساند.
مسئلۀ ۳۶۹ :    در وضو شستن صورت و دستها در مرتبۀ اول واجب و در مرتبۀ دوم مستحب و در مرتبۀ سوم حرام است و ملاک در هر بار شستن این است که اگر یک مشت آب به ‌قصد وضو بریزد و دست بکشد و با آن یقین کند تمام عضو شسته شده، یک مرتبه حساب می‏شود، خواه یک مرتبه را قصد کرده باشد و یا نه.
مسئلۀ ۳۷۰ :    آنچه در وضو واجب است شستن است، پس اگر دست را تَر کند و به صورت یا دستها بکشد، کفایت نمی‏کند مگر آنکه تَری دست به قدری باشد که به واسطۀ کشیدن دست مقدار اندکی آب بر روی آنها جاری شود و عرفاً شستن صدق کند که در این صورت کفایت می‏کند.
مسئلۀ ۳۷۱ :    مستحب است در تمام حالات و افعال وضو حضور قلب داشته باشد و لحظه‏ای غفلت به خود راه ندهد و نیز مستحب است در حال وضو سورۀ قدر و پس از وضو آیۀ الکرسی را بخواند.
مسئلۀ ۳۷۲ :    فقهای اسلام‏ مستحباتی را در حال وضو ذکر کرده‏اند که تعداد آنها را ۴۹ عدد بر شمرده‏اند که باز بودن چشمها در حال شستن صورت و رو به قبله بودن در تمام حالات وضو است از جملۀ آنهاست؛ به تعدادی از این مستحبات در مسائل گذشته اشاره شد و برخی از آنها نیز در لابه‌لای مسائل و احکام آینده خواهد آمد و بسیار مناسب است که مؤمنین و مؤمنات و نمازگزاران و سالکان طریق إلی‌اللّه به آنها با دید قداست نگاه کنند و از نظر دور ندارند.

ج: مسح سر و پا
مسئلۀ ۳۷۳ :    پس از شستن هر دو دست باید بر یک قسمت از چهار قسمت سر که برابر پیشانی است با تَری آب وضو که در کف دست مانده دست بکشد و بنا بر احتیاط با دست راست و از بالا به پایین و با سه انگشت، جلوی سر را مسح کند و لازم نیست تمام جلوی سر را مسح کند، بلکه هر قسمت از آن‎را مسح کند کافی است، کما اینکه مسح از بالا به پایین هم مطابق با احتیاط است و الاّ اقوی‏ این است که مسح به هر دو طرف چه از بالا به پایین و چه از پایین به بالا کافی است.
مسئلۀ ۳۷۴ :    کسی که موی سرش به اندازه‏ای بلند باشد که اگر شانه کند به صورت یا جای دیگر سرش می‏رسد، هنگام مسح باید با باز نمودن فرق، پوست جلوی سر یا به هر ترتیب دیگر بیخ موها را مسح کند و اگر موهایش به این اندازه بلند نیست، کافی است روی موها را مسح کند.
مسئلۀ ۳۷۵ :    اگر بر روی محل مسح، حایلی مانند پارچه، کلاه، عمامه، روسری و مانند اینها باشد هر قدر هم نازک باشد و مانع رسیدن آب وضو به پوست سر نباشد مسح روی آنها باطل است، ولی در حال ضرورت مانند سرما اشکال ندارد.
مسئلۀ ۳۷۶ :    مستحب است هنگام مسح سر این دعا را بخواند:
«اَللّهُمَّ غَشِّنِی بِرَحْمَتِک وَ بَرَکاتِک وَ عَفْوِک» .
مسئلۀ ۳۷۷ :    پس از مسح سر واجب است که با تَری آب وضو که در کف دست باقی‌ مانده است، روی دو پا را از انگشت تا برآمدگی روی پاها مسح کند، اگرچه احتیاط مستحب آنست که تا مفصل مسح شود و اصولاً مسمای مسح از حیث عرض و طول کفایت می‏کند، لکن بهتر است از جهت عرض به اندازۀ سه انگشت و بهتر از آن تمام قدم و ظاهر پا مسح شود.
مسئلۀ ۳۷۸ :    در مسح پا شروع از انگشت شست پا لازم نیست، اگر مسح از بقیۀ انگشتهای پا نیز شروع شود، کفایت می‏کند، فقط باید از هر نقطه‌ای که شروع می‏کند بر روی بلندی پاها ختم شود.
مسئلۀ ۳۷۹ :    اگرچه اقوی‏ این است که ترتیب در مسح پاها و مسح پای راست با دست راست و پای چپ با دست چپ واجب نیست، لکن احتیاط اینست که اول با رطوبت دست راست، پای راست را و با رطوبت دست چپ، پای چپ را مسح کند.
مسئلۀ ۳۸۰ :    کسی که پایش قطع شده، اگر مقداری از محل مسح باقی باشد مسح همان مقدار واجب است و در صورتی که تمام قدم قطع و بریده شده، حکم مسح ساقط است.
مسئلۀ ۳۸۱ :    احتیاط واجب آنست که در مسح پاها دست راست را روی انگشتان پا بگذارد و بعد به سوی بلندی پا بکشد، نه اینکه تمام دست را روی تمام پا بگذارد و کمی بکشد.
مسئلۀ ۳۸۲ :    مستحب است هنگام مسح پاها این دعا را بخواند:
«أَللَّهُمَّ ثَبِّتْنِی عَلَی الصِّرَاطِ یَوْمَ تَزِلُّ فِیهِ الْأَقْدَامُ وَ اجْعَلْ سَعْیِی فِیمَا یرْضِیک عَنِّی یَا ذَاالْجَلاَلِ وَالْإِکرَامِ» .
مسئلۀ ۳۸۳ :    هنگام مسح سر و پاها باید محل مسح خشک باشد و اگر به اندازه‏ای تر باشد که تَری کف دست در آن اثر نگذارد، وضو باطل است؛ ولی اگر تَری به اندازه‏ای باشد که بگویند رطوبتی که پس از مسح در آن دیده می‏شود فقط از کف دست است، اشکال ندارد.
مسئلۀ ۳۸۴ :    اگر آب مسح سر به آب صورت متصل شود، وضو باطل نمی‏شود، ولی مسح پا نباید با رطوبت گرفته شده از آب صورت باشد. همچنین اگر هنگام شستن صورت مقداری از موها نیز خیس شود و یا هنگام مسح سر رطوبت آن با رطوبت مسح مخلوط شود، وضو باطل نمی‏شود، ولی مسح پا نباید با آن رطوبت انجام شود.
مسئلۀ ۳۸۵ :    هنگام مسح باید سر و پاها را ثابت نگاه داشت و دست را روی آنها کشید. اگر دست را نگاه دارد و سر یا پا را به آن بکشد، صحت مسح محل اشکال است، ولی اگر موقعی که دست را می‏کشد سر یا پا مختصر حرکتی بکند اشکال ندارد.
مسئلۀ ۳۸۶ :    اگر برای مسح سر و پاها یا برای بعضی از آنها رطوبتی در کف دست نمانده باشد، نمی‏توان با آب خارج، دست را تَر کرده و مسح کرد، بلکه باید از لحیه خود و اگر لحیه نداشته باشد و یا دارای رطوبت نباشد از حاجب رطوبت را بگیرد و با آن مسح کند و در صورتی که رطوبت کف دست فقط به مقدار مسح سر باشد باید با آن رطوبت، سر را مسح کند و برای مسح پاها از اعضای دیگر رطوبت بگیرد.
مسئلۀ ۳۸۷ :    اگر تمامی‏جلوی سر و یا روی پاها نجس باشد و نتواند آب بکشد، واجب است تیمّم کند و بنا بر احتیاط واجب وضو هم بگیرد و مسح جبیره‏ای نیز به عمل آورد؛ یعنی روی محل نجس را پارچۀ پاکی قرار دهد و روی آن‎را مسح کند.
مسئلۀ ۳۸۸ :    مسح کردن از روی جوراب و کفش و هر حایل دیگر باطل است، ولی اگر به علت سرمای شدید و یا ترس از دشمن و دزد و درنده نتواند کفش و جوراب خود را درآورد، مسح کردن روی آنها اشکالی ندارد و اگر حائلی که روی آنها وجود دارد، نجس باشد باید روی محل نجس چیز پاکی را مانند پارچه و غیره ببندد و آن‎را مسح کند و بنا بر احتیاط تیمّم نیز بکند.
مسئلۀ ۳۸۹ :    اگر پس از مسح شک کند که صحیح انجام داده یا نه می‏تواند جای مسح را خشک کند و دوباره مسح کند.

  وضوی ارتماسی

مسئلۀ ۳۹۰ :   وضوی ارتماسی آنست که انسان صورت و دستها را به قصد وضو در آب فرو برد یا آنها را در آب فرو ببرد و به قصد وضو بیرون بیاورد. اگر هنگام ‏فرو بردن دستها در آب نیت وضو کند و تا وقتی که آنها را از آب بیرون می‏آورد و ریزش آب  دستهایش تمام می‏شود،  هنوز به قصد وضو باشد وضوی او صحیح است. همچنین اگر هنگام بیرون آوردن از آب قصد وضو کند و تا وقتی که ریزش آب تمام می‏شود به قصد وضو باشد، وضوی او صحیح است.
مسئلۀ ۳۹۱ :   در وضوی ارتماسی نیز مانند وضوی ترتیبی، باید از بالا به پایین صورت و دستها را شست. پس اگر موقع فرو بردن صورت و دستها نیت وضو کند باید صورت را از سمت پیشانی و دستها را از سوی آرنج در آب فرو برد و اگر هنگام بیرون آوردن از آب قصد وضو کند، باید صورت را از سمت پیشانی و دستها را از سوی‏آرنج از آب بیرون آورد.
مسئلۀ ۳۹۲ :   اگر وضوی بعضی از اعضا را ارتماسی و وضوی بعضی دیگر را به صورت ترتیبی انجام دهد، اشکالی ندارد.
مسئلۀ ۳۹۳ :   تمام چیزهایی که به عنوان آداب و مستحبات وضو، در وضوی ترتیبی گفته شد در وضوی ارتماسی نیز صدق می‏کند.

  شرایط وضو

درستی وضو ۱۳ شرط دارد:

  1و2- آب وضو باید پاک و مطلق باشد

مسئلۀ ۳۹۴  :  وضو گرفتن با آب نجس و آب مضاف باطل است؛ اگرچه انسان نجس بودن یا مضاف بودن آن‎را نداند یا فراموش کرده باشد و اگر با آن وضو نماز خوانده باشد، باید دوباره نماز خود را با وضوی صحیح بجا آورد.
مسئلۀ ۳۹۵ :   اگر غیر از آب گل آلود مضاف، آب دیگری برای وضو ندارد، چنانچه وقت نماز تنگ باشد باید تیمّم کند و اگر وقت وسعت دارد بنا بر احتیاط واجب باید صبر کند تا آب صاف شود و وضو بگیرد.

  3- آب وضو و فضایی که در آن وضو می‏گیرد باید مباح باشد

مسئلۀ ۳۹۶ :    وضو گرفتن با آب غصبی و آبی که معلوم نیست صاحبش راضی است یا نه، حرام و باطل است؛ ولی اگر سابقاً راضی بوده و انسان نداند از رضایتش منصرف شده یا نه، وضو صحیح است.
مسئلۀ ۳۹۷ :    در صورتی‌که آب وضو مباح باشد و از صورت و دستها در جای غصبی بریزد، باطل بودن وضو محل اشکال است، اگرچه احتیاط مستحب آنست که وضو را در جای مباح تجدید کند و نماز بخواند، مگر آنکه ریزش آب در محل غصبی، عرفاً تصرّف در آن به حساب آید.
مسئلۀ ۳۹۸ :    وضو گرفتن در وضوخانۀ مدرسه‏ها، مسافرخانه‏ها و پاساژهایی که انسان نمی‏داند آن‎را برای همۀ مردم ساخته‏اند و یا برای محصلان همان مدرسه و یا ساکنان آن مسافرخانه و پاساژ، اگر معمولاً مردم آنجا وضو می‏گیرند و از این راه وثوق و اطمینان پیدا می‏شود که جنبۀ عمومی‏دارد، اشکال ندارد.
مسئلۀ ۳۹۹ :    وضوگرفتن از وضوخانۀ مساجدی که قصد نماز خواندن در آنها را ندارد در صورتی بی‌اشکال است که وضوخانه وقف عمومی‏شده باشد و اگر از وضو گرفتن مردم وثوق و اطمینان به وقف عمومی ‏پیدا شود، کافی است.
مسئلۀ ۴۰۰ :    وضوخانۀ مساجدی که وقف عمومی بودن آنها معلوم نیست، در صورتی‌که به قصد خواندن نماز وضو بگیرد، پس از ادای یک رکعت نماز در آن مسجد می‏تواند با آن وضو در جای دیگر هم نماز بگذارد.
مسئلۀ ۴۰۱ :    وضو گرفتن از جویها و نهرهای بزرگ گرچه انسان نداند که صاحبان آنها راضی هستند اشکالی ندارد، ولی اگر صاحبان آنها از وضو گرفتن نهی کرده باشند، بنا بر احتیاط واجب با آن آب وضو نگیرد.
مسئلۀ ۴۰۲ :    اگر در صحن حرم یکی از امامان یا بزرگان، که درگذشته قبرستان بوده است حوض یا وضوخانه‏ای بسازند، چنانچه انسان نداند زمین صحن را به عنوان خاص قبرستان وقف کرده‏اند، وضو گرفتن در آنجا اشکال ندارد.

  4و5- ظرفی که آب وضو در آنست باید مباح بوده و از طلا و نقره نباشد

مسئلۀ ۴۰۳  :  اگر غیر از آبی که در ظرف غصبی و یا طلا و نقره قرار دارد آب دیگری نباشد، باید تیمّم کند و اگر وضو بگیرد، در صورتی که ارتماسی باشد، هم مرتکب کار حرام شده و هم وضویش باطل است، اما اگر وضوی ارتماسی نباشد، بلکه با ظرف، آب را به محل وضو بریزد یا پیمانه پیمانه بردارد و وضو بگیرد معصیت کرده، ولی صحت وضوی او بعید نیست چون نهی با افعال وضو متّحد نیست و متوجّه مقدّمات فعل است هر چند بهتر است که یک تیمّم اضافه کند و اگر آب دیگری داشته باشد و در ظرف غصبی یا طلا و نقره وضوی ارتماسی بگیرد، گناه کرده و وضویش هم باطل است، در غیر این‎صورت فقط معصیت کرده، ولی وضوی او صحیح است.

  6- باید اعضای وضو، هنگام شستن و مسح کشیدن پاک باشد.

مسئلۀ ۴۰۴  :  اگر دست و صورت نجس باشد و بخواهد وضو بگیرد، باید قبل از وضو آنها را آب بکشد و اگر قبل از تمام شدن وضو و یا پس از آن عضوی را که شسته یا مسح کرده نجس شود، وضو صحیح است و نیز اگر غیر از اعضای وضو جای دیگری از بدن نجس باشد وضو صحیح است، ولی اگر مخرج ادرار یا مدفوع را تطهیر نکرده احتیاط مستحب آنست که اول آن‎را آب بکشد و پس از آن وضو بگیرد.
مسئلۀ ۴۰۵ :   اگر یکی از اعضای وضو قبلاً نجس بوده و بعد از وضو شک کند که آیا پیش از وضو آن‎را آب کشیده یا نه، چنانچه می‏داند هنگام وضو توجه داشته و یا شک دارد که توجه داشته یا نه، وضو صحیح است،  ولی چنانچه بداند هنگام وضو ملتفت پاک یا نجس بودن آنجا نبوده، بطلان وضو خالی از قوّت نیست و در هر صورت باید جایی را که نجس بوده آب بکشد.
مسئلۀ ۴۰۶ :   اگر در صورت یا دستها بریدگی یا زخمی وجود داشته باشد و خون آنها هم قطع نشود، اگر آب ضرر داشته باشد، باید تیمّم کند و اگر ضرر ندارد، باید در آب کر و یا آب جاری فرو ببرد و زیر آب قدری فشار بدهد که خون بند آید و بعد به نیت وضوی ارتماسی صورت و یا دستها را بیرون آورد و تا هنگام قطع ریزش آب در نیت وضو باشد، در این صورت وضویش صحیح خواهد بود و اگر بعداً از زخم خونی خارج شود، مانند عارض شدن نجاست در یکی از اعضای وضو پس از تمام شدن شست‌وشوی آن عضو و یا پس از تمام شدن مسح آن، در صحت وضو خلل نمی‏رساند.

  7- وقت کافی برای وضو داشته باشد.

مسئلۀ ۴۰۷  :  اگر وقت نماز به اندازه‏ای تنگ شده باشد که بترسد به خاطر وضو گرفتن، تمام نماز یا قسمتی از آن در خارج از وقت خوانده شود، در این صورت باید تیمّم کند مگر اینکه وقت تیمّم به اندازۀ وقت وضو و یا بیشتر باشد که در اینجا واجب است وضو بگیرد.
مسئلۀ ۴۰۸ :   کسی که در تنگی وقت نماز باید تیمّم کند، اگر برای خواندن نماز وضو بگیرد، وضویش باطل است؛ ولی اگر به قصد قربت یا برای کار مستحبی مثل خواندن قرآن وضو بگیرد صحیح است، گرچه در هر صورت معصیت کرده است.

  8- قصد قربت‏

مسئلۀ ۴۰۹  :  واجب است وضو را برای انجام فرمان خداوند متعال بگیرد و اگر برای خنک شدن و خودنمایی کردن و یا انگیزه‏های غیر خدایی باشد، باطل است.
مسئلۀ ۴۱۰ :   لازم نیست نیت وضو را به زبان بگوید یا از قلب خود بگذراند، ولی باید در تمام وضو متوجه باشد که وضو می‏گیرد به‌طوری‌که اگر از او بپرسند چه می‏کنی ‏بگوید وضو می‏گیرم.

  9- ترتیب

مسئلۀ ۴۱۱  :  واجب است کارهای وضو را به ترتیبی که قبلاً گفته شد انجام دهد یعنی اول صورت، بعد دست راست و بعد دست چپ را بشوید و پس از آن سر وسپس پاها را مسح کند. باید پای چپ را پیش از پای راست مسح نکند، بلکه بنا بر احتیاط پای راست را پیش از پای چپ مسح کند و اگر به این ترتیب وضو نگیرد، باطل است.

  10- کارهای وضو را پشت سر هم انجام دهد.

مسئلۀ ۴۱۲ :    اگر بین کارهای وضو به قدری جدایی افتد که وقتی می‏خواهد عضوی را بشوید یا مسح کند رطوبت اعضایی که پیش از آن شسته یا مسح کرده خشک شده باشد، وضو باطل است و اگر فقط رطوبت عضوی که جلوتر از محلی است که می‏خواهد بشوید یا مسح کند خشک شده باشد، مثل زمانی که می‏خواهد دست چپ را بشوید، رطوبت دست راست خشک شده باشد و صورت تَر باشد وضو صحیح است، ولی احتیاط مستحب آنست که دوباره وضو بگیرد.
مسئلۀ ۴۱۳ :    اگر خشک شدن رطوبت اعضا به خاطر گرمای شدید و حرارت زیاد بدن و مانند آن باشد وضو صحیح است، ولی برای مسح، رطوبت کافی باید داشته باشد.
مسئلۀ ۴۱۴ :    راه رفتن در بین وضو اشکال ندارد، مثلاً اگر بعد از شستن صورت و دستها چند قدم راه برود و بعد سر و پاها را مسح کند، وضوی او صحیح است.

  11- کارهای وضو را خود انسان انجام دهد.

مسئلۀ ۴۱۵ :    در وضو شرط است که خود انسان کارهای وضو را انجام دهد، پس اگر دیگری او را وضو دهد یا در رساندن آب به صورت و دستها و مسح سر و پاها به او کمک کند، وضو باطل است.
مسئلۀ ۴۱۶ :    یاری رساندن در مقدمات وضو مانند آوردن آب و گرم کردن آن و یا ریختن آب در کف دست و مانند آنچه در مقدمات بعیده و در مقدمات قریبه انجام می‌شود، اشکالی ندارد، گرچه ریختن آب در کف دست مکروه است؛ زیرا این کار نوعی مشارکت دیگری در وضوست.
مسئلۀ ۴۱۷ :    کسی که نمی‏تواند کارهای وضو را انجام دهد باید نایب بگیرد و اگر نایب اجرت بخواهد در صورت توانایی باید بدهد، ولی لازم است خود او نیت وضو کند و با دست خود مسح کند و اگر خود نمی‏تواند مسح کند، نایب باید دست او را گرفته و به جای او مسح کند و اگر به این ‏اندازه هم قدرت نداشته باشد، باید نایب از دست او رطوبت بگیرد و سر و پای ا و را مسح کند و در صورت اخیر بنا بر احتیاط واجب تیمّم هم بکند.
مسئلۀ ۴۱۸ :    هر کدام از کارهای وضو را که می‏تواند به تنهایی انجام دهد نباید در آن کمک بگیرد، بلکه باید خودش انجام دهد.

  12- استعمال آب برای انسان ضرری نداشته باشد.

مسئلۀ ۴۱۹ :   با توجه به اینکه در شریعت اسلام به اصل سهولت در امر دین و نفی عُسر و حرج تأکید فراوان شده و احکام خداوند با توجه به وضع فعلی و تواناییهای ‏شخص جعل شده است، بنابراین کسی که می‏ترسد اگر وضو بگیرد مریض شود و یا اگر آب را به مصرف وضو برساند ممکن است خود او یا نفس محترمی‏تشنه بماند، نباید وضو بگیرد. حتی اگر نداند آب برای او ضرر دارد و وضو بگیرد و بعد معلوم شود زیان داشته، بنا بر احتیاط واجب باید تیمّم کند و با آن وضو نماز نخواند و اگر با آن وضو نماز خوانده، دوباره بجا آورد.
مسئلۀ ۴۲۰ :   اگر رساندن آب به صورت و دستها به مقدار کمی‏که وضو با آن صحیح است ضرر نداشته باشد و بیشتر از آن ضرر داشته باشد باید با همان مقدار کم وضو بگیرد.

  13- در اعضای وضو مانعی برای رسیدن آب به بدن وجود نداشته باشد.

مسئلۀ ۴۲۱ :    یکی دیگر از شرایط وضو این است که آب به بدن برسد و مانعی روی آن نباشد، بنابراین اگر چیزهایی مانند قیر، رنگ، لاک، چسب، گچ و یا سیمان که جسمیت دارند، مانع رسیدن آب به بدن شوند باید پیش از وضو آنها را برطرف کرد و اگر پس از وضو معلوم شود یکی از آن موانع وجود داشته و مانع رسیدن آب شده، وضو باطل است. موارد ضرورت و وضوی جبیره حکم خاص خود را دارد که در محل مناسب توضیح داده شده است.
مسئلۀ ۴۲۲ :    رنگ موهایی که خانمها برای رنگ کردن مو یا ابروی خود به کار می‏برند و نیز رنگ جوهر خودکار یا خودنویس که بر دست می‏ماند چنانچه جسمیت نداشته باشد، برای وضو اشکال ندارد.
مسئلۀ ۴۲۳ :    اگر زیر ناخن چرک باشد و ناخن هم معمولی باشد و باطن محسوب شود وضو اشکال ندارد. اگر ناخن را بگیرند، باید چرک را پاک کنند و بعد وضو بگیرند. اگر ناخن از حدّ معمول بلندتر باشد و زیر آن چرک باشد به اندازه‏ای که از حد معمول بلندترست، چرکش را باید پاک کند و بعد وضو بگیرد.
مسئلۀ ۴۲۴ :    اگر می‏داند چیزی به اعضای وضو چسبیده، ولی شک دارد که از رسیدن آب جلوگیری می‏کند یا نه، باید آن‎را برطرف کند یا آب را به زیر آن برساند.
مسئلۀ ۴۲۵ :    اگر قبل از وضو شک کند که آیا در اعضای وضو چیزی که مانع رسیدن آب به بدن باشد وجود دارد یا نه، در صورتی که احتمال وی قابل اعتنا و منشأ معقول داشته باشد، باید بررسی کند و در صورت صحت مانع را برطرف کند یا آن‎قدر دستش را حرکت دهد و آن عضو را بمالد تا اطمینان کند که آب به بدنش رسیده است.
مسئلۀ ۴۲۶ :    عضوی را که باید شست یا مسح کرد هر قدر چرک باشد، اگر چرک آن مانع رسیدن آب به بدن نباشد، اشکال ندارد. همچنین اگر بعد از گچ‌کاری و مانند آن چیز سفیدی که مانع رسیدن آب به پوست نمی‏شود بر دست بماند اشکالی ندارد؛ اما اگر شک کند که با بودن آن، آب به بدن می‏رسد یا نه، باید آن‎را برطرف کند.
مسئلۀ ۴۲۷ :    کسی که پیش از گرفتن وضو می‏دانسته که در یکی از اعضای وضو مانعی وجود دارد و وضوگرفته است و پس از آن شک کرده که آیا در حال وضو آب به زیر آن نفوذ کرده یا نه، اگر می‏داند در حال وضو متوجه مانع نبوده، بنا بر احتیاط تجدید وضو کند. اگر می‏داند متوجه بوده و یا اینکه نمی‏داند متوجه بوده یا نه، وضوی او صحیح است و نیاز به تجدید وضو نیست.
مسئلۀ ۴۲۸ :    اگر بعد از وضو چیزی ببیند که مانع رسیدن آب به اعضای وضوست و شک کند که این مانع، پیش از وضو وجود داشته یا پس از وضو پیدا شده وضوی او صحیح است، مگر اینکه بداند در وقت وضو متوجه آن مانع نبوده که در این‌صورت بنا بر احتیاط واجب باید دوباره وضو بگیرد. همچنین اگر بعد از وضو شک کند چیزی که مانع رسیدن آب است در بعضی اعضای وضو بوده یا نه، در صورتی که بداند یا احتمال دهد که در حال وضو متوجه آن محل بوده است، وضوی او صحیح است.
مسئلۀ ۴۲۹ :    اگر در صورت، دستها، جلوی سر و یا روی پاها بر اثر سوختن تاول بزند، شستن و مسح روی آن کافی است. اگر تاول سوراخ شود، شستن آن قسمت که آشکار شده لازم است و رساندن آب به زیر پوست لازم نیست. اگر پوست یک قسمت کنده شود لازم نیست آب را به زیر قسمتی که کنده شده برساند؛ اما اگر پوستی که کنده شده گاهی به بدن می‏چسبد و گاهی بلند می‏شود باید آن‎را جدا کند یا آب را به زیر آن برساند.

  سایر احکام وضو

مسئلۀ ۴۳۰ :    کسی که در اصل داشتن یا نداشتن وضو شک دارد باید به حالت پیش از زمان شک خود توجه کند پس اگر پیش از شک، وضو داشته بنا را بر وضو داشتن بگذارد و اگر پیش از شک وضو نداشته باید وضو بگیرد. این حکم یعنی «بردن حالت پیش از شک، به زمان شک» در پاک و نجس بودن و غسل داشتن و نداشتن هم جاری‏است؛ ولی کسی که پس از ادرار، استبراء نکرده و وضو گرفته و پس از وضو رطوبتی از او بیرون آمده که نمی‏داند ادرار است یا چیز دیگر، وضوی او باطل است؛ در این صورت آن رطوبت محکوم به نجاست است و هم باید محل را آب بکشد و هم وضو را تجدید کند.
مسئلۀ ۴۳۱ :    کسی که زیاد در کارهای وضو مانند شست‌وشو و مسح و یا در پاکی و نجاست و حلیت و حرمت و امثال آنها شک می‏کند، در صورتی‌که شک او منشأ عقلایی داشته باشد، باید ترتیب اثر دهد و اگر به حد وسواس برسد نباید به آن اعتنا کند. و باید مانند انسانهای معمولی عمل کند.
مسئلۀ ۴۳۲ :    کسی که نماز را بخواند و بعداً شک کند که قبل از نماز وضو گرفته یا نه، اگر می‏داند و یا حداقل احتمال می‏دهد که قبل از نماز متوجه بوده، نمازش صحیح است؛ ولی برای نمازهای بعدی باید وضو بگیرد.
مسئلۀ ۴۳۳ :    کسی که در وسط نماز شک می‏کند که وضو گرفته یا نه، باید نماز را ادامه داده و تمام کند، پس از آن وضو بگیرد و نماز را دوباره بجا آورد.
مسئلۀ ۴۳۴ :    کسی که می‏داند هم وضو گرفته و هم حدث از او سر زده است (مثلاً خوابیده)، ولی نداند کدام جلوتر بوده یکی از چهار حالت را دارد:
۱- اگر نماز نخوانده باشد باید برای نماز وضو بگیرد.
۲ – اگر در بین نماز باشد بنا بر احتیاط نماز را تمام کند و بعد وضو گرفته و دوباره نماز را بجا آورد.
۳- اگر نماز را خوانده باشد و احتمال بدهد که قبل از نماز متوجه موضوع بوده است، نمازش صحیح است؛ اما برای نمازهای بعدی واجب است وضو بگیرد.
۴- اینکه نماز خود را خوانده باشد و بداند که قبل از نماز متوجه موضوع نبوده است، بنا بر احتیاط واجب نمازی را که خوانده است، دوباره با وضوی جدید بخواند.
مسئلۀ ۴۳۵ :    اگر انسان بعد از وضو یا در بین آن یقین یا شک کند که بعضی از اعضای وضو را نشسته یا مسح نکرده، در صورتی‌که رطوبت اعضای قبلی خشک شده باشد باید دوباره وضو بگیرد؛ ولی اگر خشک نشده باشد عضو فراموش شده و اعضای بعدی را واجب است بشوید یا مسح کند.

  حکم وضوی کسی که در کنترل ادرار و … ناتوان است

مسئلۀ ۴۳۶ :    کسانی که بر اثر بیماری و مانند آن، ادرارشان قطره قطره می‏ریزد و یا اینکه از بیرون آمدن مدفوعشان نمی‏توانند جلوگیری کنند، یکی از چهار حالت زیر را ممکن است دارا باشند:
۱- یقین داشته باشند از اول تا آخر وقت نماز به اندازۀ وضو ونماز مهلت پیدا می‏کنند، در این صورت باید نماز را در وقتی که مهلت پیدا می‏کنند بخوانند و اگر مهلت آنان به مقدار کارهای واجب نماز باشد، واجب است در آن وقت فقط کارهای واجب نماز را بجا آورند و بنا بر احتیاط واجب کارهای مستحب آن مانند اذان و اقامه و قنوت را ترک کنند.
۲- بدانند به مقدار وضو و نماز حتی به مقدار واجب مهلت پیدا نمی‏کنند و در بین نماز چند مرتبه ادرار یا مدفوع آنها خارج می‏شود، در این حالت اگر برای آنان سخت نباشد که بخواهند بعد از هر مرتبه وضو بگیرند، بنابر احتیاط واجب است ظرف آبی کنار خود بگذارند تا هر وقت ادرار و یا مدفوع آنان خارج شد فوراً وضو بگیرند، بطوری که موجب فعل کثیر نباشد که صورت نماز را محو کند و سپس بقیۀ نماز را ادامه دهند و بنا بر احتیاط همان نماز را دوباره با یک وضو بخوانند و این بار اگر در بین نماز چیزی از آنان خارج شد، اعتنا نکنند. این احتیاط نسبت به آنانی که ادرارشان خارج می‏شود، ترک نشود.
۳- در صورتی که به مقدار وضو و نماز مهلت پیدا نمی‏کنند و ادرار، یا مدفوع یا باد طوری پی‌درپی از آنان خارج می‏شود که وضو گرفتن بعد از هر مرتبه برای آنان سخت و مشقّت‌آور است، در این حالت اگر بتوانند مقداری از نماز را با همان وضوی انجام شده بعد از حدث بخوانند باید با آن وضوء نماز را بخوانند و تمام کنند و برای نماز بعدی بنابر احتیاط دوباره وضو بگیرند. اگرچه در این صورت اگر کسی فتوا دهد که وضو برای نمازهای بعدی هم لازم نیست و همان وضوی اولی برای نمازهای بعدی هم مادامیکه از او غیر آنچه که الآن به آن مبتلا است سرنزده است، کفایت می کند.
۴ – چنانچه ادرار یا مدفوع و یا باد طوری پی‌درپی خارج شود که انسان نتواند هیچ مقدار از نماز را با وضو بخواند، بنا بر احتیاط مستحب برای هر نماز یک وضو بگیرد. بنابراین خواندن چند نماز در این حالت با یک وضو اشکالی ندارد، مگر اینکه به اختیار خود ادرار و یا مدفوع کند. همچنین بجا آوردن تشهد و سجدۀ فراموش شده و نماز احتیاط، اگر پس از نماز فوراً آنها را انجام دهد با همان وضوی نماز کافی است.
مسئلۀ ۴۳۷ :    کسی که ادرارش دائماً قطره قطره می‏ریزد، برای انجام دادن نمازها به ترتیب زیر عمل کند:
الف: به وسیلۀ کیسه یا وسیلۀ دیگری که در آن پنبه یا چیزیست که از رسیدن ادرار به جاهای دیگر مانع می‏شود، خود را حفظ کند.
ب: پیش از ادای هر نماز احتیاطاً مخرج بول را آب بکشد و کیسه را عوض کند.
مسئلۀ ۴۳۸ :    کسانی که نمی‏توانند جلو مدفوع خود را بگیرند لازم است برای بجا آوردن نمازها به ترتیب زیر عمل کنند:
الف: در صورت امکان تلاش کنند به اندازۀ وقت نماز با هر وسیلۀ ممکن از رسیدن مدفوع به جاهای دیگر جلوگیری کنند.
ب: در صورتی که برایشان مشقّت و ضرر نداشته باشد، مخرج مدفوع را برای ادای هر نماز آب بکشند.
مسئلۀ ۴۳۹ :    کسی که نمی‏تواند از بیرون آمدن ادرار و مدفوع و باد شکمش جلوگیری کند، در صورتی‌که بتواند به اندازه خواندن نماز از خروج آنها جلوگیری کند و برایش ضرر و مشقّت هم نداشته باشد، واجب است به همان ‏اندازه جلوگیری کند. اگر جلوگیری از آنها نیاز به هزینه داشته باشد و یا از طریق مراجعه به پزشک بتواند معالجه کند و این مراجعه برایش ضرر و مشقّت نداشته باشد، بنابر احتیاط به پزشک مراجعه کند.
مسئلۀ ۴۴۰ :    کسی که نمی‏تواند از بیرون آمدن ادرار، مدفوع و باد شکم خود جلوگیری کند و نمازهای خود را مطابق دستور انجام دهد، پس از بهبودی لازم نیست نمازهایی را که خوانده قضا کند؛ امّا اگر در بین وقت نماز بیماری او خوب شود، بنا بر احتیاط واجب تنها نمازی را که در آن وقت خوانده است باید دوباره بخواند.

  کارهایی که وضو گرفتن پیش از آنها واجب است‏

مسئلۀ ۴۴۱ :    وضو اگرچه ذاتاً امری مستحب است، ولی برای چند چیز وضو گرفتن واجب است:
۱- نمازهای واجب غیر از نماز میت که در آن وضو و اصل طهارت شرط نیست. نمازهای مستحبی که وضو شرط صحت آنهاست، جز در مواردی که غسل جنابت و مانند آن وجود داشته باشد که در آن صورت همان غسل کفایت می‏کند.
۲- برای سجده و یا تشهد فراموش شده، چنانچه میان آنها و نماز کاری که وضو را باطل می‏کند انجام داده باشد، باید وضو بگیرد و بنا بر احتیاط واجب نماز را هم دوباره بخواند. برای سجدۀ سهو اقوی آنست که وضو گرفتن لازم نیست اگرچه بهتر است.
۳- طواف واجب خانۀ کعبه.
۴- در مواردی که نذر یا عهد یا قسم یاد کرده که وضو بگیرد.
۵- اگر نذر و عهد کرده یا قسم خورده باشد جایی از بدن خود را به خط و کلمات قرآن برساند.
مسئلۀ ۴۴۲ :    رساندن جایی از بدن به خط و کلمات قرآن بدون وضو یا غسل حرام است؛ ولی جلوگیری از دست گذاشتن کودکان و دیوانگان به خط و کلمات قرآن اگر موجب بی‎احترامی‏ به قرآن نباشد، واجب نیست. رساندن بدن به ترجمۀ قرآن به هر زبانی که باشد، اشکالی ندارد.
مسئلۀ ۴۴۳ :    رساندن جایی از بدن به قرآن بدون طهارت حرام است. در این جهت میان خطوط قرآنی فرقی نیست، حتّی خط کوفی متروک و مانند آن.
مسئلۀ ۴۴۴ :    در حرمت رساندن بدن به خط قرآن بدون وضو، چه این رساندن موجب محو کردن خط قرآن باشد و یا نباشد فرقی وجود ندارد. بنابراین کسی‌که وضو ندارد و طاهر نیست اگر بخواهد با دست و یا زبان یک آیه و یا حتی یک کلمه از آیات قرآنی را محو و پاک کند، مرتکب کار حرام شده است.
مسئلۀ ۴۴۵ :    کسی‌که می‏خواهد جایی از بدن خود را به خطوط و یا کلمات قرآن برساند، اگر وضو داشته باشد اشکالی ندارد؛ ولی اگر در ادامه وضو را از دست بدهد واجب است فوراً از تماس بدن خود با قرآن جلوگیری کند.
مسئلۀ ۴۴۶ :    در حرمت رساندن جایی از بدن خود بدون وضو و طهارت به خط و کلمات قرآن، فرقی نیست که این خط در خود قرآن باشد و یا در کتابها، روزنامه‏ها و مجلات و مانند اینها؛ ولی کلماتی که مشترک میان قرآن و غیر قرآن است، ضابطۀ در قرآن بودن و یا نبودن آنها قصد و نیت نویسنده آنهاست.
مسئلۀ ۴۴۷ :    رساندن جایی از بدن بدون وضو به نام خدای متعال به هر زبانی که نوشته شده باشد بنا بر احتیاط واجب حرام است و همچنین رساندن جایی از بدن بدون وضو به نام مبارک پیامبر و امامان معصوم‎ و حضرت زهرا اگر موجب بی‎احترامی باشد، حرام است؛ ولی اگر یکی از این نامهای مقدس را در نام‏گذاری افراد به کار برند، دست زدن بدون وضو به آنها اشکالی ندارد.
مسئلۀ ۴۴۸ :    کسانی که در حال جنابت، حیض یا نفاس بدون وضو هستند، حرام است جایی از بدن خود را به انگشتر، گردنبند، بازوبند، حرز و یا هر چیز دیگری که بر روی آنها اسامی‏خدای متعال و یا پیامبر اسلام‏ و یا یکی از معصومین‌ نقش شده است، برسانند؛ اما اگر به گونه‏ای همراه داشته باشند که بدن با آن تماس پیدا نمی‏کند و موجب بی‌حرمتی نمی‏شود، اشکالی ندارد.
مسئلۀ ۴۴۹ :    احتیاط واجب آنست که قبل از رسیدن وقت نمازهای یومیه به نیت انجام دادن نمازهای واجب یومیه وضو نگیرد و اگر یقین پیدا کند که وقت نماز رسیده، به نیت انجام دادن نماز واجب وضو بگیرد. اگرچه بعداً معلوم شود وقت نماز نبوده، وضویش صحیح است و با همان وضو می‏تواند نمازهای واجب را بخواند. اگر به قصد طهارت یا خواندن قرآن یا سوره‏ای از آن وضو بگیرد اشکال ندارد، ولو اینکه قصد نماز خواندن با آن وضو را نیز داشته باشد.
مسئلۀ ۴۵۰ :    مستحب است برای نماز میت، زیارت معصومین، زیارت اهل قبور، رفتن به مسجد، همراه داشتن قرآن و نوشتن یا لمس کردن حاشیۀ آن، سجدۀ شکر، سجده، تلاوت قرآن و نیز برای خوابیدن، وضو بگیرند، اگرچه اقامۀ دلیل بر بعضی از اینها خالی از اشکال نیست و همچنین مستحب است کسی که وضو دارد دوباره وضو بگیرد. اگر برای یکی از این کارها وضو گرفت هر کاری که انجامش به وضو نیاز دارد را می‏تواند انجام دهد، مثلاً می‏تواند با آن وضو نماز بخواند.

  چیزهایی که وضو را باطل می‏کند

مسئلۀ ۴۵۱  :  هفت چیز وضو را باطل می‏کند:
۱- بیرون آمدن ادرار از مخرج طبیعی.
۲- بیرون آمدن مدفوع از مخرج طبیعی.
۳- خارج شدن باد معده از مخرج مدفوع.
۴- خوابی که بر اثر آن چشم نبیند و گوش نشنود، ولی اگر فقط یکی از آنها از کار بیفتد وضو باطل نمی‏شود.
۵- چیزهایی مانند دیوانگی، بیهوشی و مستی که عقل را زایل می‏کند و از کار می‏اندازد.
۶- خون استحاضه که مسائل مربوط به آن بعداً گفته خواهد شد.
۷- چیزهایی مانند جنابت، حیض، نفاس که باید برای آنها غسل کرد و همچنین بنا بر احتیاط مستحب، مس کردن میت پس از سرد شدن و قبل از غسل دادن آن.

  وضوی جبیره و احکام آن

جبیره عبارت از چیزی است که روی زخم می‏گذارند و با آن زخم را می‏بندند، مانند پارچه و باند و امثال اینها که برای جلوگیری از رسیدن آب به‌طور موقت روی شکستگی و زخم گذاشته و آن‎را می‏بندند و از روی آن وضو، غسل و یا تیمّم انجام می‏شود. این وضو، غسل یا تیمّم را «جبیره‏ای» می‏نامند.
مسئلۀ ۴۵۲    اگر در یکی از اعضای وضو زخم، دمل یا شکستگی وجود داشته باشد و روی آن باز باشد، در صورتی‌که آب برایش ضرری نداشته باشد، باید به‌طور معمول وضو گرفت.
مسئلۀ ۴۵۳    اگر زخم، دمل یا شکستگی، روی صورت یا دستها باز باشد و آب ریختن و شستن آن، ضرر داشته باشد، چنانچه روی زخم پاک است و کشیدن دست تَر بر آن ضرر ندارد، باید اطراف زخم را از بالا به پایین شسته و دست تَر بر آن بکشد و بنا بر احتیاط مستحب پارچه یا پلاستیک پاکی روی آن ببندد و دست تَر را روی آن نیز بکشد. اگر دست تَر کشیدن بر آن ضرر دارد، باید اطراف زخم را از بالا به پایین بشوید و بنا بر احتیاط مستحب پارچه یا پلاستیک پاکی روی آن بسته و دست تَر روی آن بکشد، در این حالت تیمّم لازم نیست. اگر بستن پارچه ممکن نیست، باید اطراف زخم را بشوید و بنا بر احتیاط مستحب تیمّم نیز بکند، ولی چنانچه روی زخم نجس باشد و نتواند آن‎را آب بکشد، اگر ضرر نداشته باشد، احتیاط واجب آنست که دست تَر روی آن بکشد و بعد دست تر را تطهیر کند. سپس روی زخم پارچه‏ای ببندد و روی پارچه نیز دست کشیده و تیمّم نیز بکند. اگر دست کشیدن روی زخم ممکن نباشد و یا موجب زیاد شدن نجاست بدن شود یا دست تَر کشیدن روی آن موجب ضرر باشد، دست تَر روی پارچه کشیده و تیمّم نیز بکند. در همۀ فرضهای بالا اگر شستن روی پارچه و یا گذاشتن پلاستیک ممکن باشد، بنا بر احتیاط واجب روی آن‎را شسته و دست تر روی آن بکشد.
مسئلۀ ۴۵۴    اگر زخم یا دمل یا شکستگی جلوی سر یا روی پاها بوده و روی آنها باز باشد، در صورتی‌که مسح کردن روی آنها به هر دلیلی ممکن نباشد، واجب است روی آن پارچه یا پلاستیک یا هر چیز پاک دیگری که مانع رسیدن آب به زخم می‏شود، ببندد و روی آن‎را با رطوبت آب وضو مسح کند، در این حالت تیمّم لازم نیست. اگر گذاشتن و یا بستن پارچه یا مانند آن بر روی زخم ممکن نباشد، مسح لازم نیست، ولی بنا بر احتیاط واجب باید تیمّم نیز بکند.
مسئلۀ ۴۵۵    در صورتی‌که زخم بسته باشد، اگر باز کردن آن ممکن است و برای شخص زحمت و مشقّت ندارد و آب هم برای آن مضر نیست، واجب است روی آن‎را باز کند و وضو بگیرد. چه زخم دمل یا شکستگی در صورت باشد و یا در سایر اعضای وضو تفاوتی ندارد.
مسئلۀ ۴۵۶    اگر زخم، دمل یا شکستگی در صورت یا دست و پاها باشد و بتوان روی آن‎را باز کرد، اگر ریختن آب روی آن ضرر دارد، چنانچه کشیدن دست تَر ضرر ندارد، باید در صورت امکان طوری دست تَر را بکشد که بگویند آن‎را شسته است، اگر چنین کند کافی است. اگر کشیدن دست تَر به این صورت ممکن نباشد، احتیاط واجب آنست که دست تَر روی آن بکشد و بعد پارچه یا چیز پاکی را روی آن بسته و روی آن‎را هم دست تَر بکشد.
مسئلۀ ۴۵۷    در مواردی که روی زخم بسته است و باز کردن آن هم ممکن نیست، ولی خود زخم و چیزی که روی آن گذاشته شده پاک است و رسانیدن آب به زخم ممکن بوده و ضرر و مشقّتی هم ندارد، باید آب را به روی زخم رساند. اما اگر نجس باشد، چنانچه آب کشیدن و رساندن آب به روی زخم بدون مشقّت ممکن باشد، باید آن‎را آب کشید. در صورتی‌که آب برای زخم ضرر داشته باشد و یا آنکه رساندن آب به روی زخم بدون مشقّت ممکن نباشد، باید اطراف زخم را از بالا به پایین شست. اگر جبیره پاک است باید روی آن‎را مسح کرد و اگر نمی‏شود روی آن‎را دست تَر کشید (مثلاً دارویی که به دست می‏چسبد) پارچۀ پاکی را به‌طوری که جزء جبیره حساب شود، روی آن ببندد و دست تَر روی آن بکشد. اگر این هم ممکن نباشد، واجب است که هم وضو بگیرد و هم تیمّم کند. اگر روی زخم بسته و یا پارچۀ روی آن نجس باشد و نشود آن‎را پاک کرد، چنانچه بشود دست تَر روی آن کشید بنا بر احتیاط واجب باید چنین کرد و بعد دست تَر را تطهیر کرد. سپس پارچه یا پلاستیک پاکی روی زخم بسته و روی آن دست بکشد، تیمّم نیز بکند. اما اگر نمی‏شود دست تَر روی آن کشید، دست تَر روی پارچه کشیده و تیمّم نیز بکند.
مسئلۀ ۴۵۸    اگر جبیره تمام صورت یا تمام یک دست یا تمام هر دو دست را گرفته باشد یا بیش از معمول اطراف زخم را گرفته و برداشتن آن ممکن نباشد، باید علاوه بر وضوی جبیره بنا بر احتیاط واجب تیمّم نیز بکند. اگر بیش از معمول اطراف زخم را گرفته، ولی برداشتن آن ممکن باشد، باید جبیره را بردارد. سپس اگر زخم در صورت و دستها باشد، اطراف آن‎را بشوید و اگر در سر یا روی پاها باشد اطراف آن‎را مسح کند و برای جای زخم به دستور جبیره عمل کند.
مسئلۀ ۴۵۹    اگر جبیره تمام اعضای وضو را گرفته باشد، اعمّ از آنکه در وضو، شستن آن عضو واجب باشد یا مسح آن، باید تیمّم کند و بنا بر احتیاط مستحب وضوی‏جبیره‏ای هم بگیرد.
مسئلۀ ۴۶۰    کسی‌که در کف دست و انگشتها جبیره دارد و در موقع وضو دست تَر روی آن کشیده است، باید سر و پا را با همان رطوبت دست مسح کند.
مسئلۀ ۴۶۱    در صورتی‌که جبیره تمام پهنای روی پاها را گرفته باشد، ولی مقداری از اطراف انگشتان و مقداری از بالای پاها باز باشد، واجب است جاهای باز را از روی ‏پا و جاهای جبیره را از روی جبیره مسح کند.
مسئلۀ ۴۶۲    در مواردی که در صورت یا دستها چند جبیره وجود داشته باشد باید بین آنها را بشوید و اگر جلوی سر و پاها باشد بین آنها را مسح کند و روی جبیره‏ها را به دستور جبیره عمل کند.
مسئلۀ ۴۶۳    اگر وضو نه به خاطر زخم، جراحت یا شکستگی، بلکه به علل دیگری ضرر داشته باشد و نتواند به صورت و دستها آب بزند، واجب است تیمّم کرده و مستحب است وضوی جبیره‏ای نیز بگیرد، ولی اگر آب برای مقداری از دست و صورت ضرر داشته باشد، احوط آن است اطراف آنجایی را که آب برای آن ضرر دارد بشوید و پارچه‏ای روی آن ببندد و دست تَر روی آن بکشد و تیمّم نیز بکند.
مسئلۀ ۴۶۴    اگر زخم و جراحت در غیر جاهای وضو باشد، ولی طوری است که وضو گرفتن ضرر دارد، واجب است تیمّم کند.
مسئلۀ ۴۶۵    در کلیۀ احکامی که برای جبیره گفته شد، میان زخمها و جراحاتی که با اختیار به وجود آمده و یا با ‌اختیار نبوده، فرقی نیست و این احکام در هر دو جاری‏است، چون ادلّۀ جبیره اطلاق دارد.
مسئلۀ ۴۶۶    اگر در جای وضو یا غسل چیزی مانند قیر چسبیده و برداشتن آن ممکن نباشد یا برداشتن آن ‌به قدری سخت و دشوار باشد که نتوان به‌طور معمول آن‎را تحمّل کرد، واجب است به دستور جبیره عمل کند و بنا بر احتیاط واجب تیمّم نیز بکند.
مسئلۀ ۴۶۷    کسی‌که وظیفه‏اش تیمّم است، اگر در بعضی از جاهای تیمّم، زخم یا شکستگی یا دمل و مانند اینها وجود داشته باشد، واجب است تیمّم جبیره‏ای کند.
مسئلۀ ۴۶۸    احکام غسل جبیره‏ای مانند احکام وضوی جبیره‏ای است، ولی احتیاط آنست که غسل جبیره‏ای را ترتیبی بجا آورد، مشروط بر آنکه محلّ غسل مانع دیگری مانند نجاست محل نداشته باشد، در غیر این صورت باید غسل ترتیبی انجام دهد.
مسئلۀ ۴۶۹    اگر برای ناراحتی‌ای که در چشم اوست روی چشم خود را با چیزی ببندد، باید وضو و غسل جبیره‏ای انجام دهد و بنا بر احتیاط واجب تیمّم نیز بکند.
مسئلۀ ۴۷۰    کسی‌که نمی‏داند وظیفۀ او تیمّم است یا وضو و غسل جبیره‏ای و شک دارد، بنا بر احتیاط واجب هر دو را انجام دهد.
مسئلۀ ۴۷۱    کسی‌که وظیفه‏اش وضو یا تیمّم یا غسل جبیره‏ای است، چنانچه بداند تا پایان وقت عذرش باقیست، می‏تواند در اول وقت نمازها را بخواند، ولی اگر نمی‏داند عذرش برطرف می‏شود یا نه و یا حتی امید دارد که تا پایان وقت عذرش برطرف شود، بنا بر احتیاط واجب باید صبر کند. اگر عذر وی برطرف نشد، آخر وقت نماز را با وضو یا غسل و یا تیمّم جبیره‏ای بجا ‏آورد.
مسئلۀ ۴۷۲    نمازهایی را که انسان با وضو یا غسل جبیره‏ای خوانده است، اگر عذر وی در وقت نماز برطرف شود، اقوی‏ آنست که اعاده ندارد و همان نمازهای خوانده شده کفایت می‏کند. بهتراست دوباره با وضو و غسل غیر جبیره‏ای انجام دهد، ولی اگر و قت نماز تمام شده و عذر او از بین رفته باشد، نمازهای خوانده شده صحیح است و قضا ندارد، ولی برای نمازهای بعدی باید وضو بگیرد و یا غسل کند.

  غسل

در شرع انور غسل عبارتست از شستن تمام بدن که در شرایط و یا زمانهای خاص، انسان با قصد و انگیزۀ الهی انجام می‏دهد و به همین جهت، غسل به دو قسم واجب و مستحب تقسیم می‏شود و هر یک از این دو را نیز می‏توان به دو صورت ترتیبی و ارتماسی انجام داد.

  1- غسل ترتیبی

مسئلۀ ۴۷۳ :    در غسل ترتیبی انسان ابتدا سر وگردن و سپس طرف راست و بعد طرف چپ بدن خود را می‌شوید، به‌هم زدن این ترتیب- عمداً یا سهواً یا به خاطرندانستن مسئله- در سر و گردن به‌طور قطع و در طرف راست و چپ بنا به احتیاط واجب، موجب باطل شدن غسل خواهد بود.
مسئلۀ ۴۷۴ :    در غسل ترتیبی باید نصف عورت و نصف ناف را با طرف راست و نصف دیگر را با طرف چپ بشوید، گرچه بهتر است تمام عورت و ناف یک‌بار در ضمن طرف راست و یک بار نیز در ضمن طرف چپ شسته شود.
مسئلۀ ۴۷۵ :    در غسل ترتیبی برای آنکه یقین پیدا کند که هر سه قسمت را کاملاً غسل داده، باید هر قسمتی را که می‏شوید مقداری از قسمتهای مجاور را نیز با آن بشوید. بلکه احتیاط مستحب آنست که دوباره تمام طرف راست گردن را با طرف راست بدن و تمام طرف چپ گردن را با طرف چپ بدن بشوید.
مسئلۀ ۴۷۶ :    اگر پس از تمام شدن غسل معلوم شود قسمتی از بدن را نشسته و نداند آن قسمت کجای بدن است، باید دوباره غسل کند. اگر بداند مثلاً از طرف چپ بوده، اگر همان قسمت را به نیت غسل بشوید کافی است. اگر از طرف راست بوده باید پس از شستن آن قسمت دوباره طرف چپ را به نیت غسل بشوید و اگر از سر وگردن باشد باید پس از شستن آن مقدار، طرف راست و طرف چپ را هم به قصد غسل بشوید.
مسئلۀ ۴۷۷ :    اگر قبل از تمام شدن غسل شک کند که قسمتی از بدن را شسته یا نه؟ در صورتی که قسمت مشکوک همان طرف چپ باشد، شستن همان قسمت کافی‏است و اگر در حال شستن طرف راست شک کند، سر و گردن یا قسمتی از آنها را شسته یا نه، می‏تواند به شک خود اعتنا نکند، ولی بهتر است همان قسمت را بشوید و سپس مابقی را به ترتیب غسل دهد. اگر پس از مشغول شدن به شستن طرف چپ، در شستن طرف راست یا قسمتی از آن شک کند، می‏تواند به شک خود اعتنا نکند، ولی‏ بهتر است همان قسمت مشکوک را شستشو داده و بعد مابقی را به ترتیب غسل دهد.
مسئلۀ ۴۷۸ :    در غسل ترتیبی لازم نیست اعضای بدن از بالا به پایین شسته شوند بلکه هر نوع شستشو دادن آنها کفایت می‏کند. همچنین لازم نیست میان شستن اعضا، موالات و پشت سرهم بودن رعایت شود، بنابراین اگر فاصلۀ زیادی هم میان شستن اعضا واقع شود، غسل باطل نیست، مشروط بر آنکه حدث در میان شستن اعضا واقع نشود و در صورتی‌که واقع شود، غسل را باید تمام کند و برای نماز وضو نیز بگیرد.

  2- غسل ارتماسی‏

مسئلۀ ۴۷۹ :    غسل ارتماسی عبارتست از اینکه انسان به نیت غسل طوری در آب فرو رود که آب همۀ بدن او را فرا گیرد.
مسئلۀ ۴۸۰ :    در غسل ارتماسی اگر به نیت غسل به تدریج در آب فرو رود کافی است و غسل او صحیح است، گرچه احتیاط این است که یک‌باره در آب فرو رود. اگر بدون قصد و نیت غسل داخل آب شود و پس از آنکه تمامی بدن را آب احاطه کرد، از زیر آب بدن را به نیت غسل حرکت دهد، غسل او صحیح است، گرچه بهتر است بدن او عرفاً بیرون از آب باشد و از بیرون به نیت غسل ارتماسی وارد آب شود.
مسئلۀ ۴۸۱ :    اگر بعد از غسل ارتماسی فهمید به مقداری از بدنش آب نرسیده، جای آن‎را بداند یا نداند باید دوباره غسل کند.
مسئلۀ ۴۸۲ :    اگر برای غسل ترتیبی وقت نداشته باشد، ولی برای غسل ارتماسی وقت داشته باشد، باید غسل ارتماسی کند.
مسئلۀ ۴۸۳ :    کسی که روزۀ واجب معین مانند روزۀ ماه مبارک رمضان و نذر معین گرفته یا برای حج یا عمره احرام بسته است نمی‏تواند غسل ارتماسی کند، ولی اگر به سبب فراموشی غسل ارتماسی کند، غسل او صحیح است، ولی اگر در ماه مبارک رمضان عمداً غسل ارتماسی کند، هم روزه‏اش باطل است و هم غسلش، ولی در باب احرام، اگر غسل ارتماسی کند، مرتکب معصیت شده، ولی احرامش باطل نمی‏شود.

  احکام غسل‏

مسئلۀ ۴۸۴ :    غسل ارتماسی اگر با آب قلیل انجام شود، واجب است تمام بدن پاک باشد، ولی در غسل ترتیبی اگر تمام بدن نجس باشد در صورتی‌که هر قسمت را پیش از غسل دادن آب بکشد غسل صحیح است.
مسئلۀ ۴۸۵ :    غسل ارتماسی اگر در آب کر یا جاری یا آبشار و یا باران شدید که تمامی بدن را احاطه می‏کند، باشد، بنا بر اقوی‏ لازم نیست بدن قبل از غسل پاک باشد، گرچه پاک بودن بدن قبل از غسل موافق احتیاط است.
مسئلۀ ۴۸۶ :    در غسل تمام اعضای بدن که ظاهر است و دیده می‏شود، باید شسته شود و اگر به اندازه سر مویی از بدن نشسته بماند، غسل باطل است. در غسل ارتماسی‏ باید دوباره غسل کرد و در غسل ترتیبی مطابق دستور غسل ترتیبی عمل کرد، ولی شستن جاهایی که دیده نمی‏شوند مانند درون بینی و گوش واجب نیست.
مسئلۀ ۴۸۷ :    اگر سوراخ جای گوش‌واره و مانند آن به قدری گشاد باشد که داخل آن دیده شود باید آن‎را شست، ولی اگر دیده نشود شستن داخل آن لازم نیست.
مسئلۀ ۴۸۸ :    جاهایی از بدن که مشکوک است و نداند ظاهر بدن است یا نه، بنا بر احتیاط واجب باید شسته شود.
مسئلۀ ۴۸۹ :    در غسل لازم است که آب به پوست بدن برسد، بنابراین چیزی که مانع رسیدن آب به پوست بدن باشد، باید برطرف شود و اگر پیش از آنکه یقین پیدا کند که آن مانع برطرف شده یا نه، غسل کند، غسلش باطل است. اگر موقع غسل شک کند چیزی که مانع رسیدن آب است در بدن او هست یانه، باید بررسی کند تا مطمئن شود که مانعی نیست، مگر اینکه احتمال ضعیف و غیر عقلایی باشد.
مسئلۀ ۴۹۰ :    در غسل، موهای کوتاه بدن که عرفاً جزء بدن محسوب می‏شوند باید شسته شوند، بلکه بنا بر احتیاط واجب شستن موهای بلند نیز لازم است و در هر صورت پوست بدن که زیر مو واقع شده باید شسته شود.
مسئلۀ ۴۹۱ :    تمام شرایطی که برای صحت وضو گفته شد در غسل نیز معتبرست، به جز اینکه در غسل از بالا به پایین شستن اعضاء و فاصله نشدن میان شست‌وشوی‏ اعضای غسل لازم نیست. بنابراین اگر کسی صبح غسل کند و سر و گردن را بشوید و پس از چند ساعت یا آخر روز طرف راست را و پس از مدتی طرف چپ را بشوید غسلش صحیح است، به شرط آنکه در این میان کاری که وضو را باطل می‌کند، انجام نداده باشد.
مسئلۀ ۴۹۲ :    کسی‌که نمی‏تواند از بیرون آمدن ادرار و مدفوع خود جلوگیری کند، اگر به اندازه‏ای که غسل کند و نماز بخواند، می‏تواند از بیرون آمدن ادرار و مدفوع جلوگیری کند، بنا بر احتیاط واجب باید هر قسمت را فوراً پس از قسمت دیگر غسل دهد و پس از غسل نیز فوراً نمازش را بخواند. حکم مستحاضه که بعداً گفته می‏شود نیز چنین است.
مسئلۀ ۴۹۳ :    اگر کسی یقین دارد که غسل بر او واجب است، ولی شک کند که غسل کرده یا نه، باید غسل کند. اگر شک کند غسل بر او واجب شده یا نه لازم نیست غسل کند. اگر مدتی پس از غسل کردن شک کند غسلش درست بوده یا نه لازم نیست دوباره غسل کن، ولی اگر بعد از خواندن نماز در اصل غسل کردن شک کند با احتمال توجه در هنگام نماز، نمازهایی که خوانده صحیح است، ولی برای نمازهای بعدی باید غسل کند.
مسئلۀ ۴۹۴ :    اگر در بین غسل کاری که وضو را باطل می‏کند از انسان سر بزند بنا بر احتیاط باید غسل را از سر بگیرد و وضو نیز بگیرد.
مسئلۀ ۴۹۵ :    کسی که چند غسل به عهده دارد، چه واجب و چه مستحب، می‏تواند همه را جدا جدا انجام دهد یا به نیت همۀ غسلها یک غسل انجام دهد.
مسئلۀ ۴۹۶ :    اگر وقت نماز واجب داخل شده باشد انسان می‏تواند به نیت واجب یا به قصد قربت غسل کند. اگر قبل از دخول وقت نماز واجب بخواهد غسل کند، اگر به نیت طهارت از جنابت یا به قصد قربت مطلق غسل کند، غسلش صحیح است، ولو اینکه قصد نماز هم داشته باشد.
مسئلۀ ۴۹۷ :    اگر یقین کند وقت نماز واجب داخل شده و به نیت واجب غسل کند و بعداً معلوم شود که هنوز وقت واجب داخل نشده، غسل او صحیح است.
مسئلۀ ۴۹۸ :    اگر به گمان اینکه به اندازه غسل و نماز وقت باقی است به نیت نماز ادا غسل کند و پس از غسل بفهمد که به اندازه غسل و نماز ادا وقت نبوده و درنتیجه نمازش قضا شده است، در این صورت اگر غسل را به قصد طهارت و قربت مطلقه انجام داده باشد، صحیح است و اگر به نیت ادا غسل کرده باشد، محل اشکال است.

  غسلهای واجب

مسئلۀ ۴۹۹  :  غسلهای واجب عبارتند از:
۱- جنابت، ۲- حیض، ۳- استحاضه، ۴- نفاس، ۵- مسّ میت، ۶- میت، ۷- غسلی که بر اثر نذر، عهد یا سوگند واجب می‏شود.

  1- غسل جنابت‏

مسئلۀ ۵۰۰ :    هرگاه انسان جنب شود، برای بیرون آمدن از حالت جنابت مستحب است غسل کند، یعنی با وجود واجب نبودن اصل غسل جنابت، برای خواندن نمازهای ‏واجب و مانند آن غسل جنابت واجب می‏شود.  برای نماز میت، سجدۀ شکر و سجده‏های واجب قرآن غسل جنابت واجب نیست. برای نمازهای مستحبی‏ چون اصل نماز واجب نیست، غسل جنابت نیز واجب نیست، ولی چون طهارت شرط صحت آنهاست، پس غسل جنابت نیز شرط صحت و درستی آنهاست.
مسئلۀ ۵۰۱ :    کسی‌که احتیاطاً غسل جنابت کند، واجب است برای نماز وضو بگیرد.
مسئلۀ ۵۰۲ :    کسی‌که غسل جنابت یا غسلهایی که مشروعیت آنها با دلیل معتبر ثابت شده را انجام داده است، می‏تواند با آن غسلها نماز بخواند، ولیکن احتیاط مستحب آنست که غیر از غسل جنابت وضو نیز بگیرد، چه وضو را قبل از غسل بگیرد و یا بعد از آن، ولی غسل استحاضۀ متوسطه از این قاعده مستثنی است.

  جنابت و موجبات آن

مسئلۀ ۵۰۳  :  جنابت به واسطۀ دو چیز حاصل می‏شود:
اول، نزدیکی به‌طوری که حداقل به اندازه ختنه‌گاه داخل شود؛ در انسان باشد یا حیوان، زن باشد یا مرد، جلو باشد یا عقب، بالغ باشند یا نابالغ، در خواب باشند یا در بیداری و در حال اختیار باشند یا اضطرار. هر چند در وطی در عقب یا در حیوان یا اینکه یک طرف میت باشد، اگر منی خارج نشود، حکم از باب احتیاط است و در این صورت اگر قبل از وطی وضو نداشته باشد، احتیاطاً هم باید وضو بگیرد و هم غسل کند و اگر وضو داشته باشد، تنها غسل کافی است.
دوم، بیرون آمدن منی در بیداری یا در خواب، کم یا زیاد، با شهوت یا بدون شهوت، با اختیار یا بدون اختیار، زن باشد یا مرد، هر چند جنب شدن زنها با خارج شدن منی از آنها متفاوت با مردان است، اما در صورتی که رطوبتی با شهوت مخصوص به حال انزال از زن خارج شود بنا بر احتیاط باید هم غسل کند و هم وضو بگیرد، مگر اینکه به منی بودن آن یقین کند که در این صورت غسل به تنهایی کفایت می‏کند.

  احکام جنابت

مسئلۀ ۵۰۴ :    اگر کسی شک کند که به مقدار ختنه‌گاه داخل شده یا نه، غسل بر او واجب نیست.
مسئلۀ ۵۰۵ :    اگر رطوبت مشتبهی از انسان خارج شود و مردد باشد میان بول و منی و چیز دیگر، در صورتی‌که با شهوت و جهش بیرون آمده و بدن سست شده باشد یا اینکه با شهوت بیرون آید و پس از بیرون آمدن سست کند، حکم منی را دارد. اگر هیچ‌یک از نشانه‏ها یا بعضی از آنها را نداشته باشد، حکم منی را ندارد. اما در بیمار همین‌که با شهوت بیرون آید، حکم منی را دارد.
مسئلۀ ۵۰۶ :    اگر زن یقین کند رطوبتی که از او خارج شده منی است، باید غسل کند و چنانچه شک در منی بودن آن دارد، اگر با شهوت خارج شده هرچند با جهش و سست شدن بدن همراه نباشد، باید غسل کند و احتیاطاً برای نماز هم وضو بگیرد.
مسئلۀ ۵۰۷ :    اگر منی مرد از زن خارج شود موجب غسل نمی‏شود، گرچه شستن و پاک کردن جاهایی که منی به آنها رسیده است، در صورتی‌که باطن نباشد و طهارت بدن در انجام آن کارها شرط باشد، لازم است.
مسئلۀ ۵۰۸ :    اگر بعد از خارج شدن منی و قبل از ادرار و استبراء کردن، غسل کند و بعد از غسل رطوبتی از او خارج شود که نداند منی است یا چیز دیگر حکم منی را دارد و باید دوباره غسل کند و بنا بر احتیاط واجب برای نماز هم وضو بگیرد. بهتر است پس از غسل، آن‎را با یکی از مبطلات وضو باطل سازد و بعد برای نماز وضو بگیرد.
مسئلۀ ۵۰۹ :    اگر منی از جای خود حرکت کند و بیرون نیاید، غسل جنابت واجب نیست و همان‌گونه که قبلاً نیز گفته شد هنگامی غسل جنابت واجب می‏شود که منی از انسان خارج شود.
مسئلۀ ۵۱۰ :    اگر- خدای ناکرده- انسان با حیوانی نزدیکی کند، در صورتی‌که منی خارج شده باشد، جنب است و باید غسل کند و تنها غسل کافی است. همچنین اگر قبل از نزدیکی کردن وضو داشته باشد و پس از آن ادخال صورت بگیرد، باز غسل کافی است. اگر وضو نداشته باشد بنا بر احتیاط واجب هم باید غسل کند و هم برای نماز وضو بگیرد. همچنین اگر شک داشته باشد که وضو داشته یا نه و حالت سابقه را نداند، بنا بر احتیاط واجب هم باید غسل کند و هم برای نماز وضو بگیرد.
مسئلۀ ۵۱۱ :    اگر کسی غسل جنابت را فراموش کند و منی یا آثار آن‎را در لباسش ببیند و یقین کند که این منی از خود اوست، واجب است غسل کند و همۀ نمازهایی را که یقین دارد در حال جنابت بجا آورده، قضا کند. اما لازم نیست نمازهایی را که احتمال می‏دهد با حالت جنابت انجام داده قضا کند.

  کارهایی که بر جُنُب حرام است‏

مسئلۀ ۵۱۲  :  پنج چیز بر جنب حرام است:
۱- رساندن جایی از بدن به خط قرآن و به نام مختص خدای متعال و بنا بر احتیاط نام پیامبران و امامان‌ و حضرت زهرا اگر موجب هتک و بی‏احترامی باشد.
۲- ورود به مسجد الحرام و مسجد النّبی‏ در مدینه، و بنابر احتیاط واجب در حرم امامان معصوم  حتی اگر از یک طرف داخل و از طرف دیگر خارج شود.
۳- توقف در دیگر مساجد، ولی اگر از یک در وارد و بدون توقف از در دیگر خارج شود، یا اینکه چیزی را از مسجد اخذ کرده و تناول کند و بگیرد، مانعی ندارد.
۴- گذاشتن چیزی در مسجد.
۵- خواندن آیۀ سجده، بلکه بنا بر احتیاط واجب خواندن هر قسمت از سوره‏ای که سجدۀ واجب دارد. سوره‏های سجده‌دار عبارتند از سورۀ ۳۲ (سجده)، سورۀ ۴۱ (فُصّلت)، سورۀ ۵۳ (نجم)، سورۀ ۹۶ (علق).
مسئلۀ ۵۱۳  :  بنا بر احتیاط، جنب باید از خواندن سوره‏های سجده‌دار و یا آیه‏ای از آنها و حتی یک حرف از آن سوره‏ها اجتناب کند.

  کارهایی که بر جنب مکروه است

مسئلۀ ۵۱۴  :  نُه چیز بر جنب مکروه است:
۱- خوردن، مگر آنکه با وضو باشد.
۲- آشامیدن، مگر آنکه با وضو باشد.
۳- خواندن بیش از هفت آیه از سوره‏هایی که سجدۀ واجب ندارند.
۴- رساندن جایی از بدن به جلد، حاشیه و میان خط قرآن در صورتی که موجب هتک و بی‎احترامی نباشد، وگرنه حرام است.
۵- همراه داشتن قرآن مجید و بنا بر احتیاط آویزه کردن آن.
۶- خوابیدن، ولی اگر وضو بگیرد یا در نبود آب، قربهً‎إِلَی‎اللَّهِ، تیمّم کند مکروه نیست.
۷- حنا یا رنگ بستن به سر و صورت.
۸- روغن مالیدن به بدن.
۹- نزدیکی کردن، بعد از آنکه در خواب محتلم شده باشد.

  2- غسل حیض‏

مسئلۀ ۵۱۵ :    دومین غسل از غسلهای واجب غسل حیض است که پس از دیدن خون حیض طبق شرایطی که توضیح داده می‏شود، برای بانوان واجب می‌شود. حیض خونی است که غالباً در هر ماه چند روزی از رحم زنان خارج می‏شود و زن را در زمان دیدن خون حائض می‏گویند. این خون در بیشتر اوقات غلیظ و گرم و رنگ آن سرخ، یا سرخ مایل به سیاه است و با فشار و کمی سوزش بیرون می‏آید.
مسئلۀ ۵۱۶ :    خونی که دختران قبل از بلوغ می‏بینند و یا زنان پس از دوران یائسگی می‏بینند خون حیض نیست و احکام حیض را ندارد.
مسئلۀ ۵۱۷ :    زنان قُرشیه زنانی هستند که نسبشان از طرف پدر به نضربن مالک یا فهر بن مالک و یا قصی بن مالک، از اجداد پیامبر بزرگ اسلام‏ می‏رسند. این زنان پس از تمام شدن شصت سال قمری یائسه می‏شوند یعنی دیگر خون حیض نمی‏بینند، اما زنان غیر قرشیه پس از تمام شدن پنجاه سال یائسه می‏شوند و دیگر خون حیض نمی‏بینند. امّا احتیاط آنست که زنان قرشیه در فاصلۀ میان پنجاه و شصت سال، میان چیزهایی که زنان حائض باید آنها را ترک کنند و چیزهایی که زن مستحاضه باید انجام دهد، جمع کنند.
مسئلۀ ۵۱۸ :    دختری که نمی‏داند نه سالش تمام شده یا نه، اگر خونی ببیند که نشانه‏های حیض را نداشته باشد، حیض نیست، اگر نشانه‏های آن‎را داشته باشد و اطمینان هم پیدا کند که حیض است محکوم به حیض است و معلوم می‏شود که نه سالش تمام شده است. اگر بداند که نه سالش تمام شده است و خونی دیده که نشانه‏های حیض را دارد محکوم به حیض است، گرچه اطمینان به حیض بودن آن پیدا نکند.
مسئلۀ ۵۱۹ :    زنان باردار و یا زنانی که به بچه شیر می‏دهند ممکن است خون حیض ببینند، ولی اگر زنان باردار در وقت عادت ماهیانه خون نبینند و پس از گذشت بیست روز از آن خون ببینند، بنا بر احتیاط بین وظیفۀ حائض و مستحاضه جمع کنند.
مسئلۀ ۵۲۰ :    زنی که شک دارد یائسه شده یا نه، چنانچه خونی ببیند و نداند که خون حیض است یا خون دیگر، باید بنا را بگذارد که یائسه نشده است.
مسئلۀ ۵۲۱ :    کمترین زمان حیض سه روز و بیشترین آن ده روز است. اگر خون مقداری کمتر از سه روز باشد و به کلّی قطع شود حیض نیست و زن باید به وظیفۀ استحاضه عمل کند، ولی اگر خون به‌طور کلّی قطع نشود و در مجرای رحم بماند کافی است و حیض به حساب می‏آید. اگر در بین سه روز به مدت کمی قطع شود به‌طوری که عرفاً بگویند خون استمرار داشته و قطع نشده باز خون حیض است. اگر از مدّت ده روز بگذرد، آن مقدار که از ده روز گذشته قطعاً حیض نیست.
مسئلۀ ۵۲۲ :    اگر زنی سه روز پشت سر هم خون ببیند و پاک شود، دوباره خون ببیند و مجموع روزهایی که خون دیده و روزهایی که در وسط پاک شده از ده روز بیشتر نشود، همۀ آن ایام حتّی روزهایی که خون ندیده، محکوم به حیض است.
مسئلۀ ۵۲۳ :    مشهور بین فقها اینست که خون در سه روز اول باید متوالیاً و پشت سر هم باشد، ولی اگر فرضاً در ضمن ده روز، سه روز یا بیشتر خون ببیند لیکن سه روز پشت سر هم نباشد، بنا بر احتیاط واجب در روزهایی که خون می‏بیند تمام کارهایی که بر حائض حرام است را ترک کند و کارهای مستحاضه را نیز انجام دهد، نماز و روزه را بجا آورد، قضای روزه را نیز بگیرد. در روزهایی که خون ندیده، کارهایی را که بر حائض حرام است، ترک کند و کارهایی را که زن پاک انجام می‏دهد، انجام دهد و قضای روزه‏ها را نیز بگیرد.
مسئلۀ ۵۲۴ :    زنی که کمتر از سه روز خون دیده و پاک شده است و بعد از آن سه روز دیگر و یا بیشتر از سه روز خون دیده است، خون اول حیض نیست، بلکه خون دوم خون حیض است، مگر اینکه مجموع دو خون و مدتی که پاک شده از ده روز کمتر و یا به اندازه ده روز باشد، در این صورت طبق مسئلۀ قبل عمل کند.
مسئلۀ ۵۲۵ :    اگر زنی خونی ببیند که مدّت آن از سه روز بیشتر و از ده روز کمتر باشد و نداند خون حیض است یا زخم یا دمل، چنانچه قبلاً حیض بود، حیض و چنانچه پاک بوده، پاک قرار دهد. اگر نمی‏داند پاک بوده یا حیض، همۀ چیزهایی را که بر حائض حرام است، ترک کند و همۀ عبادتهایی را که زن غیر حائض انجام می‏دهد بجا آورده و قضای روزه‏ها را هم بگیرد.
مسئلۀ ۵۲۶ :    اگر زنی خونی ببیند و شک کند که خون حیض است یا استحاضه، اگر شرایط و صفات حیض را که قبلاً بیان کردیم داشته باشد، حیض است.
مسئلۀ ۵۲۷ :    زنی که با به کار بردن دارو از عادت ماهیانۀ خود جلوگیری کرده، اگر در ایام عادت یا غیر آن خونی ببیند و شک کند که خون حیض است یا نه، در صورتی‌که صفات و نشانه‏های حیض را داشته باشد حیض و اگر صفات و نشانه‏های حیض را نداشته و از سه روز هم کمتر باشد، خون حیض نیست.
مسئلۀ ۵۲۸ :    اگر زنی خون ببیند و نداند که خون حیض است یا بکارت، باید خود را وارسی کند. به این ترتیب که مقداری پنبه داخل مجرا قرار دهد و کمی صبر کند چنانچه، اطراف پنبه به‌طور حلقه‏ای  خون آلود شود، خون بکارت است، ولی اگر خون به همۀ پنبه رسیده و در آن فرو رفته باشد، حیض است.
مسئلۀ ۵۲۹ :    در مواردی که زن شک کند، آنچه بیرون آمده خون است یا نه و یا اینکه می‏داند خون است، ولی شک دارد که از رحم خارج شده که حیض حساب شود، یا از رحم خارج نشده، حکم حیض را ندارد.

  کارهایی که بر حائض حرام است

مسئلۀ ۵۳۰ :    چند چیز بر حائض حرام است:
۱- عبادتهایی که مانند نماز باید با وضو، غسل یا تیمّم بجا آورده شود، ولی بجا آوردن عبادتهایی مانند نماز میت که وضو، غسل یا تیمّم برای آنها لازم نیست مانعی‏ ندارد.
۲- تمام چیزهایی که بر جنب حرام است و در مسئلۀ ۵۱۲ گذشت.
۳- جماع در قُبُل(جلو) بر مرد و زن حرام است، گرچه به اندازه ختنه‌گاه باشد و منی هم بیرون نیاید، بلکه احتیاط واجب آنست که کمتر از ختنه‌گاه هم داخل نشود و دخول در دُبُر همسر(پشت) کراهت شدید دارد و احوط، ترک است و اگر موجب اذیت زن باشد حرام است.
مسئلۀ ۵۳۱ :    جماع و نزدیکی کردن با زن در روزهایی که حیضش قطعی نیست، ولی باید شرعاً بنا را بر حیض بودن بگذارد، حرام است. مثلاً زنی که بیشتر از ده روز خون می‏بیند باید روزهای عادت خود را طبق عادت خویشان حیض قرار دهد و در این صورت شوهر نمی‏تواند در آن روزها با او نزدیکی کند.
مسئلۀ ۵۳۲ :    اگر شمارۀ روزهای حیض زن به سه قسمت تقسیم شود و مرد در قسمت اول آن با زن خود، جماع کند مستحب است هجده نخود طلا کفّاره به فقیر دهد. در قسمت دوم، نُه نخود و در قسمت سوم، چهار نخود و نیم بدهد. دادن کفّاره مطابق با احتیاط است هر چند واجب نیست. احتیاط آنست که کفّاره را از طلای سکه‌دار بدهد و اگر ممکن نباشد قیمت آن‎را بپردازد.
مسئلۀ ۵۳۳ :    در صورتی‌که مرد با زن حائض خود هم در قسمت اول و هم در قسمت دوم و هم در قسمت سوم نزدیکی کند مستحب است هر سه کفّاره(جمعاً سی و یک و نیم نخود طلای سکه‌دار) و یا قیمت آن‎را به فقیر بدهد.
مسئلۀ ۵۳۴ :    در صورتی‌که قیمت طلا در حال نوسان باشد، به صورتی‌که هنگام جماع یک قیمت داشته باشد و هنگام پرداخت یک قیمت دیگر، قیمت روزی که می‏خواهد به فقیر بپردازد، محاسبه خواهد شد.
مسئلۀ ۵۳۵ :    کسی‌که نمی‏تواند کفّاره بدهد، باید در پیشگاه پروردگار سبحان استغفار و طلب آمرزش کند و مستحب است به هر اندازه‏ای که می‏تواند صدقه نیز به فقیر بدهد و زمانی که استطاعت مالی پیدا کرد، کفّاره را بپردازد.
مسئلۀ ۵۳۶ :    طلاق دادن زن در حال حیض به‌طوری که احکام آن در کتاب طلاق گفته خواهد شد، باطل است.
مسئلۀ ۵۳۷ :    اگر زن بگوید در حال حیض هستم یا بگوید از حیض پاک شده‌ام، چنانچه متهم به دروغ‌گویی نباشد باید پذیرفت. اگر مرد در حال نزدیکی بفهمد زن حائض شده، باید بلافاصله از او جدا شود و جماع را ادامه ندهد.
مسئلۀ ۵۳۸ :    اگر زن در حال نماز متوجه شود که حائض شده نمازش باطل است و واجب است آن‎را رها کند و اگر شک کند که حائض شده یا نه بنا بر احتیاط اگر ممکن است وارسی کند، اگر ممکن نیست نمازش را ادامه دهد و نمازش صحیح است، ولی اگر بعد از نماز بفهمد که در بین نماز حائض شده نمازی که خوانده باطل است.
مسئلۀ ۵۳۹ :    هنگامی که زن از خون حیض پاک شد، واجب است برای نماز و عبادتهایی که نیاز به وضو و غسل و تیمّم دارد، غسل کند و برای نماز بنا بر احتیاط مستحب وضو نیز بگیرد، چه وضو را قبل از غسل بگیرد و چه بعد از آن.
مسئلۀ ۵۴۰ :    بعد از آنکه زن از خون حیض پاک شد، می‏توان او را طلاق داد، اگرچه غسل حیض نکرده باشد. همچنین شوهرش می‏تواند پیش از انجام دادن غسل با او نزدیکی کند، اگرچه بهتر است که پیش از غسل از نزدیکی کردن با او اجتناب کند، ولی سایر کارها که در هنگام حیض بر او حرام بوده مثل توقف در مسجد و مس قرآن مجید، تا غسل نکند بر او حلال نمی‏شود.
مسئلۀ ۵۴۱ :    اگر زن حائض برای غسل، به مقدار کافی آب نداشته باشد تیمّم بدل از غسل حیض باید بکند. اگر فقط برای وضو آب داشته باشد بنا بر احتیاط مستحب وضو بگیرد و به ‌جای غسل تیمّم کند. اگر آب فقط برای غسل کفایت کند، واجب است غسل کند و بنا بر احتیاط مستحب تیمّم بدل از وضو هم انجام دهد.
مسئلۀ ۵۴۲ :    نمازهای یومیه‏ای را که زنها در حال حیض نخوانده‏اند قضا ندارد، اما روزه‏های واجب، مانند روزۀ ماه رمضان را باید قضا کنند و قضای نماز آیات را نیز بنا بر احتیاط بجا آورند. بجای آوردن نماز طواف چون از قبیل واجبات موقته نیست واجب است، منتهی عنوان قضا ندارد.
مسئلۀ ۵۴۳ :    هرگاه وقت نماز یومیه داخل شده باشد و زن بداند اگر نمازش را به تأخیر بیندازد، حایض خواهد شد، واجب است فوراً آن‎را بجا آورد و تأخیر انداختن نماز جایز نیست.
مسئلۀ ۵۴۴ :    اگر وقت نماز برسد و زن نماز را به تأخیر بیندازد و از اول وقت به اندازه انجام دادن یک نماز واجب با شرایط لازم بگذرد و بعد حائض شود، قضای آن نماز بر او واجب است. در تند یا کند خواندن و چیزهای دیگر باید ملاحظۀ کار خود را بکند. مثلاً زنی که مسافر نیست اگر در اول ظهر نماز نخواند قضای آن در صورتی واجب می‏شود که به مقدار خواندن چهار رکعت نماز با وضو- در صورتی که وظیفه‏اش وضو باشد – به گونه‏ای که گفته شد از اول ظهر بگذرد و حائض شود. برای کسی که مسافر است گذشتن وقت به مقدار خواندن دو رکعت نماز با وضو کافی است.
مسئلۀ ۵۴۵ :    اگر زن زمانی از خون حیض پاک شود که به اندازه غسل و خواندن یک رکعت نماز یا بیشتر وقت داشته باشد، نماز آن وقت بر او واجب است. چنانچه به این‏ اندازه وقت ندارد نماز آن وقت بر او واجب نیست، هرچند اگر تیمّم کند به نماز می‏رسد. اگر گذشته از تنگی وقت تکلیفش تیمّم است، مثل کسی‌که آب برایش ضرر دارد و باید تیمّم کند و آن نماز را بخواند، احتیاط آنست در صورتی‌که فقط به خاطر تنگی وقت نتواند غسل بکند با تیمّم نمازش را بخواند.
مسئلۀ ۵۴۶ :    اگر زن حائض بعد از پاک شدن شک کند که به اندازه فراهم کردن مقدمات و بجا آوردن نماز به مقدار یک رکعت وقت دارد یا نه، باید مقدمات را تهیه کند و نمازش را بخواند. اگر به گمان اینکه وقت کفایت نمی‏کند، نمازش را نخواند و بعد بفهمد وقت کافی بوده، واجب است قضای آن نماز را بجا آورد.
مسئلۀ ۵۴۷ :    اگر زن حائض جنب هم باشد، هنگامی که می‏خواهد غسل کند هرکدام از آنها را نیت کند از دیگری کفایت می‏کند.
مسئلۀ ۵۴۸ :    در غسل جنابت می‏توان بدون گرفتن وضو نماز خواند، ولی اگر زن غسل حیض را نیت کند، گرچه از غسل جنابت کفایت می‏کند، ولی مستحب است قبل از انجام غسل وضو نیز بگیرد.
مسئلۀ ۵۴۹ :    مستحب است زن حائض در وقت نمازهای واجب خود را از خون پاک کرده، پنبه و دستمال را عوض کند و وضو بگیرد. اگر نمی‏تواند وضو بگیرد به امید ثواب تیمّم کند و به اندازه وقت نماز خواندن رو به قبله بنشیند و مشغول ذکر و دعا و صلوات شود.
مسئلۀ ۵۵۰ :    خواندن قرآن و همراه داشتن آن و رساندن جایی از بدن به حاشیه و بین خطوط قرآن و نیز خضاب کردن به حنا و مانند آن برای زن حائض مکروه است.

  اقسام زنان حائض

مسئلۀ ۵۵۱    زنان حائض ۶ دسته هستند:
۱- صاحب عادت وقتیه و عددّیه: زنی که دو ماه پشت سر هم در وقت معین مثلاً اول ماه خون حیض ببیند و شمارۀ روزهای حیض او در هر دو ماه به یک‏ اندازه باشد.
۲- صاحب عادت وقتیه: زنی که دو ماه پیاپی در وقت معین مثلاً اول ماه خون ببیند، ولی شمارۀ روزهای آن یکسان نباشد.
۳- صاحب عادت عددیه: زنی که شمارۀ روزهای حیض او در دو ماه پشت سر هم به یک اندازه باشد، ولی وقت دیدن آن دو خون یکی نباشد.
۴- مضطربه: زنی که چند ماه خون دیده، ولی عادت معین پیدا نکرده است و یا از اول عادت معینی داشته، ولی عادت او به هم خورده است و عادت تازه‏ای نیز پیدا نکرده است.
۵- مبتدیه: زنی که برای بار اول خون می‏بیند.
۶- ناسیه: زنی که عادت خود را فراموش کرده است.
هر یک از این شش دسته دارای احکامی هستند که در مسائل آینده توضیح داده خواهند شد.

  صاحب عادت وقتیه و عددیه‏

مسئلۀ ۵۵۲ :    زنان صاحب عادت وقتیه و عددّیه، به سه گروه تقسم می‏شوند:
الف- زنانی که دو ماه پشت سر هم در وقت معین خون حیض ببینند و در وقت معین هم پاک شوند؛ مثلاً دو ماه پشت سر هم از روز اول ماه خون ببینند و روز هفتم پاک شوند که عادت حیضشان از روز اول ماه تا هفتم ماه است.
ب- زنی که از خون حیض پاک نمی‏شود، ولی چند ماه پیاپی در چند روز معین خون او دارای نشانۀ حیض باشد، که عادت وی در همان روزهای معین است.
ج- زنی که دو ماه پیاپی در وقت معین خون ببیند و پس از حداقل سه روز خون به مدت یک روز یا بیشتر پاک شود و بار دیگر خون ببیند، به‌طوری که مجموع روزهایی که خون دیده و پاک بوده از ده روز بیشتر نباشد و در هر دو ماه همۀ روزهایی که خون دیده و پاک بوده روی هم به یک‏ اندازه باشد، عادت او به اندازه تمام روزهایی است که خون دیده و در وسط پاک بوده است. در این صورت لازم نیست روزهایی که در وسط پاک بوده در هر دو ماه به یک ‏اندازه باشد.
مسئلۀ ۵۵۳ :    زنی که دارای عادت وقتیه و عددیه است اگر در وقت عادت خود یا یکی دو روز جلوتر خون ببیند طوری که بگویند حیضش جلو افتاده است، گرچه آن خون نشانه‏های حیض را نداشته باشد باید به احکامی که برای حائض گفته شد عمل کند. چنانچه بعداً بفهمد حیض نبوده مثلاً کمتر از سه روز باشد، باید عبادتهایی را که بجا نیاورده است، قضا کند.
مسئلۀ ۵۵۴ :    زنی که عادت وقتیه و عددیه دارد اگر در وقت عادت یا یکی دو روز پیش از آن خون نبیند و در غیر آن وقت به شمارۀ روزهای حیضش خون ببیند، اگر خون به صفات حیض باشد باید همان را حیض قرار دهد، چه پیش از وقت عادت دیده باشد یا بعد از آن. اگر به صفات حیض نباشد به احتیاط عمل کند، یعنی به وظیفۀ مستحاضه عمل کرده و از چیزهایی که بر حائض حرام است، اجتناب کند.
مسئلۀ ۵۵۵ :    زنی که عادت وقتیه و عددیه دارد اگر چند روز پیش از عادت و همۀ روزهای عادت و چند روز هم پس از عادت خود خون ببیند و روی هم از ده روز بیشتر نشود، پس اگر در همه حال خون به صفات حیض باشد، همۀ این مدت حیض است و اگر به صفات حیض نباشد به مقدار عادت پیش از عادت حیض است و باید نسبت به بعد از آن احتیاط کند. چنانچه خون از ده روز بیشتر شود تنها خونی که در روزهای عادت خود دیده حیض است و خونی که پیش و پس از ایام عادت خود دیده، استحاضه است و باید عبادتهایی را که پیش از عادت و پس از عادت بجا نیاورده است، قضا کند.
مسئلۀ ۵۵۶ :    زنی که عادت وقتیه و عددیه دارد اگر در عادت و چند روز پس از عادت خون ببیند و بیشتر از ده روز باشد خونی که در روزهای عادت دیده، گرچه نشانه‌های حیض را نداشته باشد، حیض است و خونی که پس از روزهای عادت دیده، گرچه نشانه‏های حیض را داشته باشد، استحاضه است.

  صاحب عادت وقتیه‏

مسئلۀ ۵۵۷ :    زنانی که عادت وقتیه دارند نیز سه دسته‏اند:
الف- زنی که دو ماه پی‌درپی در وقت معین خون حیض دیده و پس از چند روز پاک شده، ولی شماره‏های آن در دو ماه به یک ‏اندازه نبوده است، (مثلاً دو ماه پشت سر هم روز اول ماه خون ببیند، ولی در ماه اول روز هفتم و در ماه دوم روز هشتم از خون پاک شود)، این زن باید روز اول ماه را روز اول حیض خود قرار دهد و تا وقت پاک شدن به احکام حیض عمل کند.
ب- زنی که از خون پاک نمی‏شود، ولی چند ماه پی‌درپی در وقت معین خون او نشانۀ حیض دارد و بقیۀ خونهای او نشانۀ استحاضه دارد و شمارۀ روزهایی که خون او نشانۀ حیض دارد در چند ماه به یک ‏اندازه نیست، (مثلاً در ماه اول از اول ماه تا هفتم و در ماه دوم از اول ماه تا هشتم و در ماه سوم از اول ماه تا نهم، خون او نشانه های‏حیض و بقیۀ نشانه‏های استحاضه را داشته باشد)، این زن هم باید روز اول ماه را روز اول عادت حیض خود قرار دهد و آن مقداری که نشانه‏های حیض را دارد به احکام حیض عمل کند.
ج- زنی که دو ماه پی‌درپی در زمان معین سه روز یا بیشتر خون می‏بیند و پس از پاک شدن بار دیگر خون می‏بیند به‌طوری که مجموع روزهایی که خون دیده و پاک بوده از ده روز بیشتر نمی‌شود، ولی ماه دوم کمتر یا بیشتر از ماه اول باشد، (مثلاً در ماه اول هشت روز و در ماه دوم نه روز باشد)، این زن هم باید روز اول ماه را روز اول عادت حیض خود قرار دهد و تمام ایام را به دلیل اینکه از ده روز کمتر است به احکام حیض عمل کند.
مسئلۀ ۵۵۸ :    زنِ دارای عادت وقتیه اگر در وقت عادت و یا یکی دو روز جلوتر از آن خون ببیند به‌طوری که گفته شود حیض او جلو افتاده است باید از همان لحظۀ دیدن خون به احکام حائض عمل کند، گرچه خون او نشانه‏های حیض را نداشته باشد. اگر بعداً بفهمد حیض نبوده است مثلاً قبل از سه روز قطع شود، تمام عبادتهایی را که ترک کرده باید قضا کند.
مسئلۀ ۵۵۹ :    زنی که عادت وقتیه دارد اگر بیشتر از ده روز خون ببیند و نتواند مقدار حیض خود را از راه نشانه‏های خون تشخیص دهد، باید شمارۀ عادت خویشان پدری‏ یا مادری خود را خواه مرده باشند یا زنده برای خود حیض قرار دهد، به شرط آنکه عادت همۀ آنها یکسان باشد، مگر اینکه کسانی که عادتشان با دیگران فرق دارد به قدری کم باشند که در مقابل آنان به حساب نیایند که در این صورت باید عادت بیشتر آنان را حیض خود قرار دهد.
مسئلۀ ۵۶۰ :    زنی که عادت وقتیه دارد و بیشتر از ده روز خون می‏بیند و شمارۀ عادت خویشان خود را حیض قرار می‏دهد باید روزی را که در هر ماه اول عادت او بوده اول حیض خود قرار دهد، مثلاً زنی که هر ماه روز اول ماه خون می‏دیده، ولی گاهی روز هفتم و گاهی روز هشتم پاک می‏شده، چنانچه یک ماه بیش از ده روز خون ببیند و عادت خویشان او هفت روز باشد باید هفت روز اول ماه را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد.
مسئلۀ ۵۶۱ :    زنی که عادت وقتیه دارد و بیشتر از ده روز خون می‏بیند، چنانچه خویشاوندی ندارد یا شمارۀ عادت آنان یکسان نیست باید بنا بر احتیاط در هر ماهی که خون می‏بیند تا هفت روز را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد.

  صاحب عادت عددیه

مسئلۀ ۵۶۲  :  زنان صاحب عادت عددیه نیز سه دسته هستند:
الف- زنی که شمارۀ روزهای حیض او در دو ماه پی‌درپی یکسان باشد، ولی وقت خون دیدن او در دو ماه یکی نباشد، در این صورت هر چند روزی که خون دیده عادت او می‏شود؛ مثلاً اگر ماه اول از روز اول تا پنجم و ماه دوم از یازدهم تا پانزدهم خون ببیند، عادت او پنج روز می‏شود.
ب- زنی که از خون پاک نمی‏شود، ولی چند ماه پشت سر هم چند روز از خونی که می‏بیند نشانۀ حیض و بقیه نشانۀ استحاضه را دارد و شمارۀ روزهایی که خون نشانۀ حیض دارد، در هر چند ماه به یک‏ اندازه است، ولی وقت آن یکی نیست، در این صورت هر چند روزی که خون او نشانۀ حیض دارد عادت او می‏شود؛ مثلاً اگر یک ماه از اول ماه تا پنجم و ماه بعد از یازدهم تا پانزدهم و ماه سوم از بیست و یکم تا بیست و پنجم خون او نشانۀ حیض و بقیه نشانۀ استحاضه را داشته باشد، شمارۀ روزهای عادت او که نشانۀ حیض را دارد، پنج روز می‏شود.
ج- زنی که دو ماه پشت سر هم سه روز یا بیشتر خون ببیند و یک روز یا بیشتر پاک شود و بار دیگر خون ببیند و وقت دیدن خون در ماه اول با ماه دوم فرق داشته باشد، ولی ‏به گونه‏ای باشد که مجموع روزهایی که خون دیده و روزهایی که در وسط پاک بوده از ده روز بیشتر نشود و شمارۀ روزهای آن در هر دو ماه به یک‏ اندازه باشد، در این صورت تمام روزهایی که خون دیده با روزهایی که در وسط پاک بوده، عادت حیض او می‏شود و لازم نیست روزهایی که در وسط پاک بوده، در هر دو ماه به یک ‏اندازه باشد؛ مثلاً اگر ماه اول از روز اول ماه تا روز سوم خون ببیند و دو روز پاک شود و دوباره سه روز خون ببیند و ماه دوم از یازدهم تا سیزدهم خون ببیند و دو روز یا بیشتر یا کمتر پاک شود و دوباره خون ببیند و روی هم از هشت روز بیشتر نشود عادت او هشت روز می‏شود.
مسئلۀ ۵۶۳  :  زنانی که عادت عددیه دارند و سه روز یا بیشتر خون می‏بینند سه دسته هستند:
دستۀ اول، زنانی که خون آنها در تمام مدت نشانۀ خون حیض ندارد، این افراد بنا بر احتیاط هم به وظیفۀ مستحاضه عمل کنند و هم کارهایی را که بر حائض حرام است ترک کرده و روزه‏ها را نیز قضا کنند.
دستۀ دوم، زنانی که خون آنها در تمام مدت نشانۀ خون حیض دارد و اینها دو گروه هستند:
الف- افرادی که مدت خون دیدن آنها به اندازه عادت و یا بیشتر بوده و از ده روز بیشتر نیست، که باید همۀ مدت را حیض بدانند.
ب- افرادی که خون دیدن آنان از ده روز بیشتر است، این گروه باید بنا بر احتیاط از اولین روزی که خون دیده‏اند به شمارۀ روزهای عادت خود حیض و بقیه را استحاضه قرار دهند.
دستۀ سوم، زنانی که چند روز نشانۀ حیض و چند روز دیگر علامت و نشانۀ استحاضه دارند و این گروه دارای سه حالت هستند:
الف- اگر روزهایی که خون آنها نشانۀ حیض دارد با عادت آنها یکسان است، باید همان روزها را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهند.
ب- اگر روزهایی که خون آنها نشانۀ حیض دارد از روزهای عادت آنها بیشتر است، باید به شمارۀ عادت خود حیض و بقیه را استحاضه قرار دهند.
ج- اگر روزهایی که خون آنها نشانۀ حیض دارد، در عین حالی که از سه روز کمتر نیست از روزهای عادتشان کمتر باشد، باید چند روز از روزهایی که نشانۀ حیض ندارد به روزهایی که نشانۀ حیض دارد بیفزایند تا روی هم رفته به شمارۀ روزهای عادت برسد، آن‌گاه این مجموع را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهند.

  زنان مضطربه‏

مضطربه به زنی گفته می‏شود که چند ماه خون دیده و هنوز عادت معینی پیدا نکرده است، یا از پیش عادت معینی داشته و اینک به‌هم خورده و هنوز عادت معین دیگری پیدا نکرده است.
مسئلۀ ۵۶۴  :  زنان مضطربه دارای چند حالت هستند:
الف- اگر خونی که دیده‏اند کمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نباشد و همۀ آنها نشانه‏های حیض را داشته باشند، همه را باید حیض قرار دهند و اگر نشانه‏های حیض را نداشته باشد، عمل به احتیاط کنند؛ یعنی کارهایی را که بر حائض حرام است انجام ندهند و به وظیفۀ مستحاضه عمل کنند.
ب- اگر بیشتر از ده روز خون دیده باشند و نشانه‏های حیض را نداشته و همۀ خونها یک جور باشد، باید به اندازه عادت خویشان خود احتیاط کنند، یعنی کارهایی را که بر حائض حرام است، انجام ندهند و به وظیفۀ مستحاضه عمل کنند و بقیه را استحاضه قرار دهند.
ج- اگر بیشتر از ده روز خون دیده و دارای نشانه‏های حیض باشد، باید شمارۀ عادت خویشان خود را به‌طوری که در عادت وقتیه گفته شده حیض و بقیه را استحاضه قرار دهند و در این مورد احتیاط مستحب آنست که:
الف- اگر عادت خویشان او هفت روز باشد هفت روز را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد.
ب- اگر عادت خویشان او کمتر از هفت روز باشد همان مدت را حیض قرار دهد و در تفاوت کمتر از هفت روز تا هفت روز را احتیاط کند، یعنی کارهایی را که بر حائض حرام است، انجام ندهد و به وظیفۀ مستحاضه عمل کند.
ج- اگر عادت خویشان او بیش از هفت روز باشد، مثلاً نه روز باشد، همان هفت روز را حیض قرار دهد و در تفاوت بین هفت روز و عادت آنان که دو روز است، احتیاط کند.
د- اگر از خونی که بیش از ده روز دیده‏اند، چند روز نشانۀ حیض و چند روز نشانۀ استحاضه داشته باشد، سه حالت دارد:
۱- اگر خونی که نشانۀ حیض داشته کمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نباشد، همۀ آنان حیض است.
۲- اگر خونی که نشانۀ حیض دارد کمتر از سه روز بوده بنا بر احتیاط واجب به اندازه روزهای عادت خویشان احتیاط کند و بقیه را استحاضه قرار دهد.
۳- اگر پنج روز خون با نشانه‏های حیض و نه روز خون استحاضه و دوباره پنج روز خون با نشانه‏های حیض ببیند بنا بر اقوی خون اول حیض است و در خون سوم آن است احوط کارهایی که بر حائض حرام است ترک و به وظائف مستحاضه عمل کند، اگرچه اظهر آن است آن هم محکوم به استحاضه است و در نُه روز وسطی به وظائف استحاضه عمل کند.

  زنان مبتدیه

مبتدیه به زنی گفته می‏شود که برای نخستین بار خون دیده باشد.
مسئلۀ ۵۶۵  :  زنان مبتدیه چند حالت دارند:
۱- اگر خونی که دیده کمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نباشد و همۀ آن نشانۀ حیض داشته باشد، باید همه را حیض قرار دهد و اگر نشانۀ حیض نداشته باشد، مطابق احتیاط عمل کند، از محرمات حیض اجتناب و به واجبات مستحاضه عمل کند.
۲- اگر خونی که دیده بیشتر از ده روز باشد و همۀ آن یک‌جور بوده و صفات حیض را دارد، باید به گونه‏ای که در عادت وقتیه گفته شد مقدار عادت خویشان خود را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد.
۳- اگر بیش از ده روز خونی ببیند که چند روز آن نشانۀ حیض و چند روز دیگر نشانۀ استحاضه داشته باشد، یکی از چند حالت زیر را دارد:
الف- اگر مقدار خونی که نشانۀ حیض دارد کمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نباشد، همۀ آن‎را حیض قرار دهد.
ب- اگر خونی که نشانۀ حیض دارد بیشتر از ده روز باشد، باید از نخستین روزی که خون او نشانۀ حیض دارد، حیض قرار دهد و در شمارۀ آن از خویشان خود پیروی کند و بقیه را استحاضه به شمار آورد و چنانچه نزدیکان او عادت مستقر و ثابتی ندارند بنا بر احتیاط باید هفت روز را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد، چون کلمه سبع، هشت بار در حدیث یونس که کامل‏ترین روایات باب است تکرار شده است.
ج- اگر خونی که نشانۀ حیض دارد از سه روز کمتر باشد، بنا براحتیاط در مقدار عادت خویشان خود احتیاط کند و بقیه را استحاضه قرار دهد.
د- اگر پیش از گذشتن ده روز از قطع خونی که نشانۀ حیض داشته، بار دیگر خونی ببیند که آن هم نشانۀ حیض دارد(مثلاً پنج روز خون سیاه و نه روز خون زرد و دوباره پنج روز خون سیاه ببیند)، بنا بر احتیاط واجب در هر دو خون از کارهایی که بر حائض حرام است اجتناب کند و به وظائف مستحاضه عمل کند و در آن نه روز که خون زرد دیده، احکام استحاضه را بجای آورد.

  زنان ناسیه

مقصود از ناسیه زنی است که عادت خود را به‌طور کلّی(هم وقت و هم عدد آن‎را) فراموش کرده باشد.
مسئلۀ ۵۶۶ :   برای ناسیه چند حالت وجود دارد:
الف- اگر خونی که دیده از سه روز کمتر و از ده روز بیشتر نباشد و همۀ آن نشانۀ حیض داشته باشد، باید همه را حیض قرار دهد و اگر نشانۀ حیض نداشته باشد، به احتیاط عمل کند.
ب- اگر از ده روز بیشتر باشد و همۀ آن نشانۀ حیض نداشته باشد، باید روزهایی را که نشانۀ حیض دارد به شرط آنکه از سه روز کمتر و از ده روز بیشتر نباشد حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد.
ج- اگر خونی که دیده بیش از ده روز باشد و نتواند حیض را به واسطۀ نشانه‏های آن تشخیص دهد، اگر همۀ خون به صفات حیض باشد، بنا بر احتیاط واجب باید هفت روز اول را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد، مگر اینکه یقین داشته باشد مقدار عادت او اجمالاً کمتر و یا بیشتر از هفت روز است، که در این دو صورت بنا بر احتیاط واجب باید در مقدار تفاوت احتیاط کند، یعنی کارهایی را که بر حائض حرام است ترک کرده و به وظائف مستحاضه عمل کند.
د- اگر بیشتر از ده روز خون ببیند و خون او اصلاً نشانۀ حیض را نداشته باشد، باید در هفت روز اول احتیاط کند و بقیه را استحاضه قرار دهد.

  سایر مسائل حیض

مسئلۀ ۵۶۷ :    زنان مضطربه و مبتدیه و ناسیه و صاحب عادت عددیه، اگر خونی ببینند که نشانه‏های حیض را داشته باشد، باید از اول عبادت را ترک کنند و چنانچه بعد بفهمند که حیض نبوده (مثلاً از سه روز کمتر باشد)، باید عبادتهایی را که بجا نیاورده‏اند، قضا کنند و اگر نشانه‏های حیض را نداشته باشد، بنا بر احتیاط واجب کارهای استحاضه را بجا آورند و کارهایی را که بر حائض حرام است، ترک کنند.
مسئلۀ ۵۶۸ :    زنی که دارای عادت عددیه و یا وقتیه و یا هم عددیه و هم وقتیه است، اگر دو ماه متوالی بر خلاف عادت اولی خون ببیند که از حیث وقت یا عدد و یا در هر دو شبیه به هم باشند، عادت او از اول تغییر پیدا کرده و به آنچه که در این دو ماه دیده است برمی‏گردد.
مسئلۀ ۵۶۹ :    در اینجا مقصود از یک ماه ابتدای خون دیدن است تا سی روز نه از روز اول ماه تا آخر ماه.
مسئلۀ ۵۷۰ :    زنی که به‌طور معمول بر طبق عادت در هر ماه یک‌بار خون می‏بیند، اگر دوبار خون ببیند و خون اولی و دومی هر دو کمتر از سه روز نبوده و نشانه‏های حیض را داشته باشد و ایامی که پاک شده و خون ندیده است، کمتر از ده روز نباشد، باید هر دو خون را حیض قرار دهد.
مسئلۀ ۵۷۱ :    اگر زن خونی ببیند که کمتر از سه روز نباشد و دارای نشانه‏های حیض نیز باشد، سپس ده روز یا بیشتر خونی ببیند که نشانه‏های استحاضه  را داشته باشد و بعد از آن خونی ببیند که سه روز یا بیشتر است و نشانه‏های حیض را داشته، خون اولی و دومی را حیض و خون وسطی را استحاضه قرار دهد.
مسئلۀ ۵۷۲ :    اگر زن قبل از ده روز به‌طور کلّی پاک شود و بداند که در باطن خون نیست، باید برای عبادتهای خود غسل کند، اگرچه گمان داشته باشد که پیش از تمام شدن ده روز دوباره خون می‏بیند، ولی اگر یقین یا اطمینان داشته باشد که پیش از تمام شدن ده روز دوباره خون می‏بیند، نباید غسل کند و نمی‏تواند نماز بخواند و باید به احکام حائض عمل کند.
مسئلۀ ۵۷۳ :    اگر زن پیش از ده روز پاک شود و احتمال دهد که در باطن خون هست باید با مقداری پنبه خود را امتحان کند، پس اگر پاک بود غسل کند و عبادتهای‏خود را بجا آورد و اگر پاک نبود و خون به صفات حیض باشد به ترتیب زیر عمل کند:
۱- اگر در عدد حیض عادت ندارد یا عادت او ده روز است، باید صبر کند تا اگر پیش از ده روز یا سر ده روز پاک شد، غسل کند و اگر ده روز گذشت، سر ده روز غسل کند.
۲- اگر در حیض عادت ندارد، مقدار حیض او بر طبق دستوراتی که برای مبتدیه و مضطربه و ناسیه گفته شد، معین می‏شود.
۳- اگر عادت دارد و عادت او کمتر از ده روز است، چنانچه بداند پیش از تمام شدن ده روز یا سر ده روز پاک می‏شود، نباید غسل کند و اگر احتمال می‏دهد خون‌ریزی او از ده روز می‏گذرد، احتیاط واجب آنست که تا دو روز دیگر عبادت را ترک کند و بعد از دو روز تا روز دهم کارهای استحاضه را انجام دهد و کارهایی را که بر حائض حرام است، ترک کند. پس اگر پیش از تمام شدن ده روز یا سر ده روز از خون پاک شد، تمامش حیض است و اگر از ده روز گذشت باید عادت خود را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد و عبادتهایی را که بعد از روزهای عادت بجا نیاورده است، قضا کند.
مسئلۀ ۵۷۴ :    اگر کسی چند روز را حیض قرار داده و عبادت نکند و بعد بفهمد حیض نبوده است، باید نماز و روزه‏ای را که در آن روزها بجا نیاورده است، قضا کند و اگر چند روز را به گمان اینکه حیض نیست عبادت کند و بعد بفهمد حیض بوده، چنانچه آن روزها را روزه گرفته، باید قضای آن‎را بجا آورد.
مسئلۀ ۵۷۵ :    زن می‏تواند با جلوگیری از خون حیض طوری که ضرر نداشته باشد و تفصیل آن در احکام پزشکی آمده است، در ماه رمضان تمام ماه را روزه بگیرد و یا در موسم حجّ و عمره آنها را بدون ابتلای به حیض بجای آورد.
مسئلۀ ۵۷۶ :    اگر زن چیزی و دستگاهی را داخل رحم کند که خون حیض، استحاضه یا نفاس را بکشد یا طوری کند که از بیرون آمدن جلوگیری شود طوری که خون حیض، نفاس یا استحاضه به فضای حیض وارد نشود، ظاهر آنست که احکام خون حیض، استحاضه و نفاس جاری نیست. نیز اگر زن در ایام عادت باشد و بعد از آنکه به مدّت دو روز خون حیض دید از روز سوّم کاری کند که خون به‌طور کلّی از بین برود و در فضای بیرونی فرج خون حیض نباشد، احکام حیض جاری نیست، اگرچه احتیاط امری مطلوب است.

  غسل استحاضه‏

از جمله خونهایی که از زن خارج می‏شود خون استحاضه است و زن را در موقع دیدن این خون «مستحاضه» می‏نامند. این خون به‌طور معمول و در بیشتر اوقات زرد رنگ و سرد و بدون فشار و سوزش است و هیچ‌گونه غلظتی ندارد، ولی ممکن است گاهی به رنگ سیاه یا سرخ و گرم و غلیظ باشد و همچنین با فشار و سوزش خارج شود.
مسئلۀ ۵۷۷ :    خون استحاضه بر سه قسم است:
۱ – قلیله؛ خونی است که هنگام بیرون آمدن به درون پنبه‏ای که خانمها برمی‏دارند نفوذ نکند و تنها روی پنبه آلوده شود.
۲ – متوسطه؛ خونی است که هنگام بیرون آمدن به درون پنبه نفوذ کند و از طرف دیگر آن خارج شود و به پارچه‏ای که معمولاً خانمها برای جلوگیری از خون بر می‏دارند، نرسد.
۳ – کثیره؛ خونی است که به درون پنبه نفوذ کند و از طرف دیگر آن خارج شود و به پارچه نفوذ کند.
مسئلۀ ۵۷۸ :    مستحاضه با توجه به حالتهای سه‌گانه دارای وظایف زیر است:
۱- در استحاضۀ قلیله واجب است برای هر نماز(حتی نافله) وضو بگیرد و احتیاطاً پنبه را عوض کند یا آب بکشد و ظاهر فرج را اگر آلوده شده باشد، تطهیر کند.
۲- در استحاضۀ متوسطه واجب است برای نماز صبح غسل کند و تا صبح بعد برای هر نماز هر چند نافله باشد وضو بگیرد و احتیاطاً وضوی نماز صبح را قبل از غسل انجام دهد و پنبه و دستمال را عوض یا تطهیر کند و ظاهر مخرج خون را نیز آب بکشد.
۳- در استحاضۀ کثیره واجب است برای نماز صبح یک غسل و برای نماز ظهر و عصر یک غسل دیگر و برای نماز مغرب و عشا غسل دیگری انجام دهد و احتیاطاً برای ‏هر نمازی ولو اینکه نافله باشد، پیش از غسل به نیت رجا وضو بگیرد، با این شرط که میان نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشا خیلی فاصله نیندازد. اگر بین نمازها فاصله انداخت، واجب است برای هر نمازی غسل جداگانه کند و باید برای آنها دستمال و یا پنبه را عوض کرده یا تطهیر کند و مخرج خون را هم آب بکشد.
مسئلۀ ۵۷۹ :    در استحاضۀ متوسطه باید برای نماز صبح غسل کند، چنانچه عمداً یا به سبب فراموشی برای نماز صبح غسل نکرد، باید برای نماز ظهر و عصر غسل کند و اگر برای نماز ظهر و عصر غسل نکرد، باید پیش از نماز مغرب و عشا غسل کند، چه خون بیاید یا قطع شده باشد و نمازی که بدون غسل خوانده را باید قضا کند.
مسئلۀ ۵۸۰ :    در تمام مواردی که وظیفۀ مستحاضه غسل است، اگر غسل برایش مشقّت دارد به‌طوری‌که قابل تحمل نیست و یا در اثر غسل احتمال ضرر یا بیماری یا ادامۀ بیماری و شدت آن‌ وجو د دارد، واجب است به جای هر غسل یک تیمّم کند. اگر برای نماز صبح غسل کند و برای او ضرری نداشته باشد ولی غسل برای نماز ظهر و عصر و یا مغرب و عشا موجب حَرَج یا ضرر شود، باید برای نماز صبح غسل را انجام داده و برای نماز ظهر و عصر و یا مغرب و عشا به ترتیبی که گفته شد، تیمّم کند.
مسئلۀ ۵۸۱ :    اگر زن مستحاضه یکی از کارهایی را که بر او واجب است، ترک کند، مانند وضو یا غسل و حتی عوض کردن پنبه و دستمال و تطهیر مخرج خون بنا بر اقوی نمازش باطل است.
مسئلۀ ۵۸۲ :    در صورتی‌که زن مستحاضه نداند استحاضۀ او از کدام قسم است، واجب است هنگام نماز با قرار دادن مقداری پنبه وضع خود را وارسی کرده و آنگاه به وظیفۀ خود عمل کند و اگر اطمینان داشته باشد تا وقتی‌که می‏خواهد نماز را بجا آورد، استحاضۀ او تغییر نمی‏کند، قبل از داخل شدن وقت نماز هم می‏تواند خود را وارسی کند و به همان وارسی اکتفا کند.
مسئلۀ ۵۸۳ :    مستحاضه اگر قبل از آنکه خود را وارسی کند مشغول نماز شود، چنانچه قصد قربت داشته و به وظیفۀ خود عمل کرده باشد(مثلاً استحاضه‏اش قلیله بوده و به وظیفۀ قلیله عمل کرده است) نمازش صحیح است. اگر قصد قربت نداشته یا عمل او مطابق وظیفه‏اش نبوده است (مثلاً استحاضۀ او متوسط بوده و به وظیفۀ قلیله رفتار کرده است) نمازش باطل است.
مسئلۀ ۵۸۴ :    زنی که نمی‏تواند خود را وارسی کند، در صورتی‌که حالت سابقه را می‏داند که استحاضۀ او قلیله یا متوسطه یا کثیره بوده، طبق همان حالت سابق عمل کند و اگر حالت سابقه را نمی‏داند، در صورتی‌که میان متوسطه و کثیره مردّد باشد، به وظیفۀ متوسطه عمل کند، گرچه بهتر است در هر کدام از این فروض حداکثر را اخذ کند. در صورت مردّد شدن بین قلیله و متوسطه، وظیفۀ متوسطه و در صورت مردد شدن بین متوسطه و کثیره، وظیفۀ کثیره را انجام دهد.
مسئلۀ ۵۸۵ :    در صورتی‌که زن مستحاضه خود را بررسی کند و ببیند که خون وجود ندارد، حتی اگر بداند بعداً خون خواهد آمد، می‏تواند با وضویی که دارد نماز بخواند.
مسئلۀ ۵۸۶ :    خون استحاضه در صورتی وضو و غسل را باطل می‏کند که بیرون آمده باشد، اگر چه کم باشد، ولی اگر در باطن باشد و بیرون نیامده باشد، موجب بطلان وضو و غسل نیست.
مسئلۀ ۵۸۷ :    زن مستحاضه واجب است برای نمازهای واجب و مستحب وضو بگیرد، گرچه واجب بودن وضو به نیت رجا در استحاضۀ کثیره از باب احتیاط است همچنین اگر بخواهد نمازی را که خوانده احتیاطاً دوباره بخواند یا نمازی را که تنها خوانده دوباره با جماعت بخواند و یا نماز نافله بخواند، باید تمام کارهایی را که برای ‏استحاضه گفته شد انجام دهد، ولی برای خواندن نماز احتیاط و سجده و تشهد فراموش شده و سجدۀ سهو در صورتی‌که آنها را فوراً بعد از نماز بجا آورد، لازم نیست کارهای استحاضه را انجام دهد.
مسئلۀ ۵۸۸ :    هرگاه استحاضۀ قلیله، متوسطه شود و یا متوسطه، کثیره شود باید طبق حالت جدید به وظیفۀ خود عمل کند.
مسئلۀ ۵۸۹ :    هرگاه استحاضه تبدیل به متوسطه یا قلیله شود، باید برای اولین نماز وظیفۀ مستحاضۀ کثیره را انجام دهد و برای نمازهای بعدی به وظیفۀ متوسطه یا قلیله عمل کند و هرگاه خون او قطع شود، باید برای اولین نماز پس از قطع شدن خون به وظیفه‏ای که پیش از قطع شدن خون داشت، عمل کند.
مسئلۀ ۵۹۰ :    اگر قبل از نماز، خون استحاضۀ قلیله به متوسطه و یا متوسطه به کثیره تبدیل شود، بر طبق حالت جدید باید عمل کند، اگر قلیله، متوسطه شده است به وظیفۀ متوسطه عمل بکند و اگر متوسطه، کثیره شده است باید به وظیفۀ کثیره عمل کند و اگر قبلاً برای متوسطه غسل کرده، برای کثیره مجدداً غسل کند.
مسئلۀ ۵۹۱ :    اگر در وسط نماز استحاضۀ متوسطه تبدیل به کثیره شود، واجب است نماز را رها کند و برای استحاضۀ کثیره غسل کند و به قصد رجا، وضو هم بگیرد و احتیاطاً وضو را قبل از غسل انجام دهد و کارهای دیگر آن‎را هم انجام دهد و همان نماز را بخواند. اگر  نه برای غسل و نه برای وضو وقت ندارد، باید دو تیمّم کند، یکی ‏بدل از غسل و دیگری بدل از وضو. اگر برای یکی از آنها وقت ندارد، باید به جای آن تیمّم کند و دیگری را بجا آورد، ولی اگر برای تیمّم هم وقت ندارد، نمی‏تواند نماز را بشکند و باید نماز را تمام کرده و بنا بر احتیاط واجب قضا هم بکند. اگر در بین نماز استحاضۀ قلیلۀ او متوسطه یا کثیره شود نیز چنین است.
مسئلۀ ۵۹۲ :    در صورتی‌که بین نماز خون استحاضه قطع شود و وی نداند در باطن هم قطع شده یا نه، اگر بعد از نماز بفهمد که قبل از آن قطع شده است، واجب است وضو، غسل و نماز را دوباره انجام دهد.
مسئلۀ ۵۹۳ :    زنی که مستحاضۀ کثیره یا متوسطه است، اگر قبل از داخل شدن وقت نماز، برای نماز غسل کند، کافی نیست. حتی اگر نزدیک اذان صبح برای نماز شب غسل کند و نماز شب را بخواند، در صورتی‌که خون استمرار داشته باشد، احتیاطاً بعد از داخل شدن وقت صبح باید دوباره وضو و غسل را بجا آورد.
مسئلۀ ۵۹۴ :    اگر خون استحاضه قبل از نماز بیاید و زن برای آن خون وضو و غسل انجام دهد، بنا بر احتیاط واجب در صورت ادامۀ خون‌ریزی، موقع نماز، وضو و غسل را باید انجام دهد.
مسئلۀ ۵۹۵ :    اگر مستحاضه بداند یا احتمال دهد که پیش از گذشتن وقت نماز به کلّی پاک می‏شود یا به اندازه خواندن نماز خون قطع می‏شود، بنا بر احتیاط واجب باید صبر کند و نماز را وقتی که پاک است، بخواند.
مسئلۀ ۵۹۶ :    اگر زن مستحاضه وضو گرفته و غسل هم بکند و پس از وضو و غسل خونش در ظاهر قطع شود و بداند اگر به تأخیر اندازد به‌طور کلّی پاک خواهد شد و نماز را در حال پاکی کامل بجا خواهد آورد، واجب است احتیاطاً به تأخیراندازد و موقعی که به‌طور کلّی پاک شد، دوباره وضو بگیرد، غسل کند و نمازش را بخواند.
مسئلۀ ۵۹۷ :    مستحاضه اگر بداند از آن هنگام که مشغول وضو و غسل شده، خون از او بیرون نیامده است و می‏داند بعد از نماز هم خون بیرون نمی‏آید، می‏تواند پس از وضو و غسل نماز را به تأخیر اندازد.
مسئلۀ ۵۹۸ :    مستحاضۀ کثیره یا متوسطه وقتی به‌طور کلّی از خون پاک شد باید غسل کند، ولی اگر بداند از وقتی که برای نماز سابق غسل کرده، دیگر خون نیامده است، لازم نیست دوباره غسل کند.
مسئلۀ ۵۹۹ :    مستحاضۀ قلیله بعد از وضو و مستحاضۀ متوسطه و کثیره بعد از وضو و غسل، واجب است فوراً مشغول خواندن نماز شوند و گفتن اذان و اقامه و خواندن دعاهای پیش از نماز به‌طور معمول و متعارف مانعی ندارد همچنان‌که انجام کارهای مستحب نیز در حد متعارف در نماز اشکال ندارد.
مسئلۀ ۶۰۰ :    اگر مستحاضه بین غسل و نماز فاصله بیندازد، باید دوباره غسل کند و بلافاصله مشغول نماز شود، ولی اگر بعد از غسل خون خارج نگردد، غسل دیگر لازم نیست.
مسئلۀ ۶۰۱ :    اگر خون استحاضه قطع نشده و جریان داشته باشد، چنانچه بتواند از آن جلوگیری کند و برای او ضرر نداشته باشد، باید پیش از غسل و بعد از آن، به وسیلۀ پنبه از آمدن خون جلوگیری کند تا نمازش تمام شود. چنانچه کوتاهی کند و خون بیاید، باید غسل، وضو و نماز خود را دوباره بجا آورد.
مسئلۀ ۶۰۲ :    اگر در موقع غسل خون قطع نشود، غسل صحیح است، ولی اگر در بین غسل، استحاضۀ متوسطۀ او کثیره شود، بنا بر احتیاط واجب آن‎را دوباره انجام دهد.
مسئلۀ ۶۰۳ :    روزۀ زنانی که در حال استحاضۀ کثیره یا متوسطه هستند، بنا بر احتیاط واجب در صورتی صحیح است که برای نماز مغرب و عشای شب قبل از روزه گرفتن، غسل کنند و نیز در روز غسلهایی را که برای نمازهای یومیه واجب است، انجام دهند، ولی اگر برای نماز مغرب و عشای شب قبل غسل نکنند و برای خواندن نماز شب، پیش از اذان صبح غسل کنند و در روز هم غسلهایی را که برای نمازهای یومیه واجب است بجا آورند، روزۀ آنها صحیح است.
مسئلۀ ۶۰۴ :    احتیاط واجب آنست که زن مستحاضه در تمام روزی که روزه است، به اندازه‏ای که می‏تواند و برای او ضرر ندارد، از بیرون آمدن خون جلوگیری کند.
مسئلۀ ۶۰۵ :    اگر بعد از نماز عصر مستحاضه شود و تا غروب آفتاب غسل نکند، روزۀ او صحیح است.
مسئلۀ ۶۰۶ :    نماز آیات، مانند سایر نمازها، بر زنان مستحاضه واجب است و هنگام خواندن آن، باید همان وظائف نمازهای یومیه را انجام دهند و اگر بخواهند نماز آیات و نمازهای یومیه را با هم بخوانند، باید برای هر کدام جداگانه به وظائف خود عمل کنند و احتیاط واجب آنست که هر دو را با یک غسل و یک وضو بجا نیاورند.
مسئلۀ ۶۰۷ :    اگر زنان مستحاضه بخواهند غیر از نماز کارهای دیگری را که طهارت در آنها شرط است انجام دهند، در صورتی‌که قلیله باشند، وضویی را که برای نماز واجب یومیه گرفته‏اند، کافی نیست، بلکه بنا بر احتیاط واجب وضوی دیگری نیز برای عمل بعدی باید بگیرند و هر چه عمل تکرار شود، وضو نیز تکرار می‏شود؛ ولی برای ‏دخول در مساجد به‌طور مطلق و توقّف در آنها وضو لازم نیست. چنانچه مستحاضۀ کثیره یا متوسطه بخواهد پیش از وقت نماز جایی از بدن خود را به خط قرآن برساند، باید علاوه بر وضو غسل را هم انجام دهد.
مسئلۀ ۶۰۸ :    بنا بر احتیاط زنان مستحاضه در حالت استحاضه، نماز قضا بجا نیاورند، مگر اینکه وقت نماز تنگ شده باشد که در این صورت باید برای هر نماز قضا، کارهایی را که برای ادا بر ایشان واجب است، انجام دهند.
مسئلۀ ۶۰۹ :    رفتن زنان مستحاضه به مسجد‎الحرام و نیز مسجد‎النّبی‏ یا توقّف در مساجد دیگر و خواندن سوره‏های قرآنی که سجدۀ واجب دارند، اشکال ندارد؛ ولی ‏نزدیکی شوهر با آنان، در صورتی‌که مستحاضۀ متوسطه یا کثیره باشد، بنا بر احتیاط واجب در صورتی حلال می‏شود که غسل کند و چنانچه غسل کند و کارهای ‏دیگری را که برای نماز واجب است (مثل وضو) انجام نداده باشد، نزدیکی شوهر با او اشکال ندارد و چنانچه برای نماز غسل کرده باشد، برای نزدیکی کردن غسل دیگری لازم نیست.

  غسل نفاس‏

خون نفاس خونی است که همراه با بیرون آمدن اولین جزء نوزاد از رحم مادر خارج می‏شود، زنان را در این حالت «نَفسا» می‏نامند. کمترین زمانی که زنان این خون را می‏بینند چند لحظه و بیشترین آن ده روز است.
مسئلۀ ۶۱۰ :    خونی که قبل از زایمان از زن بیرون می‏آید، خون نفاس نیست و ممکن است خون حیض یا حتی یکی از اقسام استحاضه باشد.
مسئلۀ ۶۱۱ :    در نفاس بودن خون زایمان، لازم نیست بدن نوزاد کامل باشد یا زایمان کامل و طبیعی باشد، بلکه اگر نوزاد قبل از کامل شدن به دنیا بیاید، خونی که همراه او بیرون می‏آید، خون نفاس است و اگر خون بسته‏ای از رحم زن خارج شود و خود زن یا چهار قابله نظر بدهند که اگر در رحم می‏ماند بچّه می‏شد و عرفاً ولادت هم صدق کند، خونی که همراه آن خارج می‏شود نفاس است. اگر عنوان ولادت عرفاً صدق نکند، احتیاطاً میان محرّمات نَفسا و واجبات استحاضه جمع کند.
مسئلۀ ۶۱۲ :    زنانی که خون نفاسشان بیش از ده روز باشد چند حالت برای آنان وجود دارد:
۱- چنانچه در حیض عادت خاص داشته باشند، باید به اندازۀ روزهای عادت خود را نفاس و بقیه را استحاضه قرار دهند.
۲- اگر در حیض عادت خاص نداشته‏اند، چنانچه نشانه‏های خون تغییر یابد، باید به آن‏ اندازه را که سیاه رنگ است، اگر بیش از ده روز نباشد، نفاس قرار دهند.
۳- چنانچه در حیض عادت خاص نداشته‏اند و نشانه‏های خون نیز یکنواخت بوده است، باید به اندازۀ عادت خویشان خود نفاس قرار دهند و اگر مقدار عادت نزدیکان آنها متفاوت باشد، بنا بر احتیاط واجب باید هفت روز اول را نفاس بدانند. در این حالت و حالت دوم احتیاط واجب آنست که تا روز دهم کارهایی را که بر حائض حرام است، انجام ندهند و به وظائف مستحاضه نیز عمل کنند.
مسئلۀ ۶۱۳ :    زنانی که خون نفاسشان از ده روز می‏گذرد، مستحب است اگر در حیض عادت خاص دارند، از روز پس از عادت و اگر عادت ندارند بعد از روز دهم تا روز هجدهم زایمان،کارهای مستحاضه را انجام دهند و از کارهایی که بر نَفسا حرام است، اجتناب کنند.
مسئلۀ ۶۱۴ :    زنی که عادت حیض او کمتر از ده روز باشد، ولی بیش از روزهای عادتش خون نفاس ببیند، باید به اندازه روزهای عادت خود نفاس قرار دهد و پس از آن بنا بر احتیاط واجب تا دو روز عبادت را رها کند و پس از دو روز تا روز دهم، وظائف مستحاضه را انجام بدهد و کارهایی را که بر نَفسا حرام است، ترک کند؛ در این صورت اگر خون از ده روز بگذرد، استحاضه است و باید روزهای پس از عادت تا روز دهم را نیز استحاضه قرار داده و عبادتهایی را که در آن روزها انجام نداده، قضا کند.
مسئلۀ ۶۱۵ :    زنانی که بعد از زایمان تا یک ماه بیشتر خون می‏بینند، دارای یکی از این دو حالت هستند:
۱- اگر در حیض عادت خاص دارند، به اندازه عادتشان نفاس قرار داده و ده روز پس از آن (گرچه در روزهای عادت ماهانه باشد) استحاضه است و پس از گذشت این ده روز اگر خونی را که می‏بینند در روزهای عادتشان باشد، حیض است، گرچه نشانۀ خون حیض را نداشته باشد، همچنین اگر در روزهای عادت نباشد و نشانۀ حیض را داشته باشد، حیض است، هر چند خوب است در این صورت احتیاط شود؛ ولی اگر در روزهای عادت نباشد و نشانه‏های حیض را هم نداشته باشد، باید آن‎را استحاضه قرار دهند.
۲- اگر در حیض عادت خاص ندارند، ده روز اول را مطابق آنچه در همین مسئله گفته شد، عمل کنند، ده روز دوم آنستحاضه است و خونی که پس از ده روز دوم دیده می‏شود، اگر نشانۀ حیض را داشته باشد، حیض، وگرنه استحاضه است.
مسئلۀ ۶۱۶ :    خون نفاس با خون حیض در بعضی مسائل و احکام مشترک هستند و در بعضی با هم فرق دارند، همۀ کارهایی که بر حائض حرام یا مکروه است، بر نَفسا هم حرام یا مکروه است، گرچه حرمت بعضی از آنها مانند قرائت سوره‏های عزائم و سجده‌دار و دخول در مساجد و توقف در آنها از باب احتیاط و کراهت بعضی از آنها مانند حنا بستن، ممنوع و محل اشکال است. همچنین آنچه بر حائض واجب یا مستحب است، بر نَفسا نیز واجب و مستحب است.
مسئلۀ ۶۱۷ :    تفاوتهای عمده و اساسی خون حیض و خون نفاس، به ترتیب زیر است:
۱- حداقل خون حیض کمتر از سه روز نیست، ولی خون نفاس حدّ معینی ندارد.
۲- حدّاکثر حیض اجماعاً و نصّاً ده روز، ولی در حداکثر نفاس اختلاف جدی وجود دارد.
۳- حیض نشانۀ بلوغ است، ولی نفاس چنین نیست.
۴- در تحقق دو حیض، حداقل فاصله شدن ده روز طُهر و طهارت شرط است، ولی در نفاس چنین شرطی وجود ندارد.
۵- عدّه زن با دیدن حیض پایان می‏یابد، ولی نفاس چنین نیست.
۶- عدد ایام حیض با دیدن خون شمارش می‏شود، ولی عدد نفاس از هنگام زایمان شروع می‏شود.
مسئلۀ ۶۱۸ :    طلاق دادن زنی که در حال نفاس است باطل و نزدیکی با او حرام است و اگر در حال نفاس شوهرش با او نزدیکی کند، بهتر است به دستوری که در احکام حیض گفته شد کفّاره بدهد.
مسئلۀ ۶۱۹ :    هنگامی‌که زن از خون نفاس پاک شد، واجب است غسل کند و عبادتهای خود را بجا آورد و اگر پس از پاک شدن دوباره خون ببیند، در صورتی‌که مجموع روزهایی که خون دیده و روزهایی که در وسط پاک شده، ده روز و یا کمتر از ده روز باشد، تمامی آنها نفاس است و در آن ایام اگر روزه گرفته، باید قضا کند.
مسئلۀ ۶۲۰ :    اگر زن از خون نفاس پاک شود و احتمال دهد که در باطن خونی باقی مانده است، باید با مقداری پنبه و مانند آن خود را امتحان کند، اگر مطمئن شد که پاک شده است، برای عبادت باید غسل کند.
مسئلۀ ۶۲۱ :    کسی‌که غسل نفاس را انجام داده، بنا بر اقوی‏ برای انجام نماز و سایر عبادتهایی که طهارت در آنها شرط است وضو لازم نیست، اگرچه بهتر است. در این جهت فرقی نیست که وضو را پیش از غسل انجام دهد یا پس از آن.

  غسل مسّ میت

مسئلۀ ۶۲۲ :    اگر کسی بدن انسان مرده‏ای را که سرد شده و غسلش نداده‏اند، مس کند یعنی جایی از بدن خود را به بدن او برساند، باید غسل مس میت انجام دهد، هرچند در خواب یا به‌طور ناخودآگاه یا بنا بر احتیاط، باطن او را مس کرده باشد. بلکه بنا بر احتیاط واجب مس بدن شهید و مسّ بدن مرده‏ای که او را به جای غسل، تیمّم داده‏اند و یا هر سه غسل او با آب خالص و بدون سدر و کافور انجام شده است، نیز همین حکم را دارد.
مسئلۀ ۶۲۳ :    رساندن ناخن و استخوان به ناخن و استخوان میت، موجب واجب شدن غسل میت می‏شود، ولی رساندن موی زنده به بدن و یا موی مرده، اگر باعث تماس با بدن نشود، چه موی زنده کوتاه باشد یا بلند، غسل واجب نیست، گرچه موافق با احتیاط است.
مسئلۀ ۶۲۴ :    اگر جایی از بدن انسان به بدن بچه‏ای که مرده و یا حتّی جنین سقط شده‏ای که چهار ماهش تمام شده، برسد، غسل مس میت واجب است و اگر جنین پیش از چهار ماه هم ساقط شده باشد، همین حکم را دارد، بنابراین اگر جنین چهار ماهه‏ای که مرده، هنگام تولّد با ظاهر بدن مادر تماس پیدا کند، مادر باید غسل کند. نیز اگر نوزاد پس از مرگ مادر و سرد شدن بدن او به دنیا بیاید و هنگام تولّد با ظاهر بدن مادر تماس پیدا کند، وقتی بالغ شد، واجب است، غسل کند. اگر جنین یا مادر فقط با باطن بدن یکدیگر تماس داشته باشند، وجوب غسل بنا بر احتیاط است.
مسئلۀ ۶۲۵ :    در صورتی‌که تمام غسلهای سه‌گانۀ میت انجام شده باشد و کسی با آن تماس پیدا کند، غسل واجب نیست، ولی اگر پیش از تمام شدن غسل سوم جایی از بدنش را به بدن میت برساند، غسل بر او واجب می‏شود، اگرچه غسل سوم آن تکه از بدن تمام شده باشد.
مسئلۀ ۶۲۶ :    اگر از بدن زنده یا مرده‏ای که غسلش نداده‏اند، قسمتی که دارای استخوان است، جدا شود و پیش از آنکه قسمت جدا شده را غسل دهند، کسی آن‎را مس کند، باید غسل مس میت انجام بدهد، ولی اگر قسمتی که جدا شده استخوان نداشته باشد، اگر از زنده جدا شده، مسّ آن موجب غسل نمی‏شود، ولی اگر از مرده جدا شده، بنا بر احتیاط واجب باید غسل کند.
مسئلۀ ۶۲۷ :    دندانی که از میت جدا شده و آن‎را غسل نداده‏اند، بنا بر احتیاط واجب موجب غسل می‏شود؛ ولی استخوان و دندانی که از زنده جدا شده و گوشت ندارد، موجب غسل نیست.
مسئلۀ ۶۲۸ :    در صورتی‌که بچّۀ نابالغ و یا دیوانه، میتی را مس کند، بر او واجب است که پس از بلوغ و یا رفع دیوانگی غسل کنند.
مسئلۀ ۶۲۹ :    اگر کسی چند میت را مس کند و یا یک میت را چند بار مس کند، یک غسل مس میت کفایت می‏کند.
مسئلۀ ۶۳۰ :    انجام غسل مس میت مانند غسل جنابت است و برای نماز و چیزهایی که در آنها طهارت شرط است، کفایت می‏کند، اگرچه بهتر است وضو بگیرند.
مسئلۀ ۶۳۱ :    کسی‌که غسل مسّ میت بر او واجب شده، ورود و توقف در مساجد، نزدیکی با همسر و خواندن سوره‏های سجده‌دار برای او مانعی ندارد و برای نماز و عبادتهای دیگر که طهارت در آنها شرط است و نیاز به وضو دارد، باید غسل کند و بنا بر احتیاط مستحب وضو هم بگیرد.
مسئلۀ ۶۳۲ :    کسی‌که برای رفع گرفتاری یا برای اینکه کار یا خوی ناپسندی را ترک کند یا اینکه امر راجحی را انجام دهد، نذر، عهد یا سوگند یاد کند که غسلی را انجام دهد، آن غسل بر او واجب می‏شود و باید به نذر، عهد یا سوگند خود عمل کند.

  غسلهای مستحب

مسئلۀ ۶۳۳ :    غسلهای مستحب در شرع مقدس اسلام بسیار است حتّی بعضی از فقها تعداد آنها را به صد عدد رسانده‏اند و از جملۀ آنهاست:
۱- غسل جمعه که وقت آن از اذان صبح تا ظهر روز جمعه است و بهتر است نزدیک ظهر انجام شود. اگر آن‎را تا ظهر انجام ندهد، بهتر است بدون نیت ادا و قضا تا غروب جمعه آن‎را انجام دهد. اگر در روز جمعه غسل نکند، مستحب است روز شنبه قضای آن‎را بجا آورد. کسی‌که می‏داند در روز جمعه آب پیدا نمی‏کند، می‏تواند غسل را در روز پنج‌شنبه انجام دهد، بلکه در شب جمعه اگر غسل را به امید اینکه مطلوب خداوند عالم باشد بجا آورد، صحیح است. اگر روز جمعه تا هنگام زوال آب پیدا کرد، مستحب است غسل را اعاده کند و نیز مستحب است هنگام غسل جمعه بگوید: «أَشْهَدُ أَنْ لَاإِلَهَ‎إِلَّااللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیک لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی‏ مُحَمَّدٍوَآلِ‎مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْنِی مِنَ التَّوَّابِینَ وَ اجْعَلْنِی مِنَ الْمُتَطَهِّرِینَ» و در استحباب غسل جمعه برای مرد، زن، حاضر، مسافر و آن کسی‌که نماز جمعه می‏خواند و یا نماز ظهر بجا می‏آورد، فرقی نیست؛ بلکه بنا بر اقوی‏ مستحب است، بچه‏ای هم که خوب و بد را می‏فهمد و ممیز است نیز غسل جمعه را انجام دهد.
۲- غسل شب اول ماه رمضان و نیز تمام شبهای فرد آن، به قصد رجا و امید ثواب. از شب بیست و یکم ماه رمضان مستحب است که هر شب غسل کند. وقت غسل شبهای ماه مبارک رمضان تمام شب است، ولی بهتر است نزدیک غروب بجا آورده شود؛ از شب بیست و یکم تا آخر ماه، بهتر است غسل را بین نماز مغرب و عشا انجام داد، همچنین مستحب است در شب بیست و سوم به جز عمل غسل اول شب یک غسل هم در آخر شب انجام دهد.
۳- غسل شب عید فطرکه وقت آن از اول مغرب تا اذان صبح است، اما بهتر است که در اول شب انجام شود.
۴- غسل روز عید فطر و عید قربان که وقت آن از اذان صبح تا غروب است اما بهتر است که پیش از نماز عید انجام شود، اگر از ظهر تا غروب بجا آورد، به قصد رجا و امید ثواب باشد.
۵- غسل روز هشتم و نهم ذی‌حجّه، که وقت غسل روز هشتم از اذان صبح تا غروب است و در روز نهم اگرچه از اذان صبح تا غروب است، ولی بهتر است آن‎را نزدیک ظهر انجام دهد.
۶- غسل روز عید غدیر که بهتر است پیش از ظهر انجام شود.
۷- غسل روز بیست و چهارّم ذی‌حجّه.
۸- غسل روز عید مبعث و روزهای اول و پانزدهم و آخر ماه رجب. اگر غسل را شب مبعث بجا آورد، به نیت مطلق ثواب باشد.
۹- غسل روزهای پانزدهم شعبان، عید نوروز، نهم و هفدهم ربیع الاول و بیست و پنجم ذی‌قعده، هر چند احتیاط آنست که سه غسل اخیر را به امید ثواب انجام دهد.
۱۰- غسل دادن نوزادی که تازه به دنیا آمده باشد.
۱۱- غسل زنی که برای غیر شوهر خودش بوی خوش استعمال کرده باشد.
۱۲- غسل کسی‌که برای تماشای به دار آویخته رفته و او را دیده باشد، ولی اگر به خاطر ناچاری و یا اتفاقاً نگاهش بیفتد، غسل مستحب نیست.
۱۳- غسل کسی‌که جایی از بدن خود را به بدن میتی که غسلش داده‏اند، برساند.
۱۴- غسل احرام برای عمره یا حج که نسبت به آن تأکید بسیار شده است و بعضی از علما آن‎را واجب دانسته‏اند.
۱۵- غسل کسی‌که قصد وارد شدن به حرم و شهر مکه، مسجدالحرام برای طواف، وارد شدن به خانۀ کعبه، حرم و شهر مدینه، مسجدالنّبی‏ و حرم امامان معصوم را دارد که یک غسل برای انجام چند مورد از موارد ذکر شده و نیز برای وقتی که می‏خواهد چند مرتبه مشرّف شود، کفایت می‏کند.
۱۶- غسل برای نشاط در عبادت.
۱۷- غسل برای رفتن به سفر خصوصاً سفر زیارت حضرت سیدالشهدا.
۱۸- غسل برای توبه.
۱۹- غسل برای خواستن حاجت از خدای متعال.
۲۰- غسل برای زیارت پیامبر یا امامان از دور یا نزدیک.
مسئلۀ ۶۳۴ :    بنا بر اقوی‏ با تمام غسلهایی که در شریعت اسلام استحباب آنها ثابت شده، می‏توان نماز خواند و از وضو نیز کفایت می‏کند، گرچه گرفتن وضو مطابق با احتیاط است، ولی غسلهایی که به قصد رجا و امید ثواب بجا آورده می‏شود، بنا بر احتیاط واجب از وضو کفایت نمی‏کند؛ ضمناً اگر یکی از غسلهایی را که تا شمارۀ ۱۵ مسئلۀ قبل گفته شد، انجام دهد و کاری کند که وضو را باطل می‏کند، غسل او باطل می‏شود و مستحب است دوباره غسل کند.
مسئلۀ ۶۳۵ :    اگر چند غسل بر کسی مستحب باشد و به نیت همۀ آنها یک غسل بجا آورد، کافی است؛ بلکه اگر بخواهد یک یا چند غسل واجب و یا یک یا چند غسل مستحب بجا آورد می‏تواند به نیت همۀ آنها یک غسل انجام دهد و از همۀ آنها کفایت می‏کند.

  تیمّم

فلسفه و حکمت طهارات سه‌گانۀ غسل، وضو و تیمّم تنها نظافت ظاهری و جسمی و صرف پاکی بدن از آلودگیها و پلیدیهای بیرونی نیست و اگر بپذیریم که در غسل و وضو این معنا متصوّر است، اما در تیمّم چنین چیزی وجود ندارد. موضوع این است که احکام الهی و دستورات شریعت اسلامی دارای یک سلسله عوامل و مصالحی است که برخی از آنها قابل درک و تحلیل است، ولی اکثر آنها به راحتی و برای همۀ افکار و عقول قابل درک و تحلیل نیست. مهم اینست که اساس و روح مشترک همۀ احکام الهی حقیقت عبودیت، انقیاد و تسلیم شدن در برابر عظمت حضرت حق می‌باشد و دیگر اینکه در برابر فرامین الهی خاضع باشیم و روح اطاعت و بندگی را در برابر ارادۀ حکیمانۀ او تقویت کنیم و اگر این معنا در وضو، غسل و تیمّم به صورت جدّی و حقیقی پیاده شود، در آن هنگام طهارت از حدث، معنای واقعی خودش را پیدا خواهد کرد که در این جهت وضو، غسل و تیمّم و سایر عبادات مشترک هستند.

  کیفیت تیمّم‏

مسئلۀ ۶۳۶ :    تیمّم عبارت است از زدن دو کف دست بر زمین و کشیدن آنها به صورت و پشت دستها با شرایط زیر:
۱- نیت کند که به جای وضو یا غسل تیمّم می‏کند.
۲- بعد از نیت کف دو دست را با هم به چیزی‌که تیمّم به آن صحیح است، بزند.
۳ – آن‌گاه کف دو دست را بر تمام پیشانی و دو طرف آن از بالا به پایین از جایی که موی سر روییده تا روی ابروها و بالای بینی بکشد، به‌طوری‌که تمام کف دو دست بر تمام پیشانی و روی ابروها کشیده شود و بهتر است بر تمام صورت کشیده شود.
۴- سپس تمام کف دست چپ را بر تمام پشت دست راست از مچ تا سر انگشتان و تمام کف دست راست را بر تمام پشت دست چپ بکشد و بنا بر احتیاط دوبار کف دو دست را به زمین بزند و بعد دو دست را به هم بزند و سپس، کف دستها را بر پیشانی و پشت دستها بکشد و یک‌بار دیگرکف دو دست را به زمین بزند و بر پشت دستها بکشد و بنا بر احتیاط دو تیمّم بجا آورد، یکی به شکلی که در این احتیاط گفته شد و دوم آن‌گونه که در بند چهار قبل از احتیاط توضیح داده شد.
مسئلۀ ۶۳۷ :    بنا بر اقوی‏ تیمّم بدل از وضو و تیمّم بدل از غسل از نظر شکل و کیفیت یکی هستند و تیمّم بدل از هر غسلی حکم همان غسل را دارد.

  چیزهایی که تیمّم بر آنها صحیح است

مسئلۀ ۶۳۸ :    تیمّم بر خاک، ریگ، کلوخ، گِل پخته مانند آجر و کوزه، سنگ گچ، سنگ آهک، سنگ مرمر و دیگر سنگ‏ها صحیح است؛ ولی تیمّم بر جواهرات مانند عقیق و فیروزه که به آنها زمین نمی‏گویند، باطل است و افضل از هر آنچه گفته شد، خاک خالص است و بنا بر احتیاط تا ممکن است باید خاک را بر چیزهای دیگر مخصوصاً سنگ مقدم داشت و احتیاط مستحب آنست که بر گچ و آهک و گل پخته تیمّم نکند.
مسئلۀ ۶۳۹ :    تا زمانی که خاک در دسترس باشد، تیمّم بر دیوارهای گلی و آجری وسنگی خلاف احتیاط است و با بودن زمین و خاک خشک بهتر است بر سنگ و یا زمین و خاک نمناک تیمّم نشود.
مسئلۀ ۶۴۰ :    اگر آنچه تیمّم بر آن صحیح است پیدا نشود، باید بر چیزهای غبارآلود مانند فرش و لباس تیمّم کرد و اگر غبار در لابه‌لای آنهاست، باید اول آنها را تکان دهد تا روی آنها غبار‌آلود شود و سپس بر آنها تیمّم کند و چنانچه چیز غبارآلود هم نباشد، می‏تواند بر گِل تیمّم کند و اگر آن هم پیدا نشود، بنا بر احتیاط واجب به عنوان فاقد طهورین باید نماز را بدون تیمّم بخواند و بعداً قضای آن‎را بجا آورد.
مسئلۀ ۶۴۱ :    اگر بتواند با تکان دادن فرش و یا هر چیز دیگر غبارها را جمع کرده و خاک تهیه کند، واجب است این کار را انجام بدهد و در این فرض تیمّم بر فرش یا لباس غبار‌آلود نکند و اگر بتواند گل را خشک کند و آن‎را به صورت خاک درآورد، باید این کار را انجام دهد و بر گل تیمّم نکند.
مسئلۀ ۶۴۲ :    اگر با خاک و ریگ، چیزی مانند کاه- که تیمّم بر آن باطل است-  مخلوط شود، نمی‏تواند بر آن تیمّم کند، ولی اگر آن چیز به قدری کم باشد که در خاک یا ریگ مستهلک شده باشد، تیمّم بر آن خاک و ریگ صحیح است.
شرایط چیزهایی که تیمّم بر آنها صحیح است:
مسئلۀ ۶۴۳ :    چیزی که بر آن تیمّم می‏کنند باید شرایط زیر را داشته باشد:
۱- پاک باشد و اگر چیز پاکی که تیمّم بر آن صحیح است، وجود نداشته باشد بنا بر احتیاط نماز را بدون تیمّم بخواند و قضای آن‎را هم بعداً انجام دهد.
۲- غصبی نباشد؛ فضایی که در آن تیمّم می‏کند، نیز نباید غصبی باشد و اگر نداند محل تیمّم غصبی است یا فراموش کرده باشد و تیمّم کند صحیح است، ولی اگر فراموش کننده خودش غاصب باشد، تیمّم او محل اشکال است، چرا که مبغوضیت عمل به قوّت خودش باقی است.
مسئلۀ ۶۴۴ :    اگر یقین داشته باشد که تیمّم بر چیزی صحیح است و بر آن تیمّم کند، سپس بفهمد تیمّم بر آن چیز باطل بوده، نمازهایی را که با آن تیمّم خوانده است، باید دوباره بخواند.

  مواردی که تیمّم مجاز است‏

در هفت مورد باید به جای وضو یا غسل، تیمّم کرد:

  مورد اول

مسئلۀ ۶۴۵ :    اگر تهیۀ آب به اندازه غسل یا وضو ممکن نباشد، باید تیمّم کند.
مسئلۀ ۶۴۶ :    اگر انسان در آبادی باشد و آب نداشته باشد، باید برا ی تهیۀ آن برای وضو یا غسل آن‎قدر جستجو کند که از پیدا شدنش مأیوس گردد؛ اگر در صحرا و بیابان و دشت باشد، در صورتی‌که زمین هموار نباشد و دارای پستی و بلندی و یا دارای اشجار و درختانی است که عبور و مرور به سادگی امکان پذیر نیست و احتمال وجود آب در یک طرف بیشتر از اطراف دیگر نیست، واجب است احتیاطاً به همۀ اطراف که دایره‏ای محیط بر اوست به مقدار پرتاب یک تیر قدیمی که با کمان پرتاب می‏کردند(یعنی‏حدود دویست گام)، در جستجوی آب برود و اگر زمین این‌گونه نیست، باید در هر طرف به اندازه پرتاب دو تیر(یعنی حدود چهارصد گام) جستجو کند و بنا بر احتیاط واجب به جستجوی چهار خط راست و چپ و جلو و عقب قناعت نکند و همۀ دایرۀ محیط به خود را تا دویست یا چهارصد گام جستجو کند. بلکه بنا بر احتیاط در این زمان کسی‌که وسیله‏ای ‏دارد و برایش مشکل نیست تا مقداری که مأیوس شود، باید جستجو کند.
مسئلۀ ۶۴۷ :    اگر در اطراف او بعضی قسمتها هموار باشد و بعضی نباشد، در طرفی که هموار است به اندازه چهارصد گام و در طرفی که این‌گونه نیست به اندازه دویست گام جستجو کند.
مسئلۀ ۶۴۸ :    اگر یقین دارد که در طرفی یا در همه طرف آب وجود ندارد، جستجوی آب در آن طرف یا در همۀ آنها لازم نیست.
مسئلۀ ۶۴۹ :    کسی‌که وقت نماز او تنگ نیست و برای تهیۀ آب وقت دارد، چنانچه یقین دارد که در محلی دورتر از مقداری که باید جستجو کند آب هست، در صورتی‌که مانعی نباشد و مشقّت نیز نداشته باشد، باید برای تهیۀ آب به آنجا برود، ولی اگر اطمینان ندارد که آب هست، رفتن به آن محل لازم نیست.
مسئلۀ ۶۵۰ :    برای پیدا کردن آب لازم نیست انسان خودش شخصاً جستجو کند، بلکه اگر کسی را برای یافتن آب بفرستد و از قول او اطمینان پیدا کند، کافی است. اگر برای پیدا کردن آب جستجو کرده و پیدا نکند و با تیمّم نماز بخواند و پس از آن معلوم شود در همان‎جایی که جستجو کرده، آب وجود داشته، نمازش صحیح است و اعاده و قضا ندارد، گرچه بهتر است اگر وقت وسعت داشته باشد، نمازش را دوباره بخواند.
مسئلۀ ۶۵۱ :    اگر احتمال دهد در منزل یا داخل ماشین و بارانداز یا هر جای دیگر آب هست، باید آن‎قدر جستجو کند تا یقین پیدا کند که آب وجود ندارد و یا از پیدا کردن آن ناامید شود.
مسئلۀ ۶۵۲ :    اگر قبل از وقت نماز جستجو کند و آب پیدا نکند و تا وقت نماز در همان‌جا بماند، دوباره لازم نیست که جستجو کند، مگر آنکه احتمال دهد که به‌طور کامل جستجو نکرده یا اینکه آب پیدا شده است، که در این‌صورت بنا بر احتیاط واجب دوباره باید جستجو کند. همچنین اگر بعد از دخول وقت نماز جستجو کند و آب پیدا نکند و تا وقت نماز دیگر، همان‌جا بماند، جستجوی دوباره لازم نیست.
مسئلۀ ۶۵۳ :    اگر جستجوی آب به قدری سخت باشد که عادتاً قابل تحمل نباشد یا طوری باشد که بر جان و مال خود به میزانی قابل توجه، بترسد یا وقت نماز آن‎قدر تنگ باشد که نتواند جستجو کند، تفحص لازم نیست و اگر به مقداری بتواند و اضافه بر آن‎را نتواند، به آن مقداری که می‏تواند واجب و اضافه بر آن واجب نیست.
مسئلۀ ۶۵۴ :    اگر عمداً به دنبال آب نرود و وقت نماز تنگ شود، گناه کرده است، ولی اگر نمازش را با تیمّم بجا آورد، نمازش صحیح است، ولو اینکه بهتر است قضای آن‎را  نیز بجا آورد.
مسئلۀ ۶۵۵ :    اگر کسی یقین داشته باشد که آب وجود ندارد و اگر جستجو کند آب پیدا نمی‏کند و به دنبال آب نرود و با تیمّم نمازش را بخواند و بعد از نماز بفهمد که اگر جستجو می‏کرد آب پیدا می‏شد، نمازش باطل است، چون طهارت شرط واقعی است و نماز فاقد شرط بجا آورده شده است.
مسئلۀ ۶۵۶ :    در صورتی‌که در وسعت وقت به سراغ آب نرود و نمازش را با تیمّم بخواند و بعداً معلوم شود که آبی هم وجود نداشته است، اگر نماز را با قصد قربت انجام داده باشد، صحیح است، مگر آنکه قصد قربت تحقق پیدا نکند یا آنکه غیر از قصد قربت شرط دیگری از شرایط صحت نماز محقق نشده باشد، که در این صورت نمازش باطل است.
مسئلۀ ۶۵۷ :    کسی‌که یقین دارد وقت نماز تنگ است، چنانچه بدون جستجو با تیمّم نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد که وقت جستجو داشته، احتیاط واجب آنست که دوباره نمازش را بخواند و اگر وقت گذشته است، آن‎را قضا کند.
مسئلۀ ۶۵۸ :    اگر بعد از داخل شدن وقت نماز یا پیش از آن وضو داشته باشد و بداند یا دو شاهد عادل خبر دهند که اگر وضوی خود را باطل کند، آب پیدا نمی‏شود یا نمی‏تواند وضو بگیرد، چنانچه بتواند بدون ضرر و مشقّت وضوی خود را نگه دارد، نباید آن‎را باطل کند، بلکه اگر احتمال صحیح عقلایی هم بدهد که اگر وضوی خود را باطل کند، تهیۀ آب ممکن نمی‏شود یا نمی‏تواند وضو بگیرد، اگر بتواند بدون ضرر و مشقّت وضوی خود را حفظ کند، بنا بر احتیاط واجب آن‎را باطل نکند، چه پیش از وقت نماز باشد و چه بعد از آن.
مسئلۀ ۶۵۹ :    کسی‌که بداند یا دو شاهد عادل خبر دهند که اگر آب را بریزد، دیگر آبی پیدا نمی‏کند، ریختن آن جایز نیست و اگر آب را بریزد و نمازش را با تیمّم بجا آورد، معصیت کرده اما نمازش صحیح است، گرچه بهتر است بعداً آن‎را قضا کند.
مسئلۀ ۶۶۰ :    جستجو کردن آب برای وضو در صورتی واجب است که نسبت به جان یا مال خود، خوف ضرر و زیان نداشته باشد، ولی اگر بداند یا اطمینان عادی  داشته باشد یا احتمال صحیح عقلایی بدهد که اگر سراغ آب برود خطری از جانب دزد یا حیوانات درنده متوجه او می‏شود یا از قافله عقب می‏ماند و موجب سردرگمی و سختی می‏شود که عادتاً غیر قابل تحمل است، جستجو کردن آب واجب نیست.

  مورد دوم

مسئلۀ ۶۶۱  :  اگر به علت پیری یا ترس از دزد یا جانور درنده یا نداشتن وسیله‏ای که با آن آب فراهم کند، دسترسی به آب نداشته باشد، واجب است تیمّم کند و نیز اگر یافتن آب یا استعمال آن طوری برای او مشقّت داشته باشد که کسی نتواند آن‎را تحمل کند، باید تیمّم کند و نماز را با تیمّم بخواند.
مسئلۀ ۶۶۲  :  اگر تهیۀ آب به هزینه‏ای احتیاج دارد که چند برابر قیمت معمول است یا آب در چاه است و برای کشیدن آب از چاه نیازمند وسائلی است که باید تهیه کند یا کرایه و اجاره کند هر چند، چند برابر قیمت معمول باشد، باید تهیه کند، زیرا تهیۀ آب واجب است، مگر آنکه تهیۀ آب و خرید وسایل، آن‎قدر هزینه بخواهد که نسبت به حال او ضرر غیر قابل تحمل داشته باشد که در این صورت واجب نیست.

  مورد سوم‏

مسئلۀ ۶۶۳ :    اگر از استعمال آب بر جان خود بترسد که مریض شود یا عیبی در او پیدا شود یا موجب طولانی شدن بیماری گردد یا بیماری شدت پیدا کند یا به سختی‏معالجه شود، واجب است تیمّم کند. اگر آب گرم برایش ضرر نداشته باشد واجب است تهیه کند و با آن وضو بگیرد.
مسئلۀ ۶۶۴ :    لازم نیست انسان یقین کند که آب برای او ضرر دارد، بلکه اگر طوری احتمال دهد که در نظر مردم بجا باشد و از آن احتمال برای او ترس پیدا شود، باید تیمّم کند.
مسئلۀ ۶۶۵ :    اگر به واسطۀ یقین یا ترس از ضرر تیمّم کند و پیش از نماز بفهمد که آب برایش ضرر ندارد، تیمّم او باطل است و اگر بعد از نماز بفهمد بنا بر احتیاط دوباره نمازش را بخواند، اگر چه اقوی‏ این است که نمازش صحیح است.
مسئلۀ ۶۶۶ :    کسی‌که می‏داند آب برای او ضرر ندارد، چنانچه غسل کند یا وضو بگیرد و بعد بفهمد آب برای او ضرر داشته است، در صورتی‌که قصد قربت کرده باشد، اقوی‏ صحت نماز با آنست، گرچه احتیاط مستحب آنست، نمازی را که خوانده اعاده کند.

  مورد چهارم

مسئلۀ ۶۶۷  :  اگر از استعمال آب بر جان خود یا زن و فرزند یا همراهانش بترسد، به‌طوری که اگر آب را به مصرف وضو یا غسل برساند، خود او یا همراهانش از تشنگی ‏تلف یا مریض می‏شوند یا به قدری تشنه می‏شوند که تحمل آن مشقّت دارد، چه علم داشته باشد و چه نداشته باشد، باید تیمّم کند و اگر بترسد حیوانی مانند اسب، استر و غیر آن که همراه اوست و معمولاً سرش را برای خوردن نمی‏برند، از تشنگی بمیرد باید تیمّم کند، هر چند حیوان مال خودش نباشد. اگر کسی‌که حفظ جان او واجب است به‌طوری تشنه باشد که اگر آب به او ندهند، تلف می‏شود، نیز همین حکم را دارد.
مسئلۀ ۶۶۸  :  اگر همراه خود آب پاکی داشته باشد که برای وضو یا غسل کفایت کند و آب دیگری هم داشته باشد که نجس است و به مقداری باشد که در رفع تشنگی‏موثر است، اگر بر جان خود و همراهان بترسد باید تیمّم کند، چون مواردی که مصرف آب نجس حرام است مانند اینست که آبی وجود ندارد، ولی اگر برای حیوانی که همراه اوست بترسد و برای خود و فرزندانش ترسی نداشته باشد در این صورت آب نجس را برای مصرف حیوانات همراه نگاه می‏دارد و با آب پاک وضو یا غسل می‏کند.

  مورد پنجم‏

مسئلۀ ۶۶۹  :  اگر ناچار باشد آبی که همراه دارد به مصرف پاک کردن بدن یا لباس نجس خود برساند، باید تیمّم کند، ولی چنانچه چیزی نداشته باشد که بر آن تیمّم کند باید آب را به مصرف وضو برساند و با بدن نجس نماز بخواند و در صورت اول بنا بر احتیاط پیش از تیمّم، بدن یا لباس خود را تطهیر کند.

  مورد ششم

مسئلۀ ۶۷۰  :  اگر غیر از آب و یا ظرفی که استعمال آن حرام است، ظرف دیگری ندارد، مثلاً آب یا ظرفش غصبی است و غیر از آن آب یا ظرف چیز دیگری ندارد، باید به جای وضو یا غسل، تیمّم کند.

  مورد هفتم

مسئلۀ ۶۷۱ :    اگر وقت نماز به قدری تنگ باشد که اگر بخواهد وضو بگیرد یا غسل کند، تمام یا مقداری از نماز او در خارج از وقت خوانده می‏شود، باید تیمّم کند.
مسئلۀ ۶۷۲ :    در صورتی‌که وضو و تیمّم هر دو به یک‏ اندازه نیاز به وقت داشته باشند، واجب است وضو بگیرد و اگر می‏داند چنانچه تیمّم کند، تمام نماز در وقت خوانده می‏شود، ولی اگر وضو بگیرد و یا غسل کند، شک دارد که آیا وقت برای نماز باقی می‏ماند یا نه، واجب است تیمّم کند و نماز را با تیمّم بخواند.
مسئلۀ ۶۷۳ :    اگر عمداً نماز را به قدری به تأخیر بیندازد که وقت وضو یا غسل نداشته باشد، معصیت کرده، ولی نماز او با تیمّم صحیح است، اگرچه احتیاط آنست که قضای آن نماز را نیز بخواند.
مسئلۀ ۶۷۴ :    کسی که آب به اندازه وضو دارد، ولی به خاطر تنگی وقت تیمّم کرده است، در صورتی‌که بعد از نماز و بعد از گذشتن مقدار زمانی که برای وضو لازم است، آبی را که دارد از دست بدهد، برای نماز بعد مجدداً باید تیمّم کند و تیمّم قبلی که برای نماز قبلی بوده کفایت نمی‏کند؛ ولی اگر آن آب در بین نماز اول یا بعد از آن از بین برود، ولی فاصله‏ای که پیدا شده برای وضو کافی نباشد، در این‌صورت تیمّم قبلی کفایت می‏کند، اگر چه بهتر است تیمّم دیگری برای نماز دوم انجام دهد.
مسئلۀ ۶۷۵ :    کسی‌که وظیفه‏اش به خاطر تنگی وقت تیمّم بوده و خلاف وظیفه عمل کرده است و به جای آن وضو گرفته یا غسل کرده است و با آن وضو و غسل نماز خوانده است، چه وضو و غسل را مخصوصاً برای خواندن همان نماز انجام داده باشد و یا مطلقاً برای طهارت یا غایات دیگر غیر از خواندن نماز، اقوی‏ اینست که نمازش صحیح است، گرچه به خاطر عمل کردن به خلاف وظیفه معصیت کرده است.
مسئلۀ ۶۷۶ :    اگر انسان به اندازه‏ای وقت دارد که می‏تواند وضو بگیرد یا غسل کند و نماز را بدون کارهای مستحبی آن بجا آورد، بلکه اگر به اندازه سوره هم وقت ندارد، باید غسل کند یا وضو بگیرد و نماز را بدون سوره بخواند.
مسئلۀ ۶۷۷ :    کسی‌که گمان کند برای وضو یا غسل وقت ندارد و با تیمّم نمازش را بجا آورد و بعد بفهمد وقت داشته است، بنابراحتیاط واجب پس از وضو یا غسل نمازش را دوباره بخواند.
مسئلۀ ۶۷۸ :    در تمام مواردی که شک در اصل وسعت و تنگی وقت داشته باشد، مقتضای استصحاب بقای وقت است، بنابراین در موارد شک واجب است وضو بگیرد یا غسل کند.

  احکام تیمّم

مسئلۀ ۶۷۹ :    تیمّم نیز مانند عبادات دیگر نیاز به نیت دارد و در هنگام نیت علاوه بر اینکه برای انجام فرمان خداوند متعال باید انجام شود، واجب است معین کند که بدل از وضو است یا بدل از غسل، اگر بدل از غسل است باید معین کند که بدل از کدام غسل است و در صورتی‌که اشتباه نیت کند یا در تیمّم، بدل از غسل آن‎را معین نکند، تیمّم او باطل می‏شود.
مسئلۀ ۶۸۰ :    اگر مقداری از پیشانی یا پشت دستها را مسح نکند تیمّم او باطل است، چه عمداً باشد یا فراموش کرده باشد یا مسئله را نداند، ولی دقت زیاد لازم نیست و همین قدر که بگوید تمام پیشانی و پشت دستها مسح شده کافی است.
مسئلۀ ۶۸۱ :    برای اینکه یقین پیدا کند که تمام پشت دستها را مسح کرده، واجب است از باب مقدمه مقداری بالاتر از مچ را هم مسح کند، ولی مسح کردن میان انگشتان لازم نیست.
مسئلۀ ۶۸۲ :    واجب است در تیمّم کارهای آن‎را پشت سر هم بجا آورد و اگر بین آنها به قدری فاصله دهد که نگویند تیمّم می‏کند، باطل است، بنا بر احتیاط واجب پیشانی وپشت دستها را از بالا به پایین مسح کند.
مسئلۀ ۶۸۳ :    در تیمّم واجب است احتیاطاً پیشانی و دستها و نیز پشت دستها پاک باشد و چنانچه کف دست نجس باشد و نتواند آن‎را آب بکشد، واجب است با همان کف دست نجس تیمّم کند و احتیاطاً با پشت دست هم اگر پاک است، دوباره تیمّم کند.
مسئلۀ ۶۸۴ :    کسی‌که تیمّم می‏کند، باید انگشتر یا هر مانع دیگری که غیر از جبیره باشد را از دست بیرون آورد. اگر در پیشانی یا کف یا در پشت دستها مانعی باشد نیز باید آن‎را برطرف کند.
مسئلۀ ۶۸۵ :    اگر احتمال می‏دهد که در پیشانی و کف یا پشت دستها مانعی است، چنانچه احتمال او در نظر عموم بجا باشد، باید جستجو کند تا یقین پیدا کند که مانعی نیست.
مسئلۀ ۶۸۶ :    موی پشت دستها مانع تیمّم نمی‏شود، ولی اگر موی سر به پیشانی آمده باشد، در حال تیمّم واجب است آن‎را کنار بزند.
مسئلۀ ۶۸۷ :    اگر در پیشانی یا پشت دستها زخمی باشد که روی آن پانسمان(جبیره) شده باشد، در صورتی‌که نمی‏تواند آن‎را باز کند، می‏تواند بر روی پانسمان تیمّم کند و نمازش را بخواند، این نماز نه اعاده دارد و نه قضا.
مسئلۀ ۶۸۸ :    کسی‌که واجب است تیمّم کند، اگر نتواند خودش تیمّم کند، واجب است از دیگری بخواهد که او را تیمّم دهد. کسی‌که می‏خواهد دیگری را تیمّم دهد، در صورت امکان باید دستهای آن شخص را به زمین بزند و اگر امکان ندارد که دستهای او را روی زمین بگذارد و او را تیمّم دهد، باید دستهای خود را به زمین بزند و به پیشانی و دستهای او بکشد، در هر حال خود آن شخص تیمّم داده شده باید قصد و نیت تیمّم را بکند.
مسئلۀ ۶۸۹ :    اگر در وسط تیمّم شک کند که قسمتی را فراموش کرده است  به گذشته اعتنا نکند، ولی واجب است که قسمت مشکوک و بعد از آن‎را بجا آورد و اگر بعد از بجا آوردن هر قسمتی شک کند که آن‎را صحیح انجام داده یا نه احتیاطاً همان قسمت را دوباره انجام دهد.
مسئلۀ ۶۹۰ :    اگر بعد از مسح دست چپ شک کند که درست تیمّم کرده یا نه، تیمّم او صحیح است، مگر اینکه شک او در مسح دست چپ بوده و فاصله هم نشده باشد که در آن صورت باید دست چپ را مسح کند.
مسئلۀ ۶۹۱ :    کسی‌که وظیفه‏اش تیمّم است نباید قبل از وقت تیمّم کند و اگر برای نماز قضای واجب و یا مستحب مثلاً قبل از وقت تیمّم کند و عذرش باقی باشد و از پیدا کردن آب مأیوس شود با همان تیمّم می‏تواند نماز بخواند؛ در صورتی‌که علم داشته باشد که اگر وقت نماز داخل شود بر تیمّم کردن قدرت پیدا نخواهد کرد، واجب است قبل از وقت تیمّم کند.
مسئلۀ ۶۹۲ :    کسی‌که وظیفه‏اش تیمّم است، اگر می‏داند عذرش تا آخر وقت باقی می‏ماند، می‏تواند در وسعت وقت تیمّم کند و نمازش را بخواند، ولی اگر علم دارد عذرش تا آخر وقت باقی نمی‏ماند و برطرف می‏شود، بنا بر احتیاط واجب صبر کند تا با وضو یا غسل نمازش را بجا آورد یا اینکه در تنگی وقت با تیمّم نمازش را انجام دهد؛ اگر علم به برطرف شدن عذرش ندارد، ولی احتمال می‏دهد که عذرش برطرف شود، احتیاطاً باید صبر کند.
مسئلۀ ۶۹۳ :    اگر در اول وقت معذور بوده و امیدی به زوال عذرش نداشته است و تیمّم کرده و نمازش را خوانده است، در صورتی‌که در آخر وقت عذرش برطرف شود، نمازش اعاده و قضا ندارد، گرچه مستحب است نماز را دوباره با وضو یا با غسل بجا آورد.
مسئلۀ ۶۹۴ :    کسی‌که نمی‏تواند وضو بگیرد یا غسل کند، اگر بترسد که عذرش باقی بماند و موفق به انجام دادن نمازهای قضا نشود، می‏تواند نمازهای قضا شدۀ خود را با تیمّم بخواند و بهتر است نمازهای قضا را با وضو یا غسل دوباره بجا آورد و همچنین نمازهای مستحبی که وقت معین دارند، با تیمّم بخواند و اگر احتمال دهد که تا آخر وقت نمازهای مستحبی عذرش برطرف می‏شود، بنا بر احتیاط تا آخر وقت لازم است صبر کند.
مسئلۀ ۶۹۵ :    کسی‌که احتیاطاً باید غسل جبیره‏ای و تیمّم بدل از غسل کند، مثلاً به خاطر جراحتی که در پشت اوست، اگر بعد از غسل و تیمّم نماز بخواند و بعد از نماز حدث اصغری از او سر زند، مثلاً ادرار کند، برای نمازهای بعد باید وضو بگیرد و احتیاطاً بدل از غسل هم تیمّم کند.
مسئلۀ ۶۹۶ :    تمام چیزهایی که وضو را باطل می‏کند، تیمّم بدل از وضو را هم باطل می‏کند و چیزهایی که غسل را باطل می‏کند تیمّم بدل از غسل را هم باطل می‏کند؛ تیمّمی که برای نبود آب یا وجود عذر دیگری انجام شده با پیدا شدن آب و برطرف شدن عذر باطل می‏شود.
مسئلۀ ۶۹۷ :    کسی‌که چند غسل بر او واجب است و نمی‏تواند غسل کند یک تیمّم برای همۀ آنها کفایت می‏کند، اگرچه بهتر است به نیت هر غسلی تیمّم جداگانه بکند.
مسئلۀ ۶۹۸ :    کسی‌که نمی‏تواند غسل کند، اگر بخواهد کاری را انجام دهد که برای آن غسل کردن واجب است، باید بدل از غسل تیمّم کند و اگر نتواند وضو بگیرد و گرفتن وضو برای انجام آن کارها لازم است، واجب است بدل از وضو تیمّم کند.
مسئلۀ ۶۹۹ :    اگر بدل از غسل جنابت تیمّم کند، نه تنها لازم نیست برای خواندن نماز وضو بگیرد، بلکه جایز نیز نیست، ولی اگر بدل از غسلهای دیگر تیمّم کند بنا بر احتیاط واجب وضو هم باید بگیرد و اگر نتواند به خاطر عذری وضو بگیرد، باید بدل از وضو تیمّم کند.
مسئلۀ ۷۰۰ :    کسی‌که به جای غسل تیمّم کرده است، اگر پس از آن کاری که وضو را باطل می‏کند، انجام دهد و برای نمازهای بعد نتواند غسل کند، باید وضو بگیرد و بنا بر احتیاط واجب یک تیمّم بدل از غسل هم انجام دهد و اگر وضو هم نمی‏تواند بگیرد باید دو تیمّم یکی بدل از غسل و دیگری بدل از وضو انجام دهد، ولی اگر تیمّم او بدل از غسل جنابت باشد، چنانچه یک تیمّم به قصد ما فی الذمه(آنچه بر عهدۀ اوست)  انجام دهد، کافی است و تیمّم دیگری لازم نیست.
مسئلۀ ۷۰۱ :    کسی‌که وظیفه‏اش دو تیمّم است، یکی تیمّم بدل از وضو و دیگری تیمّم بدل از غسل، دو تیمّم کفایت می‏کند، مثلاً زنی مستحاضۀ متوسطه است و نمی‏تواند وضو بگیرد و غسل کند، دو تیمّم کند یکی بدل از وضو یا غسل و دیگری را برای انجام وظیفه، تیمّم دیگری به قصد اباحۀ مطلقه و امثال آن لازم نیست.
مسئلۀ ۷۰۲ :    کسی‌که وظیفه‏اش تیمّم است، اگر برای کاری تیمّم کند، تا تیمّم و عذر او باقی است، کارهایی را که در صحت آنها وضو یا غسل شرط است، می‏تواند انجام دهد، ولی اگر عذرش تنگی وقت بوده یا با داشتن آب، برای نماز میت یا خوابیدن تیمّم کرده است، فقط می‏تواند کاری را که برای آن تیمّم کرده انجام دهد.
مسئلۀ ۷۰۳ :    در چند مورد مستحب است نمازهایی را که با تیمّم خوانده دوباره با وضو یا غسل بخواند:
۱- آب برایش ضرر دارد و عمداً خود را جنب می‏کند و با تیمّم نماز می‏خواند.
۲- چنانچه یقین یا گمان داشته باشدکه آب پیدا نمی‏کند و عمداً خود را جنب کند و با تیمّم نماز بخواند.
۳- اگر آب نداشته باشد و تا آخر وقت به جستجوی آب نرود و در تنگی وقت با تیمّم نماز بخواند و بعد بفهمدکه اگر جستجو می‏کرد آب پیدا می‏شد.
۴- اگر نماز را عمداً تا آخر وقت نگاه دارد و در تنگی وقت آن‎را با تیمّم بخواند.
۵- چنانچه گمان یا یقین داشته باشد آب پیدا نمی‏کند و آبی را که دارد، ریخته و با تیمّم نماز بخواند.

  مسائل متفرّقۀ طهارت

اهمیت نظافت و رعایت زیبایی بدن‏
نظافت و مراعات زیبایی، گاهی در ارتباط با تن و بدن انسان مطرح می‏شود، گاهی در ارتباط با لباس و پوشاک، گاهی در مورد مسکن و زمانی نیز دربارۀ خوراکیها مورد توجه قرار می‏گیرد.
شریعت اسلام با توجه به جامعیتی که دارد، دربارۀ هرکدام از آنها دستورالعملهای خاص دارد و به همین علت از معتقدان به شریعت اسلام انتظار می‏رود به همۀ آنها توجه داشته باشند و تا آنجا که امکان دارد در عمل به این احکام کوتاهی نکنند.
در این رساله، دربارۀ احکام نظافت و رعایت آن در مورد لباس و پوشاک با توجه به تناسب آن در باب لباس نمازگزار، مکان نمازگزار، مسکن، احکام خوردنیها و آشامیدنیها و در باب طهارت نیز دربارۀ رعایت جمال و زیبایی و احکام آنها در ارتباط با تن و بدن انسان و آنچه به زندگی دنیایی مربوط است، به اجمال مطالبی گفته خواهد شد.
مسئلۀ ۷۰۴ :    یکی از مستحبات اکید در اسلام رعایت نظافت است چه از راه استحمام حاصل شود یا از هر طریق دیگری که در آن از آب استفاده کرده و تمام یا جزئی از بدن را تنظیف می‏کنند.
مسئلۀ ۷۰۵ :    کسی‌که می‏خواهد در جایی شستشو کند، در صورتی‌که بینندۀ مَحرم وجود داشته باشد و او را ببیند، در حمام باشد یا در نهر، استخر و امثال آن، واجب است به هر طریق که شده جلو و عقب خود را بپوشاند.  بنا بر احتیاط حتی از بچّۀ ممیز نیز لازم است خود را بپوشاند و در صورتی‌که بیننده وجود نداشته باشد، باز بهتر است با پوشش باشد و داخل شدن در آب، بدون ساتر و پوشش، اگرچه بیننده وجود نداشته باشد، مکروه است.
مسئلۀ ۷۰۶ :    در صورتی‌که بدون ساتر و پوشش برای غسل کردن، وارد آب شود و بینندۀ مَحرم جلو یا عقب او را ببیند، در این حالت معصیت کرده، ولی غسلش صحیح است.
مسئلۀ ۷۰۷ :    از جمله مستحبات اکید و سفارش شده در فقه اهل‌بیت، نوره گذاشتن برای پاک کردن موی عورتین است، به خصوص در هر بیست روز و در چهل روز تأکید بیشتری شده است و در صورتی‌که کسی از نوره گذاشتن ناتوان باشد می‏تواند فرد دیگری را نایب بگیرد مشروط بر اینکه از طریق تماس با جلو و عقب مرتکب حرام نشود.
مسئلۀ ۷۰۸ :    اگرچه در روایات اسلامی عنوان نوره ذکر شده است و به همین جهت نوره گذاشتن ولو در فواصل زمانی کم مستحب است، ولی تراشیدن از راههای دیگر مانند تیغ و امثال ذلک نیز کفایت می‏کند. در استحباب تراشیدن مو و نوره گذاشتن و کفایت کردن هر نوع تراشیدن، میان زن و مرد هیچ فرقی وجود ندارد و در صورتی‌که شوهر زن از او به صورت الزامی بخواهد، تراشیدن و ازالۀ مو به هر طریق ممکن واجب خواهد بود.
مسئلۀ ۷۰۹ :    بنا بر اقوی‏ تراشیدن ریش حرام است، ولی مستحب است که ریش خیلی هم بلند نباشد، بلکه کوتاه باشد.
مسئلۀ ۷۱۰ :    گرفتن ناخنها و کوتاه کردن آنها برای مردان مستحب و ترک آن مکروه است، لیکن کوتاه کردن ناخن برای زنها سفارش نشده بلکه بلند کردن ناخن برای‏آنان نوعی زینت به حساب آمده است.
مسئلۀ ۷۱۱ :    عطر زدن و معطر کردن خود، به خصوص اول صبح و مخصوصاً برای نماز و ورود به مساجد مستحب است و در این جهت فرقی میان زن و مرد نیست، به شرط اینکه زنان فقط برای شوهران خود از عطر استفاده کنند.

  احکام اموات

مرگ و جایگاه آن در اسلام‏
مطابق معارف حقه الهی، انسان تنها برای زندگی ظاهری دنیایی آفریده نشده است، بلکه موجودی است جاودانه و برای حیاتی جاوید خلق شده است که زندگی دنیایی ‏یکی از مقاطع کوچک آن به شمار می‏رود و پیامبران الهی که از طرف خدای عالم مبعوث شده‏اند و قوانین و احکامی را برای بشر به ارمغان آورده‌اند به این علت بوده است که راه درست زندگی کردن را برای تأمین سعادت همیشگی به انسان بیاموزند، به همین دلیل اسلام مرگ را پایان حیات انسان نمی‏داند، اگرچه با مردن پروندۀ ظاهری او بسته شده و دست او از اعمال و کارهای دنیایی که بالمباشره انجام می‏داد قطع می‏شود، لیکن رابطۀ او به‌طور کلّی از این عالم بریده نمی‏شود. او از طریق کارهای خوب یا بدی‏که در دنیا انجام می‏داد و یا توسط افراد صالح یا ناصالحی که تربیت کرده است، یا به واسطۀ آثار عمرانی مانند ساخت مسجد یا برکات علمی و اخلاقی و خیراتی که از خود باقی‏ گذاشته است، رابطۀ خود را با دنیا حفظ می‏کند، به همین مناسبت در شریعت اسلام یک سلسله احکام و وظائف در ارتباط با اموات وجود دارد؛ مانند چگونگی تکفین و تغسیل و تدفین میت که در این بخش به آن پرداخته می‏شود، یا آنچه میت به هنگام حیات، وصیت کرده است تا پس از فوت، به آنها عمل شود، مانند عمل به وصیتها، عهدها و مانند آنها که در کتاب وصیت به آنها پرداخته خواهد شد. در این قسمت احکامی که مربوط به وظائف مسلمین دربارۀ کسانی است که در آستانۀ مرگ قرار دارند یا از دنیا رفته‏اند، بیان می‌شود.
انسانی که از دنیا می‏رود چه زن باشد و چه مرد، دارای احکامی مانند غسل، کفن، حنوط، نماز، دفن، تلقین و غیره است که طبق شرایطی به شرح زیر بیان می‏گردد.

  احکام محتضر

مسئلۀ ۷۱۲ :    احتضار به معنای جان دادن است و مسلمانی را که در این حال باشد محتضر گویند و واجب است او را طوری به پشت بخوابانند که کف پاهای او به طرف قبله باشد و اگر خواباندن او بدین صورت ممکن نباشد به آن اندازه‏ای که ممکن است عمل کنند و اگر به هیچ وجه ممکن نباشد که او را بخوابانند، واجب است که او را رو به قبله بنشانند و اگر آن هم ممکن نباشد، او را به پهلوی راست یا چپ، رو به قبله بخوابانند. تا هنگامی که خود محتضر بتواند واجب است رو به قبله بخوابد و بنا بر احتیاط واجب باید تا وقتی که غسل میت تمام نشده او را مثل محتضر رو به قبله بخوابانند، ولی پس از تمام شدن غسل مانند وقتی که بر او نماز خوانده می‏شود، بخوابانند و در این جهت میان مرد و زن و کوچک و بزرگ فرقی نیست.
مسئلۀ ۷۱۳ :    بنا بر احتیاط واجب رو به قبله کردن محتضر بر هر مسلمانی واجب است، لیکن در صورتی‌که ممکن باشد از خود او و در صورت عدم امکان از ولیّ او و باز در صورت عدم امکان از مجتهد جامع شرایط اجازه بگیرند.
مسئلۀ ۷۱۴ :    مستحب است شهادتین و اقرار به ائمۀ معصومین و سایر عقاید حقه را به محتضر طوری تلقین کنند که بفهمد و تا وقت مرگ تکرار کند.
مسئلۀ ۷۱۵ :    مستحب است دعایی که در زیر نوشته شده است به‌طوری به محتضر تلقین کنند که بفهمد: «أَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الْکثِیرَ مِنْ مَعَاصِیک وَ اقْبَلْ مِنِّی الْیَسِیرَ مِنْ طَاعَتِک یا مَنْ یَقْبَلُ الْیَسِیرَ وَ یَعْفُو عَنِّی الْکثِیرَ، إِقْبَلْ مِنِّی الْیَسِیرَ وَ اعْفُ عَنِّی الْکثِیرَ، إِنَّک أَنْتَ الْعَفُوُّ الْغَفُور، أَللَّهُمَّ ارْحَمْنِی فَإنَّک رَحِیمٌ».
مسئلۀ ۷۱۶ :    مستحب است کسی را که سخت جان می‏دهد، در صورتی‌که اذیت نشود، به جایی که نماز می‏خوانده منتقل کنند و نیز مستحب است برای راحت شدن محتضر سوره‏های مبارکۀ «یس»، «الصّافات»، «احزاب» و نیز «آیهالکرسی» و آیۀ ۵۴ از سورۀ مبارکۀ «اعراف» و سه آیۀ آخر سورۀ «بقره» و یا هر چه از قرآن ممکن است بر بالین او بخوانند.
مسئلۀ ۷۱۷ :    تنها گذاشتن محتضر، قرار دادن چیز سنگین روی شکم او، بودن جنب و حائض نزد او، حرف زدن زیاد، گریه کردن و نیز تنها گذاشتن زنها نزد او کراهت دارد.

  احکام میت‏

مسئلۀ ۷۱۸ :    مستحب است بعد از مرگ، دهان، چشمها و چانۀ میت را ببندند و دستها و پاهای او را دراز کنند و پارچه‏ای رویش بیندازند و اگر شب از دنیا رفته باشد، در صورتی که شب او را دفن نکنند، احتیاطاً در جایی که او را گذاشته‏اند، چراغی روشن کنند و برای تشییع جنازۀ او مؤمنان را خبر کنند و در دفن او بشتابند. اگر یقین به مردن او نداشته باشند، واجب است صبر کنند تا معلوم شود. اگر میت زن باردار باشد تا شکافتن طرف چپ وی و درآوردن بچّه باید صبر کنند.
مسئلۀ ۷۱۹ :    مستحب است انسان در برابر همۀ مصائب و گرفتاریها صبر کند و آنها را از خدا بداند و به انبیاء و اوصیاء و امامان معصوم و صالحان تأسّی کند، خصوصاً در مرگ فرزندان و خویشان بردباری و شکیبایی نشان دهد و هر وقت به یاد میت می‏افتد، «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ» بگوید؛ برای میت قرآن بخواند، به صاحبان عزا تسلیت بگوید و بر سر قبور پدر و مادر از خداوند متعال حاجت بخواهد و فامیلها و خویشاوندان و اقرباء را نزدیک به هم دفن کنند.
مسئلۀ ۷۲۰ :    جایز نیست انسان در مرگ کسی صورت و بدن خود را بخراشد و به خود لطمه بزند یا در مرگ فرزند و زوجه یقه‏اش را پاره کند. اگر در مرگ پدر و برادر و بلکه سایر خویشان یقه پاره کند، در صورتی‌که عنوان حرام بر آن منطبق نگردد، اشکالی ندارد، اگرچه بهتر است آن‎را هم انجام ندهد.
مسئلۀ ۷۲۱ :    اگر مرد در مرگ زن یا فرزند، یقه یا لباس خود را پاره کند، یا اگر زن در عزای میت صورت خود را بخراشد، به‌طوری که خون بیاید و یا موی خود را بکند، بنا بر احتیاط واجب باید ده فقیر را طعام دهد یا آنها را بپوشاند و اگر نتواند باید سه روز روزه بگیرد. چنانچه زن در عزای میت تمام یا مقداری از موی خود را بکند بنا بر احتیاط واجب باید شصت فقیر را طعام دهد یا شصت روز روزه بگیرد.
مسئلۀ ۷۲۲ :    احتیاط اینست که در گریه بر میت صدا را خیلی بلند نکند، اگرچه اقوی‏ جواز آنست.
مسئلۀ ۷۲۳ :    غسل، حنوط، کفن، نماز و دفن هر میت مسلمان غیر از دسته‏هایی از مسلمین که حکم کافر را دارند مانند خوارج، نواصب و غُلات بر هر مکلّفی واجب است و اگر عدّه‏ای انجام دهند از دیگران ساقط می‏شود؛ چنانچه هیچ کس این اعمال را انجام ندهد، همه معصیت کرده‏اند؛ این قبیل واجب را «واجب کفایی» گویند.
مسئلۀ ۷۲۴ :    اگر کسی اطمینان پیدا کند که دیگری مشغول انجام کارهای میت است و آن شخص متهم به بی‌مبالاتی نیست، لازم نیست به کارهای میت اقدام کند، اما اگر شک کند که اقدام شده است یا نه، یا گمان کند که کسی اقدام نکرده، واجب است اقدام کند.
مسئلۀ ۷۲۵ :    اگر کسی اطمینان پیدا کند که غسل و کفن یا نماز و دفن میت را باطل انجام داده‏اند، واجب است دوباره انجام دهد و اگر شک داشته باشد که صحیح انجام شده یا نه یا گمان داشته باشد صحیح انجام شده و انجام دهنده متّهم به بی‏مبالاتی نبوده و نیست، لازم نیست اقدام کند.
مسئلۀ ۷۲۶ :    برای غسل، حنوط، کفن، نماز و دفن میت باید از ولیّ او اجازه بگیرند و ولیّ زن در غسل و کفن و دفن شوهر اوست و در غیر این موارد بنا بر احتیاط واجب از همۀ کسانی که در ارث بردن مقدّم‏اند، اجازه بگیرند تا یقین به رضایت آنها حاصل شود.
مسئلۀ ۷۲۷ :    اگراجازه گرفتن از ولیّ میت ممکن نباشد، لازم نیست از او اجازه بگیرند، ولی اگر غفلت شود و بدون اجازۀ ولیّ میت بر او نماز بخوانند و او را دفن کنند، احتیاطاً باید نماز را دوباره بر قبر او اعاده کنند.
مسئلۀ ۷۲۸ :    اگر کسی بگوید من وصی یا ولیّ میت هستم یا بگوید ولیّ میت به من اجازه داده که غسل و کفن و دفن او را انجام دهم، در صورتی‌که از گفتۀ او اطمینان حاصل شود یا میت تحت اختیار او باشد و دیگری هم در برابر او مدّعی نباشد و یا دو نفر شاهد عادل بر صدق گفتار وی شهادت دهند گفتۀ او پذیرفته می‏شود.
مسئلۀ ۷۲۹ :    اگر کسی برای انجام کارهای خود برای بعد از مرگ، غیر از ولی، شخص دیگری را معّین کرده باشد، بنا بر احتیاط واجب ولی وآن شخص دیگر هر دو باید کارهای میت را با هم اجازه دهند. لازم نیست شخصی که برای انجام کارها معین می‏شود وصیت میت را قبول کند بلکه می‏تواند رد کند، ولی اگر وصیت میت را قبول کرده باشد، واجب است طبق آن عمل کند.

  غسل میت و احکام آن‏

مسئلۀ ۷۳۰ :    واجب است میت مسلمان را برای انجام فرمان الهی، بعد از پاک کردن بدن او از آلودگی و نجاست ظاهری سه غسل دهند:
اول: کمی سدر در مقداری آب بریزند و با آن ابتدا سر و گردن و بعد سمت راست و سپس سمت چپ میت را غسل دهند.
دوّم: اندکی کافور در مقداری آب بریزند و دوباره به همان ترتیب میت را غسل دهند.
سوّم: با آب خالص برای بار سوّم، میت را به همان ترتیب غسل دهند.
مسئلۀ ۷۳۱ :    سدر و کافور نباید آن‎قدر زیاد باشد که آب را از مطلق بودن خارج کند و نباید به اندازه‏ای کم باشد که گفته شود سدر و کافور با آب مخلوط نشده است.
مسئلۀ ۷۳۲ :    اگر سدر و کافور به اندازه‏ای که لازم است پیدا نشود، بنا بر احتیاط باید مقداری که به آن دسترسی دارند، تهیه و در آب مخلوط کنند.
مسئلۀ ۷۳۳ :    کسی‌که میت را غسل می‏دهد واجب است مسلمان، شیعۀ دوازده امامی، عاقل و به احتیاط واجب بالغ باشد و بنا بر احتیاط واجب لازم است غسل دهندۀ میت احکام و مسائل میت را بداند و در غیر این صورت کسی باشد تا این احکام را به او بیاموزد.
مسئلۀ ۷۳۴ :    واجب است کسی‌که میت را غسل می‏دهد قصد قربت داشته باشد، یعنی غسل را برای انجام فرمان خداوند متعال بجای آورد و در اول هر غسلی هم نیت غسل را تجدید کند.
مسئلۀ ۷۳۵ :    غسل میت مانند غسل جنابت است و بنا بر احتیاط واجب و عمل به ظواهر نصوص و روایات، مادامی که غسل ترتیبی امکان دارد، میت را غسل ارتماسی ندهند و بهتر است هر یک از سه قسمت بدن را آب بریزند و غسل بدهند و آنها را در آب فرو نبرند.
مسئلۀ ۷۳۶ :    اگر کسی‌که برای حج احرام بسته قبل از تمام شدن سعی بین صفا و مروه از دنیا برود، نباید او را با آب کافور غسل بدهند و بنا بر اقوی‏ از هرگونه خوشبو کردن میت نیز اجتناب کنند و به جای آب کافور با آب خالص غسل دهند؛ ولی اگر در عمره پس از تقصیر و گرفتن ناخن که از احرام خارج می‏شود بمیرد، می‏توانند با آب کافور نیز غسل دهند.
مسئلۀ ۷۳۷ :    طفل مسلمان گرچه از زنا باشد اگر بمیرد غسل او واجب است، ولی غسل و کفن و دفن کافر و اولاد او مطابق آداب اسلامی جایز نیست. کسی هم که از کودکی‏دیوانه بوده و در حال دیوانگی بالغ شده است، چنانچه پدر یا مادر یا یکی از آنان مسلمان باشند باید بعد از مردن غسل داده شود و اگر هیچ‌کدام از آنان مسلمان نباشند، غسل دادن او جایز نیست.
مسئلۀ ۷۳۸ :    جنین سقط شده اگر چهار ماه یا بیشتر دارد واجب است غسل داده شود و اگر چهار ماه ندارد بنا بر احتیاط واجب او را در پارچه‏ای بپیچند و بدون غسل دفن کنند.
مسئلۀ ۷۳۹ :    زن، مرد را و مرد، زن را، حق ندارند غسل دهند، مگر آنکه زن و شوهر باشند که در این صورت جایز است هر کدام دیگری را غسل دهند، گرچه بهتر است که زن و شوهر هم یکدیگر را غسل ندهند، ولی مرد می‏تواند دختر بچّه‏ای را که سنّ او بیشتر از سه سال نباشد و زن هم برای غسل دادن او پیدا نمی‏شود، غسل دهد و زن نیز می‌تواند پسر بچه‏ای را که سه سال بیشتر ندارد، چه مردی برای غسل دادن او پیدا بشود و چه نشود، غسل دهد، اگرچه در هر صورت احتیاط آنست در تمام حالات مماثلت رعایت شود.
مسئلۀ ۷۴۰ :    اگر برای غسل دادن میتی که مرد است، مردی پیدا نشود، زنانی که با او نسبت دارند و با او محرم هستند مانند مادر، خواهر، عمه و خاله یا کسانی که به خاطر خوردن شیر با او محرم شده‏اند، می‏توانند از زیر لباس یا هر چیزی که بدن میت را بپوشاند، غسلش دهند و نیز اگر برای غسل دادن میت زن، زنی پیدا نشود، مردهایی که با او نسبت دارند و محرم هستند یا به خاطر شیر خوردن محرم شده‏اند، می‏توانند از زیر لباس و هر چیزی که میت را بپوشاند او را غسل دهند.
مسئلۀ ۷۴۱ :    اگر میت و غسل دهنده، هر دو مرد و یا هر دو زن باشند و یا هر دو محرم باشند، جایز است غیر از عورتین جاهای دیگر بدن میت برهنه باشد.
مسئلۀ ۷۴۲ :    نگاه کردن به عورت میت حرام است و آن کسی‌که غسل می‏دهد، اگر نگاه کند معصیت کرده است، ولی غسل باطل نمی‏شود.
مسئلۀ ۷۴۳ :    اگر جایی از بدن میت نجس شد بنا بر احتیاط واجب قبل از آنکه آن‎را غسل بدهند، باید آب بکشند و بلکه مستحب است تمام بدن میت را پیش از غسل پاک کنند.
مسئلۀ ۷۴۴ :    کسی‌که در حال جنابت یا حیض مرده است، لازم نیست او را غسل جنابت یا حیض دهند و تنها غسل میت کافی است و همچنین اگر غسل دیگری نیز بر عهدۀ او باشد، همین‌گونه خواهد بود.
مسئلۀ ۷۴۵ :    مزد گرفتن برای غسل دادن میت بنا بر احتیاط واجب جایز نیست، ولی مزد گرفتن برای مقدمات آن مانند شستن بدن میت و نظیف کردن آن جایز است.
مسئلۀ ۷۴۶ :    اگر برای غسل دادن میت آب پیدا نشود یا استفاده از آب مانعی داشته باشد(مثلاً غصبی باشد)  بنا بر احتیاط واجب به جای هر غسلی یک تیمّم بدهند و در صورتی‌که در یکی از آن تیمّمها قصد ما فی الذّمه کند، همان سه تیمّم کفایت می‏کند و اگر هر کدام از آنها را به نیت بدل از غسل معین انجام بدهد، احتیاطاً تیمّم چهارم را به نیت مافی الذمّه و به‌طور مستحب باید انجام دهد.
مسئلۀ ۷۴۷ :    واجب است کسی‌که میت را تیمّم می‏دهد، دست خود را به زمین بزند و بر صورت و پشت دستهای میت بکشد و اگر ممکن باشد احتیاط واجب آنست که دست میت را هم به زمین بزند و به صورت و پشت دستهایش بکشد.
مسئلۀ ۷۴۸ :    شهیدی که در میدان جنگ پیش از آنکه به سراغ او بیایند به شهادت رسیده و جان داده باشد، غُسل و کفن ندارد و باید او را با لباسهای ‏جنگی بدون غُسل دفن کنند، چه جنگ در زمان امام و به اجازۀ او باشد، چه برای دفاع از اسلام و کشور اسلامی به شهادت رسیده باشد.
مسئلۀ ۷۴۹ :    در صورتی‌که لباس شهید، مال دیگری باشد و او راضی نباشد که لباسهایش همراه با شهید دفن شود، واجب است لباسها را بیرون بیاورند و شهید را کفن و سپس دفن کنند.

  حنوط و احکام آن‏

مسئلۀ ۷۵۰ :    پس از غسل، واجب است میت را حنوط کنند، یعنی به پیشانی و کف دستها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاهای او، کافور بمالند و مقداری کافور نیز روی همین مواضع بگذارند، همچنین مستحّب است سر بینی میت کافور مالیده شود و واجب است که کافور تازه و ساییده شده باشد و در اثر کهنگی عطر آن از بین نرفته باشد که در غیر این صورت کفایت نمی‏کند.
مسئلۀ ۷۵۱ :    احتیاط مستحب آنست که حنوط را از پیشانی میت شروع کنند و در بقیۀ اعضا این ترتیب لازم نیست.
مسئلۀ ۷۵۲ :    مستحب است میت را قبل از کفن کردن حنوط کنند؛ در بین کفن کردن و بعد از آن هم مانعی ندارد.
مسئلۀ ۷۵۳ :    حنوط میت امر عبادی نیست و نیاز به قصد قربت ندارد و اگر توسط طفل ممیز یا به‌طور قهری نیز انجام شود، کفایت می‏کند.
مسئلۀ ۷۵۴ :    کسی‌که برای حج و یا عمره احرام بسته است اگر پیش از تمام کردن سعی بین صفا و مروه بمیرد، حنوط او جایز نیست.
مسئلۀ ۷۵۵ :    زنی که شوهرش مرده و هنوز در عدۀ وفات است اگر بمیرد، حنوطش واجب است، گرچه اگر زنده بود، خوش‌بو کردن خود در عدۀ وفات شوهر بر وی حرام می‌شد.
مسئلۀ ۷۵۶ :    مستحب است قدری تربت حضرت سیدالشّهداء را با کافور مخلوط کنند، ولی نباید از آن کافور به جاهایی که بی‌احترامی می‏شود برسانند، همچنین نباید تربت به قدری زیاد باشد که وقتی با کافور مخلوط شد، آن‎را کافور نگویند.
مسئلۀ ۷۵۷ :    بهتر است که میت را با مشک، عنبر، عود و عطرهای دیگر خوش‌بو نکنند و برای حنوط هم اینها را با کافور مخلوط نکنند.
مسئلۀ ۷۵۸ :    در صورتی‌که کافور به اندازه‏ای که هم برای غسل میت و هم برای حنوط آن کافی باشد، وجود نداشته باشد، غسل بر حنوط مقدم است و اگر برای هفت عضوی که سجده‌گاه به حساب می‏آید کافی نباشد، پیشانی بر بقیۀ اعضا مقدم است.
مسئلۀ ۷۵۹ :    مستحب است دو چوب تَر و تازه در قبر همراه میت بگذارند و در این جهت میان مردۀ صغیر و کبیر، زن و مرد و محسن و غیر محسن فرقی نیست.

  کفن کردن میت و احکام آن

مسئلۀ ۷۶۰ :    واجب است میت مسلمان را با سه پارچه که آنها را لنگ، پیراهن و سرتاسری می‏گویند، به ترتیب زیر کفن کنند:
۱- «لنگ» باید از ناف تا زانو، اطراف بدن را بپوشاند و بهتر آنست که از سینه تا روی پا برسد و تا ممکن است ترک نشود.
۲- «پیراهن» باید از سرِ شانه تا نصف ساق پا تمام بدن را از پشت و رو بپوشاند و بهتر آنست که تا روی پا برسد.
۳- «سرتاسری» باید درازی آن به قدری باشد که بستن دو سر آن ممکن باشد و احتیاط آنست که پهنای آن به اندازه‏ای باشد که یک طرف آن روی طرف دیگر بیفتد.
مسئلۀ ۷۶۱ :    بنا بر احتیاط واجب، هر یک از سه قطعه پارچۀ کفن نباید به قدری نازک باشند که بدن میت از زیر آن پیدا باشد.
مسئلۀ ۷۶۲ :    مقدار واجب کفن میت از اصل مال آن برداشته می‏شود و مقدار مستحب آن یا مقداری که احتیاطاً لازم است برداشته شود، از سهم الارث وارثان مکلّف و بالغ او، در صورتی‌که اجازۀ برداشت بیشتر را بدهند، برداشته می‏شود؛ بنابراین مقدار غیر واجب کفن میت را بنا بر احتیاط واجب از سهم وارثی که بالغ نشده نمی‏توان برداشت.
مسئلۀ ۷۶۳ :    اگر کسی وصیت کرده باشد که مقدار مستحب کفن را از یک‌سوم دارایی او فراهم کنند، یا وصیت کرده باشد که یک‌سوم دارایی را به مصرف خود او برسانند، ولی مصرف آن‎را معین نکرده باشد، یا فقط مصرف مقداری از آن‎را معین کرده باشد، می‏توانند مقدار مستحب کفن را از یک‌سوم دارایی او بردارند.
مسئلۀ ۷۶۴ :    اگر میت وصیت نکرده باشد که کفن را از یک‌سوم دارایی او بردارند و بخواهند از اصل دارایی بردارند، احتیاط واجب آنست که مقدار واجب کفن را به ارزان‏ترین قیمتی که ممکن است تهیه کنند، ولی اگر ورثه‏ای که بالغ هستند اجازه دهند که از سهم آنان برداشته شود، آن مقداری را که اجازه داده‏اند از سهم آنان برمی‌دارند.
مسئلۀ ۷۶۵ :    کفن زن بر عهدۀ شوهر اوست، ولو اینکه از خودش اموالی داشته باشد، هر چند همسر غیردائم باشد، مشروط بر آنکه مدّت نکاح قبل از تکفین منقضی نشده باشد. نیز کفن زنی که در عدۀ طلاق رجعی از دنیا رفته بر عهدۀ شوهر اوست.
مسئلۀ ۷۶۶ :    کفن میت بر خویشان او واجب نیست، حتی اگر مخارجش در دوران حیات و زندگی بر آنان واجب باشد.
مسئلۀ ۷۶۷ :    کفن کردن میت با پارچۀ غصبی هر چند چیز دیگری پیدا نشود، جایز نیست. چنانچه کفن میت غصبی باشد و صاحب آن‌ راضی نباشد باید از تنش بیرون آورند، حتی اگر او را دفن کرده باشند.
مسئلۀ ۷۶۸ :    در حالت اختیار، کفن کردن میت با چیز نجس و پوست مردار نجس یا پارچۀ ابریشمی خالص جایز نیست، ولی در حال ضرورت و ناچاری اشکال ندارد؛ اما ‏احتیاط واجب آنست که در حال اختیار، با پارچۀ طلاباف یا پارچه‏ای که از پشم یا موی حیوان حرام گوشت تهیه شده است، کفن نکنند.
مسئلۀ ۷۶۹ :    اگر کفن میت به نجاست خود او یا به نجاست دیگری آلوده شود، باید مقدار نجس را بشویند یا ببرند، ولی اگر میت را در قبر گذاشته باشند و شستن آن ممکن نباشد، احتیاط واجب آنست که محل نجس را ببرند؛ بلکه اگر بیرون آوردن میت برای شستن کفن توهین به او باشد، بریدن واجب می‏شود و اگر بریدن و شستن ممکن نیست در صورتی‌که عوض کردن آن ممکن باشد، باید عوض کنند.
مسئلۀ ۷۷۰ :    اگر کسی‌که برای حج یا عمره احرام بسته است در آن حالت بمیرد، باید مانند دیگران کفن شود و پوشانیدن سر و صورت او اشکالی ندارد.
مسئلۀ ۷۷۱ :    انسان در ایام حیات مستحب است کفن، سدر و کافور خود را تهیه کند.

  نماز میت و احکام آن‏

مسئلۀ ۷۷۲ :    نماز خواندن بر میت مسلمان حتی کودکی که شش سالش تمام شده واجب است و بنا بر احتیاط واجب بر کودکی که شش سالش تمام نشده، ولی نماز را درک می‌کرده است، نیز خوانده شود و در هر صورت باید پدر و مادر بچه یا یکی از آنان مسلمان باشند.
مسئلۀ ۷۷۳ :    نماز میت باید بعد از غسل و حنوط و کفن کردن میت خوانده شود و اگر پیش از اینها یا در بین اینها بخوانند، گرچه به سبب فراموشی یا ندانستن مسئله باشد، کافی نیست.
مسئلۀ ۷۷۴ :    کسی‌که نماز می‏خواند، لازم نیست با وضو و غسل و یا تیمّم باشد و نیز لازم نیست بدن و لباس نمازگزار پاک بوده یا غصبی نباشد، اگرچه احتیاط مستحب آنست تمام چیزهایی که در نمازهای دیگر لازم است در نماز میت هم رعایت شود.
مسئلۀ ۷۷۵ :    کسی‌که می‏خواهد بر میت مسلمان نماز بخواند، باید مؤمن بوده و از طرف ولیّ شرعی او اجازه بگیرد، چه نماز به صورت جماعت خوانده شود یا فرادا.
مسئلۀ ۷۷۶ :    نماز میت را واجب است قبل از دفن میت بخوانند.
مسئلۀ ۷۷۷ :    نماز میت را مستحب است با جماعت بخوانند و اقوی‏ آنست که امام جماعت نماز میت تمام شرایط امام جماعت از قبیل بلوغ، عقل، ایمان و عدالت را داشته باشد.
مسئلۀ ۷۷۸ :    واجب است کسی‌که برای میت نماز می‏خواند، رو به قبله بایستد و میت را مقابل او به پشت بخوابانند، به‌طوری که سر میت به طرف راست نمازگزار و پای میت به طرف چپ نمازگزار قرار گیرد.
مسئلۀ ۷۷۹ :    بنا بر احتیاط واجب مکان نمازگزار در نماز میت نباید غصبی یا از جای میت پست‏تر یا بلندتر باشد، ولی پستی و بلندی مختصر اشکال ندارد و نیز نباید میان نماز گزار و میت چیزی مانند پرده و دیوار فاصله شود، ولی اگر میت در تابوت و مانند آن باشد، اشکالی ندارد.
مسئلۀ ۷۸۰ :    نمازگزار نباید از میت دور باشد، ولی اگر نماز میت به جماعت خوانده می‏شود و صف جماعت از دو طرف میت می‏گذرد، نماز کسانی که مقابل میت نیستند، اشکال ندارد، چون که صفها به یکدیگر متصّل هستند و چیزی هم بین آنها حایل نشده است؛ همچنین واجب است میت جلوی نمازگزار یا نمازگزاران قرار داده شود.
مسئلۀ ۷۸۱ :    در وقت خواندن نماز واجب است عورت میت پوشیده باشد و اگر کفن کردن او ممکن نیست باید به هر وسیلۀ ممکن عورت او را بپوشانند.
مسئلۀ ۷۸۲ :    کسی‌که می‏خواهد برای میت نماز بخواند، واجب است ایستاده و با قصد قربت نماز بخواند و هنگام نیت، میت را معین کند و چنانچه کسی نباشد که بتواند ایستاده بخواند، می‏تواند نشسته نماز را بجا آورد.
مسئلۀ ۷۸۳ :    اگر میت وصیت کرده باشد که شخص معینی بر او نماز بخواند، احتیاط واجب آنست که آن شخص از ولیّ میت اجازه بگیرد و بر ولی هم واجب است اجازه بدهد.
مسئلۀ ۷۸۴ :    جایز است بر میت چند مرتبه نماز بخوانند، مخصوصاً اگر میت اهل علم و تقوا باشد.
مسئلۀ ۷۸۵ :    در صورتی‌که میتی را بدون خواندن نماز میت دفن کرده باشند، واجب است بر قبر او نماز خوانده شود.
مسئلۀ ۷۸۶ :    اگر میت را عمداً یا به جهت فراموشی و یا عذری بدون نماز دفن کرده باشند یا پس از دفن معلوم شود، نمازی که بر او خوانده‏اند باطل بوده است، باید تا وقتی که پیکر او متلاشی نشده و از بین نرفته است نماز را بالای قبر او بخوانند.

  دستور نماز میت‏

مسئلۀ ۷۸۷ :    نماز میت پنج تکبیر دارد و اگر نمازگزار پنج تکبیر را به ترتیبی که در ذیل آمده است بگوید، کفایت می‏کند:
۱- پس از نیت و گفتن تکبیر اول بگوید: «أَشْهَدُ أَنْ لَاإِلَهَ‎إِلَّااللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ‎اللَّهِ».
۲ – پس از گفتن تکبیر دوم بگوید: «أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی‏ مُحَمَّدٍ وَ آلِ‎ مُحَمَّدٍ».
۳- پس از گفتن تکبیر سوم بگوید: «أَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ».
۴- پس از تکبیر چهارم اگر میت مرد باشد بگوید: «أَللّهُمَّ اغْفِرْ لِهَذَا الْمَیِّتِ» اگر میّت زن باشد بگوید: «أَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِهَذِهِ الْمَیّتِ» و سپس تکبیر پنجم را بگوید و نماز را تمام کند.
ولی بهتر است که نمازگزار پنج تکبیر نماز میت را به ترتیبی که در زیر می‌آید بگوید:
۱- پس از نیت و گفتن تکبیر اول بگوید: «أَشْهَدُ أَنْ لاَإِلَهَ‎إِلَّااللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِیک لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، أَرْسَلَهُ بِالْحَقِّ بَشِیراً وَ نَذِیراً بَینَ یَدَی السَّاعَهِ».
۲- پس از تکبیر دوم بگوید: «أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی‏ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ بَارِک عَلَی‏ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ارْحَمْ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ کأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ وَ بَارَکتَ وَ تَرَحَّمْتَ عَلَی‏ إِبْرَاهِیمَ وَ آلِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّک حَمِیدٌ مَجِیدٌ وَ صَلِّ عَلَی‏ جَمِیعِ الْأَنْبِیَاءِ وَ الْمُرْسَلِینَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ جَمِیعِ عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِینَ».
۳- پس از تکبیر سوم بگوید: «أَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِمَاتِ، أَلْأَحْیَاءِ مِنْهُمْ وَ الْأَمْوَاتِ تَابِعْ بَینَنَا وَ بَینَهُمْ بِالْخَیْرَاتِ إِنَّک مُجِیبُ الدَّعَوَاتِ، إِنَّک عَلَی‏ کلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٍ».
۴- پس از چهارمین تکبیر اگر میت مرد است بگوید: «أَللَّهُمَّ إِنَّ هَذَا الْمَسُجِّی قُدَّامَنَا عَبْدُک وَ ابْنُ عَبْدِک وَ ابْنُ أَمَتِک، نَزَلَ بِک وَ أَنْتَ خَیرُ مَنْزُولٍ بِهِ، أَللَّهُمَّ إِنَّا لاَ نَعْلَمُ مِنْهُ إِلاَّ خَیْراً وَ أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنَّا، أَللَّهُمَّ إِنْ کانَ مُحْسِناً فَزِدْ فِی إِحْسَانِهِ وَ إِنْ کانَ مُسِیئاً فَتَجَاوَزْ عَنْهُ وَ اغْفِرْ لَنَا وَ لَهُ، أَللَّهُمَّ اجْعَلْهُ عِنْدَک فِی أَعْلَی‏ عِلِّیِّینَ وَ اخْلُفْ عَلَی‏ أَهْلِهِ فِی الْغَابِرِینَ وَ ارْحَمْهُ بِرَحْمَتِک یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ» و بعد تکبیر پنجم را بگوید، ولی اگر میت زن است پس از تکبیر چهارم بگوید: «أَللَّهُمَّ إِنَّ هَذِهِ الْمُسَجَّاتِ قُدَّامَنَا أَمَتِک وَ ابْنَۀُ عَبْدِک وَ ابْنَۀُ أَمَتِک، نَزَلَتْ بِک وَ أَنْتَ خَیرُ مَنْزُولٍ بِه، أَللَّهُمَّ إِنَّا لاَ نَعْلَمُ مِنْهَا إِلاَّ خَیراً وَ أَنْتَ أَعْلَمُ بِهَا مِنَّا، أَللَّهُمَّ إِنْ کانَتْ مُحْسِنَهً فَزِدْ فِی إِحْسَانِهَا وَ إِنْ کانَتْ مُسِیئَهً فَتَجَاوَزْ عَنْهَا وَ اغْفِرْ لَنَا وَ لَهَا، أَللَّهُمَّ اجْعَلْهَا عِنْدَک فِی أَعْلَی‏ عِلِّیِّینَ وَ اخْلُفْ عَلی‏ أَهْلِهَا فِی الْغَابِرِینَ وَ ارْحَمْهَا بِرَحْمَتِک یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ» و سپس تکبیر پنجم را بگوید و نماز را تمام کند.
مسئلۀ ۷۸۸ :    مستحب است بعد از آنکه از نماز فارغ شد، بگوید: «رَبَنَّا آتِنَا فِی‎الدُّنْیَا حَسَنَهً وَ فِی الْآخِرَۀ حَسَنَهً وَ قِنَا عَذَابَ النَّارِ».
مسئلۀ ۷۸۹ :    واجب است تکبیرها و دعاها را طوری پشت سر هم بخواند که نماز از صورت خود خارج نشود.
مسئلۀ ۷۹۰ :    اگر میت بچّه باشد بعد از تکبیر چهارّم این طور بگوید: «أَللَّهُمَّ اجْعَلْهُ لِأَبَوَیْهِ وَ لَنَا سَلَفاً وَ فَرَطاً و أَجْراً» و سپس تکبیر پنجم را بگوید.
مسئلۀ ۷۹۱ :    اگر میت مستضعف فکری باشد، بعد از تکبیر چهارم بگوید: «أَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلَّذِینَ تَابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبِیلَک وَ قِهِمْ عَذَابَ الْجَحِیمِ» و سپس تکبیر پنجم را گفته و نماز را تمام کند.
مسئلۀ ۷۹۲ :    اگر شخص نمازگزار مذهب و آیین میت را نمی‏داند، بعد از تکبیر چهارّم بگوید «أَللَّهُمَّ إِنَّ هَذِهِ النَّفْس أَنْتَ أَحْییتَهَا وَ أَنْتَ أَمِتَّهَا، أَللَّهُمَّ وَ لَهَا مَا تَوَلَّتْ وَ احْشُرْهَا مَنْ أَحَبَّت» و سپس تکبیر پنجم را بگوید.
مسئلۀ ۷۹۳ :    بنا بر احتیاط در همۀ این دعاها معنای آنها را قصد کند و تنها حکایت الفاظ نباشد.
مسئلۀ ۷۹۴ :    اگر کسی دعاها را حفظ نباشد، می‏تواند نماز میت را از روی کتاب بخواند.
مسئلۀ ۷۹۵ :    اگر دو یا چند میت باشد، نمازگزار می‏تواند برای هر یک نماز جداگانه‌ای بخواند یا اینکه بر همۀ آنها یک نماز بخواند، منتها بعد از تکبیر چهارم ضمیرها را تثنیه یا جمع بیاورد، در این صورت باید همۀ جنازه‏ها را جلوی نمازگزار مرتّب و پهلوی هم بگذارند.
مسئلۀ ۷۹۶ :    نماز میت، اذان، اقامه، قرائت سورۀ فاتحه، رکوع، سجود، قنوت، تشهّد و سلام ندارد و هرکس در نماز میت هر یک از آنها را به عنوان امر شرعی بخواند، مرتکب حرام شده است، اگر چه نماز میت باطل نمی‏شود.
مسئلۀ ۷۹۷ :    دعاهایی که بعد از هر تکبیر خوانده می‏شود، مقدار واجب آن باید به زبان عربی خوانده شود و اضافه بر مقدار واجب به هر زبانی جایز است.

  مستحبّات نماز میت

مسئلۀ ۷۹۸ :    چند چیز در نماز میت مستحب است:
۱ – کسی‌که نماز میت را می‏خواند، با وضو، غسل یا تیمّم باشد و بنا بر احتیاط مستحب در صورتی تیمّم کند که وضو یا غسل ممکن نباشد یا بترسد که اگر وضو بگیرد یا غسل کند به نماز میت نرسد.
۲- در صورتی‌که میت مرد است، امام جماعت یا کسی‌که بر او فرادا نماز می‏خواند در مقابل وسط قامت او بایستد و اگر زن است مقابل سینه‏اش بایستد.
۳- نماز میت را بدون کفش بخواند.
۴- در هر تکبیر دستها را بلند کند.
۵- فاصلۀ او با میت به قدری کم باشد که اگر باد لباسش را حرکت دهد به جنازه بخورد.
۶- نماز میت را به جماعت بخواند.
۷- امام جماعت تکبیرها و دعاها را بلند بخواند و کسانی که با او نماز می‏خوانند، آهسته بگویند.
۸- در جماعت اگر مأموم حتی یک نفر باشد، پشت سر امام بایستد.
۹- نمازگزار به میت و مؤمنین زیاد دعا کند.
۱۰- پیش از نماز به قصد رجا و امید ثواب سه مرتبه بگوید «أَلصَّلَوه».
۱۱- نماز را در جایی بخواند که مردم برای نماز میت بیشتر به آنجا می‏روند.
۱۲- اگر زن حائضی نماز میت را به جماعت می‏خواند در صف جداگانه‏ای بایستد.
مسئلۀ ۷۹۹ :    خواندن نماز میت در همۀ مساجد مکروه است، جز مسجد الحرام که آنجا این کراهت را ندارد.

  دفن میت و احکام آن

مسئلۀ ۸۰۰ :    میت را باید به ترتیبی در قبر بگذارند که سمت راست بدن او روی زمین و سینه و شکم او رو به قبله قرار بگیرد، قبر نیز باید به اندازه‏ای گود باشد که وقتی‏میت در آن دفن شود، بوی تعفّن آن بیرون نیاید و درندگان هم نتوانند آن‎را بیرون بیاورند و اگر ترس آن باشد که جانوری بدن میت را بیرون بیاورد، باید قبر را با آجر و مانند آن محکم کنند.
مسئلۀ ۸۰۱ :    اگر دفن میت در زمین ممکن نباشد، می‏توانند آن‎را در بنا یا در تابوت بگذارند.
مسئلۀ ۸۰۲ :    هزینۀ خاک‌سپاری میت در حدّ لازم و معمول از اصل مال او برداشته می‏شود، گرچه به تهیۀ آجر و سیمان یا خرید قبر احتیاج باشد.
مسئلۀ ۸۰۳ :    بنا بر احتیاط واجب نباید میت مسلمان را در قبرستان کفّار و نیز میت کافر را در قبرستان مسلمانان دفن کرد و هم‌چنین مسلمان را نباید در جایی دفن کنند که موجب بی‌احترامی به او شود.
مسئلۀ ۸۰۴ :    دفن کردن میت در زمین غصبی یا زمینی که برای غیرِ دفن مردگان وقف شده است، جایز نیست و نیز دفن میت در قبر مردۀ دیگر جایز نیست، مگر آنکه قبر میتِ اول کهنه شده و میت مدفون در آن از بین رفته باشد.
مسئلۀ ۸۰۵ :    چیزی که از میت جدا می‏شود اگرچه مو، ناخن و یا دندانش باشد، چنانچه موجب نبش قبر نباشد، باید با او دفن شود و بنا براحتیاط در کفن او بگذارند؛ ولی‏اگر احتیاج به نبش قبر باشد، احتیاط آنست که جدا دفن شود، ولی ناخن و دندانی که از انسان در حال حیات جدا شده، مستحب است دفن شود.
مسئلۀ ۸۰۶ :    اگر بچّه‏ای در رحم مادر بمیرد، واجب است آن‎را با آسان‏ترین راه بیرون آورند و چنانچه نتوانند آن‎را سالم بیرون آورند و ناچار شوند که قطعه قطعه کنند، اشکال دارد و اگر شوهرش اهل فن باشد، باید او این کار را انجام دهد وگرنه زنی که اهل فن باشد باید این کار را انجام دهد و اگر این هم ممکن نباشد، مرد محرمی که اهل فن باشد و در غیر این‌صورت مرد نامحرمی که اهل فن باشد، بچّه را بیرون آورد و در صورتی‌که آن هم ممکن نباشد، کسی که اهل فن نباشد، می‏تواند آن‎را بیرون آورد.
مسئلۀ ۸۰۷ :    اگر مادر بمیرد و بچّه در رحم مادر زنده و سالم باشد، واجب است به وسیلۀ کسانی که در مسئلۀ پیش گفته شد، از هر طرفی که بچّه سالم بیرون می‏آید، او را بیرون آورند ولو اینکه امیدی به زنده ماندن بچّه نباشد و بعد از بیرون آوردن بچه، شکم مادر را بدوزند، ولی اگر بین پهلوی چپ و راست مادر در سالم بودن بچّه فرقی نباشد، احتیاط واجب آنست که از پهلوی چپ بیرون آورند.

  مستحبّات دفن‏

مسئلۀ ۸۰۸ :    مواردی که در زیر می‏آید مستحب است هنگام دفن میت انجام داده شود:
۱ – به قصد رجا و امید ثواب قبر را به اندازه قدّ انسان متوسط گود کنند.
۲- میت را در نزدیک‏ترین قبرستان دفن کنند، مگر آنکه قبرستان دورتر به دلایلی مانند مدفون بودن افراد صالح در آن یا رفت و آمد بیشتر مردم برای فاتحه خوانی بر قبرستان نزدیک‏تر فضیلت داشته باشد.
۳- جنازه را در چند متری قبر تا سه بار زمین بگذارند و بردارند وکم کم نزدیک قبر ببرند، در صورتی‌که میت مرد باشد، دفعۀ سوم طوری او را زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد، در نوبت چهارم از طرف سر وارد قبر کنند. اگر میت زن باشد در مرتبۀ سوم میت را به طرف قبلۀ قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن پارچه‏ای روی قبر بگیرند.
۴- جنازه را به آرامی از تابوت خارج کنند و قبل از وارد کردن میت به قبر این دعا را بخوانند و پس از آن میت را وارد قبر کنند: «أَللَّهُمَّ اجْعَلْهُ رَوْضَهً مِنْ رِیاضِ الْجَنَّهِ وَ لاَ تَجْعَلْهُ حُفْرَهً مِنْ حُفَرِ النَّارِ» و وقتی که می‏خواهند وارد قبر کنند این دعا را بخوانند: «أَللَّهُمَّ عَبْدُک وَ ابْنُ عَبْدِک وَ ابْنُ أَمَتِکَ نَزَلَ بِکَ وَ أَنْتَ خَیرُ مَنْزُولٍ بِهِ» و پس از آن وارد قبر کنند.
۵- بعد از آنکه میت را در لحد گذاشتند، گره‏های کفن را باز و بالشی از خاک فراهم کنند و صورت میت را روی آن بگذارند.
۶- پشت میت را به دیوار قبر تکیه بدهند و چیزی مانند خشت خام یا کلوخ پشت او بگذارند که میت به پشت برنگردد.
۷- مقداری تربت امام حسین‌، مقابل صورت میت در قبر بگذارند.
۸- هنگامی که جنازه را وارد قبر کردند و در لَحَد گذاشتند، این دعا را بخوانند: «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلی‏ مِلَّهِ رَسُولِ اللَّهِ‏» و بعد سورۀ «حمد»، «آیهالکرسی»، «ناس»، «فلق» و «توحید» را بخوانند و سپس بگویند «أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ».
۹ – کسی‌که میت را در قبر می‏گذارد به امید ثواب با طهارت و سر و پای برهنه باشد و هنگام بیرون آمدن از قبر، از طرف پایین پای میت بیرون بیاید و غیر از خویشان میت، افراد دیگر با پشت دست خاک بر قبر بریزند و بگویند «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ».
۱۰- اگر میت زن است کسانی که با او محرم هستند او را در قبر بگذارند و اگر محرمی نباشد، خویشاوندانش او را در قبر بگذارند.
۱۱- هنگامی که قبر را از خاک پر کردند، به امید ثواب روی آن آب بپاشند و سپس کسانی که حاضرند در حالی که انگشتان خود را باز کرده و در خاک روی قبر فرو برده‏اند، هفت بار سورۀ قدر را بخوانند و برای میت طلب آمرزش کنند و این دعا را بخوانند: «أَللَّهُمَّ جَافِ الْأَرْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ وَ اصْعَدْ إِلَیْک رُوحَهُ وَ لَقِّهِ مِنْک رِضْوَاناً وَ اسْکنْ قَبْرَهُ مِنْ رَحْمَتِک مَا تُغْنِیهِ بِهِ عَنْ رَحْمَهِ مَنْ سِوَاک».
۱۲- بعد از آنکه تشییع‌کنندگان رفتند ولیّ میت یا کسی‌که از طرف او اجازه دارد، دعاهایی را که دستور داده شده است را به میت تلقین کند.

  تلقین میت‏

مسئلۀ ۸۰۹ :    مستحب است قبل از آنکه لحد را بپوشانند، تلقین دهنده، دست راست را زیر شانۀ راست میت ببرد و دست چپ را بر شانۀ چپ آن بزند و میت را به شدّت تکان دهد و بعد دهان را نزدیک گوش میت ببرد و سه مرتبه بگوید: «إِسْمَعَ إِفْهَمْ یا فُلاَنِ بْنِ فُلاَنٍ» و به جای کلمۀ فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگوید، مثلاً اگر اسم میت، محمّد و نام پدرش علی است بگوید: «إِسْمَعْ إِفْهَمْ یا مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی» و پس از آن بگوید: «هَلْ أَنْتَ عَلَی الْعَهْدِ الَّذِی فَارَقْتَنَا عَلَیْهِ مِنْ شَهَادَهِ أَنْ لاَإِلَهَ‎إِلاَّ‎الله وَحْدَهُ لاَ شَرِیک لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداًصَلَّی‎اللهُ‎عَلَیهِ‎وآلِهِ عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ سَیِّدُ النَّبِیِّینَ وَ خَاتَمُ الْمُرْسَلِینَ وَ أَنَّ عَلِیّاً أَمِیرَ‎الْمُؤْمِنِینَ وَ سَیِّدالْوَصِیِّینَ وَ إِمَامٌ إِفْتَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ عَلَی الْعَالَمِینَ وَ أَنَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَینَ وَ عَلِیِّ بْنِ‎الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرَبْنَ‎مُحَمَّدٍ وَ مُوسَی‎بْنَ‎جَعْفَرٍ وَ عَلِیِّ‎بْنِ‎مُوسَی‏ وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ وَ عَلِیّ بْنِ‎مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنَ بْنَ عَلیٍّ وَ الْقَائِمَ الْحُجََّهَ الْمَهْدِیِّ صَلَوَاتُ‎اللِّهِ‎عَلَیْهِمْ‎‎أَجْمَعِینَ أَئِمَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَ حُجَجُ اللَّهِ عَلَی الْخَلْق ِ أَجْمَعِینَ وَ أَئِمَّتک أَئِمَّهُ هُدی أَبْرَارٌ یشا فُلاَنَ بْنَ فُلاَنٍ» و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگوید و سپس بگوید: «إِذَا أَتَاک الْمَلَکانِ الْمُقَرَّبَانِ رَسُولَینِ مِنْ عِنْدِاللَّهِ تَبَارَک‎وَتَعَالَی‏ وَ سَأَلاَک عَنْ رَبِّک وَ عَنْ نَبِیِّک وَ عَنْ دِینِک وَ عَنْ کتَابِک وَ عَنْ قِبْلَتِک وَ عَنْ أَئِمَّتِک فَلاَ تَخَفْ وَ لاَ تَحْزَنْ وَ قُلْ فِی جَوَابِهِمَا، أَللَّهُ جَلَّ‎جَلاَلُهُ رَبِّی وَ مُحَمِّدٌ صَلَّی‎اللهُ‎عَلَیهِ‎وآلِهِ نَبِیِّی وَ الْإِسْلاَمُ دِینِی وَ الْقُرْآنُ کتَابِی وَ الْکعْبَهُ قِبْلَتِی وَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ‎ابْنِ‎أَبِی‎طَالِبٍ‏ عَلَیهِ‎‌السّلَام إِمَامِِی وَ الْحَسَنَ‎بْنَ‎عَلِیٍّ‎الْمُجَتَبَی عَلَیهِ‎‌السّلَام إِمَامِی وَ الْحُسَیْنُ‎بْنُ‎عَلِیٍّ‏‎عَلَیهِ‎‌السّلَام الشَّهِیدُ بِکرْبَلَإِ إِمَامِی وَ عَلِیٌ‎زَینُ الْعَابِدِینَ‏عَلَیه‌ِالسَّلام إِمَامِی وَ مُحَمَّدٍالْبَاقِرُعَلَیهِ‎السَّلام إِمَامِی وَ جَعْفَرٍالصَّادِقُ‏عَلَیهِ‎السَّلام إِمَامِی وَ مُوسَی‎الْکاظِمُ‏عَلَیهِ‎السَّلام إِمَامِی وَ عَلِی‎ِّ‎ِّابن مُوسَی‎الرِّضَاعَلَیهِ‎السَّلام إِمَامِی وَ مُحَمَّدٍالْجَوَادُعَلَیهِ‎السَّلام إِمَامِی وَ عَلِیٍٍّ الْهَادِی‏عَلَیهِ‎السَّلام إِمَامِی وَ الْحَسَنِ‎الْعَسْکرِیّ‏عَلَیهِ‎السَّلام إِمَامِی وَ الْحُجَّهُالْمُنْتَظَرُعَلَیهِ‎السَّلام إِمَامِی، هؤُلاَءِ صَلَوَاتُ‎اللَّهِ‎عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ أَئِمَّتِی وَ سَادَتِی وَ قَادَتِی وَ شُفَعَائِی، بِهِمْ أَتَوَلَّی وَ مِنْ أَعْدَائِهِمِ أَتَبَرَّأُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ، ثُمَّ إِعْلَمْ یا فُلاَنَ بْنَ فُلاَنٍ» و به جای فلان بن فلان نام میت و پدرش را بگوید و سپس بگوید: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَک وَ تَعَالَی نِعْمَ الرَّبُّ وَ أَنَّ مُحَمَّداًصَلَّی‎اللُه‎عَلَیهِ‎وآلِهِ نِعْمَ الرَّسُولُ وَ أَنَّ عَلِیِّ‎ابْنَ‎أَبِی‎طَالِبِ‎عَلَیهِ‎السَّلام وَ أَوْلاَدَهُ الْمَعْصُومِینَ الْأَئِمَّهَ الأَثْنَی‎عَشَرَ نِعْمَ الْأَئِمَّهَ وَ أَنَّ مَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدٌصَلَّی‎اللُه‎عَلَیهِ‎وآلِهِ حَقٌّ وَ أَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ وَ سُؤَالَ مُنْکرٍ وَ نَکیرٍ فِی الْقَبْرِحَقٌّ وَ الْبَعْثَ حَقٌّ وَ النُّشُورَ حَقُّ وَ الصِّرَاطَ حَقٌّ وَ الْمِیزَانَ حَقٌّ وَ تَطَایرُ الْکتُبِ حَقٌّ وَ أَنَّ الْجَنَّهَ حَقٌّ وَ النَّارَ حَقٌّ وَ أَنَّ السَّاعَهَ آتِیهٌ لاَ رَیْبَ فِیهَا وَ أَنَّ اللَّهَ یبْعَثُ مَنْ فِی‎الْقُبُورِ» پس بگوید: «أَفَهِمْتَ یا فُلاَنٍ» و به جای فلان نام میت را بگوید و پس از آن بگوید: «ثَبَّتَک اللَّهُ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ وَ هَدَاک اللَّهُ إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ، عَرَّفَ اللَّهُ بَینَک وَ بَینَ أَوْلِیَائِک فِی مُسْتَقَرِّ مِنْ رَحْمَتِهِ» پس بگوید: «أَللَّهُمَّ جَافِ الْأَرْضَ عَنْ جَنْبَیهِ وَ اصْعِدْ بِرُوحِهِ إِلَیک وَ لَقِّهِ مِنْک بُرْهَاناً، أَللَّهُمَّ عَفْوَک عَفْوَک» و کسی‌که به میت تلقین می‏کند، باید توجّه داشته باشد که اگر میت زن است، ضمیرهای مذکر در این دعاها را به صورت مؤنث بگوید.
مسئلۀ ۸۱۰ :    مستحب است قبر را چهارگوش و به ‏اندازۀ چهار انگشت از زمین بلند کنند و علامتی روی آن بگذارند که با قبور دیگر اشتباه نشود و روی قبر آب بپاشند و کسانی که بر سر قبر حاضرند، دستها را بر قبر بگذارند و انگشتها را باز کنند و در خاک فرو ببرند و هفت مرتبه سورۀ مبارکۀ قدر را بخوانند و برای میت طلب آمرزش کنند و دعای «أَللَّهُمَّ جَافِ الْأَرْضَ عَنْ جَنْبَیهِ…» را تا آخر بخوانند.
مسئلۀ ۸۱۱ :    خواندن تلقین در سه مرحله مستحب است:
۱- در حال احتضار و جان دادن.
۲- هنگامی که میت را در قبر می‏گذارند.
۳- هنگامی که میت را دفن کرده‏اند و تشییع کنندگان به طرف شهر یا روستا باز می‏گردند.
مسئلۀ ۸۱۲ :    بهتر است نام و نام خانوادگی و مشخصات ویژۀ میت را بر روی لوح یا سنگی بنویسند و بالای قبرش نصب کنند.
مسئلۀ ۸۱۳ :    مستحب است قبل و بعد از دفن میت صاحبان عزا را سرسلامتی دهند، ولی اگر مدتی سپری شده است و این مطلب آنها را به یاد مصیبتشان می‏اندازد، بهتر است نگویند.
مسئلۀ ۸۱۴ :    مستحب است تا سه روز برای اهل خانۀ میت غذا بفرستند و غذا خوردن نزد آنان و در منزل آنها مکروه است.
مسئلۀ ۸۱۵ :    مستحب است تعداد چهل یا پنجاه نفر از مؤمنین به خوبی کردار و شایستگی رفتار میت و انجام واجبات و ترک محرّمات و به‌طور کلّی اصول و مبانی دین و شریعت خاتم‏ به وسیلۀ او شهادت دهند و بگویند: «أَللَّهُمَّ إِنَّا لاَ نَعْلَمُ مِنْهُ إِلاَّ خَیْراً وَ أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنَّا».
مسئلۀ ۸۱۶ :    مستحب است در مرگ خویشان خصوصاً در مرگ فرزندان صبر کند و هر وقت میت را به یاد می‏آورد بگوید: «إِنَّالِلَّهِ‎وَإِنَّاإِلَیهِ‎‎رَاجِعُونَ» و برای او قرآن بخواند و بر سر قبر پدر و مادر از خداوند حاجت بخواهد و برای آنان طلب مغفرت کند و قبر را محکم بسازد تا زود خراب نشود.

  نماز وحشت

مسئلۀ ۸۱۷ :    از مستحبات بعد از دفن میت نماز هدیۀ شب دفن یا نماز وحشت است که برای رفع ترس و وحشت شب اول قبر خوانده می‏شود و دو رکعت است که در رکعت اول بعد از حمد یک مرتبه آیه‌الکرسی و در رکعت دوم بعد از حمد ده مرتبه سورۀ قدر را بخوانند و بعد از سلام نماز این جملات را می‏خوانند: «أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی‏ مُحَمَّدٍوَآلِ‎مُحَمَّدٍ وَ ابْعَثْ ثَوَابِهَا إِلی‏ قَبْرِ فُلاَنٍ» که به جای فلان نام میت را می‏گویند.
مسئلۀ ۸۱۸ :    اگر کسی در شب اول قبر یک نماز وحشت برای میت بخواند کفایت می‏کند، ولی می‏شود به امید ثواب، افراد مختلف چند نماز بخوانند، مشروط بر اینکه به قصد ورود به عنوان مثلاً چهل نفر بخوانند؛ همچنین یک نفر می‏تواند چندین نماز وحشت را به عنوان اهدای ثواب به میت بجای آورد.
مسئلۀ ۸۱۹ :    نماز وحشت را می‏توان در هر موقع از شب اول قبر بجا آورد، ولی بهتر است در اول شب بعد از اقامۀ نماز عشا خوانده شود.
مسئلۀ ۸۲۰ :    اگر به هر جهت دفن میت به تأخیر افتد باید نماز وحشت را تا شب اول قبر به تأخیر اندازند.
مسئلۀ ۸۲۱ :    کسی‌که پولی گرفته تا نماز وحشت بخواند، ولی فراموش کرده باید پول را به صاحبش بازگرداند و در صورتی‌که صاحب پول را نشناسد، ولی یقین داشته باشد که صاحب آن رضایت دارد، می‏تواند در آن تصرف مالکانه کند و در وقت دیگر آن نماز را به قصد اهدای ثواب بخواند و اگر یقین ندارد که صاحب پول رضایت دارد یا نه، می‏تواند آن پول را از طرف صاحبش صدقه بدهد و در صورتی‌که سهواً بر خلاف کیفیت مذکور در مسئلۀ ۸۱۷ بجا آورد، باید دوباره با همان کیفیت اعاده کند.
مسئلۀ ۸۲۲ :    بهتر است هر شخص مسلمان قبل از مرگ خود مالی را برای برگزاری مراسم سوگواری و مجالس ترحیم کنار بگذارد و بر آن وصیت کرده و مقدار آن‎را نیز معین کند.

  احکام نبش قبر

مسئلۀ ۸۲۳ :    اظهر آنست که نبش قبر مسلمان یعنی شکافتن قبر او، هر چند طفل یا دیوانه باشد حرام است، مگر برای مصلحت قوی‌تر و یا اثبات حقی باشد که نه تنها حرام نیست بلکه جایز و در مواردی هم واجب است.
مسئلۀ ۸۲۴ :    اگر بدن میت مسلمان از بین رفته و تبدیل به خاک شده باشد نبش قبر او اشکال ندارد، مگر آنکه یکی از عناوین محرمه بر آن منطبق شود، مثلاً موجب هتک حرمت او گردد که در این صورت حرام است.
مسئلۀ ۸۲۵ :    نبش قبور امام‌زادگان، علما، شهدا و صلحا، گرچه سالیان درازی از دفن آنان گذشته باشد، در صورتی‌که زیارت‌گاه شده باشد، بنا بر اقوی‏ حرام است، بلکه اگر زیارت‌گاه هم نشده باشد، بنا به احتیاط واجب نباید نبش شود.
مسئلۀ ۸۲۶ :    در چند مورد شکافتن قبر جایز است از جمله:
۱- در صورتی‌که میت بی‎غسل و کفن دفن شده باشد یا بفهمند غسل او باطل بوده یا به غیر دستور شرع انور کفن شده است یا اینکه او را در قبر رو به قبله نگذاشته‏اند؛ ولی ‏چنانچه بر او نماز نخوانده باشند یا نمازی که خوانده‏اند باطل باشد باید نماز را بر قبر او بخوانند و نبش قبر جایز نیست.
۲- در صورتی‌که برای یک موضوع شرعی که اهمّیت آن از شکافتن قبر بیشتر است قبر را بشکافند.
۳- در صورتی‌که برای ثابت شدن حقی بخواهند بدن میت را ببینند.
۴- در صورتی‌که میت در زمین غصبی دفن شده باشد و مالک زمین راضی نشود که در آنجا بماند.
۵- در صورتی‌که کفن یا چیز دیگری که با میت دفن شده غصبی باشد و صاحب آن راضی نشود، حتی اگر صاحب آن به قیمت هم راضی شود، اگر حقّ مالک اهمّ است، نبش قبر واجب و اگر حقّ میت اهمّ است دادن قیمت واجب است.
۶- در صورتی‌که میت را در جایی که بی‌احترامی به اوست دفن کرده باشند.
۷- اگر بترسند درنده‏ای بدن میت را بدرد یا سیل آن‎را ببرد یا دشمن بیرون آورد.
۸- در صورتی‌که بخواهند قسمتی از بدن میت را که دفن نشده با او دفن کنند؛ ولی احتیاط واجب آنست که آن‎را طوری در قبر بگذارند که بدن میت دیده نشود.
۹- در صورتی‌که خلاف وصیت میت در جای دیگری دفن شده باشد، امّا اگر بدن متلاشی شده یا نبش قبر موجب بی‌احترامی به او شود، جایز نیست.