138
«مرحوم پدرم به خاطر مشکلات مالی عدیده ای که داشتند، با رفتن من به قم مخالف بودند. با این وجود یک روز که از بازار به منزل آمدند، با ابرام و پافشاری تمایلم به مهاجرت به قم را در محضرشان طرح کردم. میدانستم مخالفت خواهند کرد و چنین هم شد. من هم پس از نا امیدی از این امر، به حضرت زهرا(س) متوسل شدم و آن بانوی بزرگوار را نزد خداوند متعال، واسطه کردم. چندی نگذشت که مرحوم پدرم بر اثر خوابی که دیده بودند با خواستۀ من برای مهاجرت به قم و ادامۀ تحصیل علوم و معارف دینی موافقت کردند و تا پایان عمر شریفشان همیشه از تشویقات و دعای خیرشان در این راه بهرهمند بودم.»

اشتراکگذاری این نوشته
کد QR را اسکن کنید یا از لینک کوتاه بالا برای اشتراکگذاری این نوشته استفاده کنید