مرجع عالقیدر حضرت آیت الله العظمی بیات زنجانی(مدظله العالی) به سه پرسش ارسالی دو هفته نامۀ خرداد پاسخ دادند.مشروح این پرسش و پاسخ ها به شرح زیر است:
آیت الله العظمی بیات زنجانی
حضرت آیت الله! جنابعالی بعنوان یکی از پیشگامان مبارزه با رژیم پهلوی انگیزه و انگیخته مردم در لبیک به دعوت حضرت امام (ره) را در چه عواملی می بینید ؟
با سلام و تحیت؛ مردم ایران در طول تاریخ خود، انسان هایی فرهیخته و فکور بوده و هستند و در مقاطع مختلف تاریخی، تصمیمات مهم و تاریخ سازی گرفته اند که از یک طرف نشان از همان فکر و اندیشه ورزی آنان بوده و از طرف دیگر با آن تصمیمات، راه را برای استحاله و اضمحلال هویت خود توسط مهاجمان و میهمانان ناخوانده بسته اند و اگر در مواردی مورد یورش واقع شده اند و حتی مدت ها تحت حاکمیت غیر خودی ها به زندگی خود ادامه داده اند، به تدریج با فرهنگ و خُلق بلند و رفیع ایرانی خود آنان را متحول ساخته اند؛ کمااینکه اگر ورود مغولان به این کشور و انعطاف ایران و ایرانیان در برابر آنان با دقت مطالعه شود، صدق گفتار فوق مورد تأیید قرار خواهد گرفت و نیز اگر به ورود اسکندر مقدونی و باز هم شکل برخورد ایرانیان با وی ملاحظه شود، باز همان نتیجه به دست خواهد آمد.
در مواردی که فراوان شواهد برای آن می توان اقامه کرد دیده می شود که ایران و ایرانی در برابر فکر جدید و منطق نو قرار می گیرد و با آن برخورد خاصی صورت می دهد که خذفی مطلق و یا برخورد منفعلانه و اثرپذیرانه بدون قید و شرط نیست، بلکه با انتخاب و گزینش با آنها رفتار می کند.
هر انسان محقق و پژوهشگر با انصافی اگر این جریانات مختلفی که بر مردم ایران آمده است را بی طرفانه مورد مطالعه قرار دهد به روشنی می فهمد که ایزان کشور فکر، عقل، انتخاب، دانش، ادب و هنر است و این همه فراز و نشیب را با تمام وجود لمس و احساس کرده است، ولی از آن اصالت و هویت خود تهی نگشته و جالب آن است که در بستر زمان، هم از اصالت خود دفاع کرده و بر آن وفادار مانده و هم لباس خویش را به تازه وارد پوشانده است.
با این مقدمه لازم به توضیح است که برای ایران و ایرانی چند اصل مهم و اساسی است؛ یکی فرهیختگی و اندیشمندی؛ دوم صداقت و راستگویی، و سوم تلائم و تسانخ ایرانی؛ به همین دلیل جامعۀ ایرانی ابتذال و لودگی را در رفتار، کردار و گفتار فردی، جمعی، سیاسی و فرهنگی تحمل نمی کند. از طرفی ایرانی دروغ و بی صداقتی را در رفتارهای فردی و اجتماعی نمی پذیرد و دیر یا زود به آن پاسخ درخور می دهد؛ ایرانی، آن وارداتی را مورد استقبال قرار می دهد که در ادب، منطق، تفکر و اندیشه نوع با آن احساس نزدیکی کرده و آن را هم سنخ خود بداند و از همین رو اسلام را با تمام وجود مورد پذیرش و قبول قرار داده و در طول این ۱۴ قرن، از آن حمایت و دفاع به عمل آورده و برای آن مایه گذاشته است، چون آن را هم در راستای فرهیختگی ملی خود یافته و هم به آورندگان اعتماد پیدا کرده است و بهترین شاهد آن، این است که این همه آثار علمی، ادبی، فقهی، فلسفی، حدیثی و تفسیری در دفاع از اسلام و اسلامیت به یادگار گذاشته است و لذا ایرانی اگر جریانی را منطقی و در راستای آن سه شاخصۀ فوق مشاهده کند و نسبت به دست اندرکاران و رهبران آن جریان اعتماد کند، نه تنها آن را مورد تأیید قرار می دهد بلکه با تمام وجود برای آن سرمایه گذاری کرده و همیشه پشت سر آن خواهد ایستاد و هیچ وقت از آن دست برنخواهد داشت و بهترین شواهد آن، جریان حمایت مردم از رهبران مشروطه و صاحب فتوای معروف تنباکو و نیز انقلاب اسلامی ایران و حمایت مردم از امام خمینی است به این معنا که از یک طرف با رهبران مشروطه و میرزای شیرازی و حضرت امام هماهنگ گردیده و تا مرحله پیروزی در کنارشان ایستادند و از طرف دیگر مخالفان را از هر قشر و صنفی بودند منزوی ساختند.
بالطبع مردم ایران و از جمله ماها که جزئی از همان مردم بوده و هستیم، در یک طرف خاندان پهلوی و اذناب او را می دیدیم که در طول حاکمیت بیش از پنجاه ساله شان، از نظر سیاسی ذلت و حقارت ایران و ایرانی را به بار آورده بود و نمونه بارز آن در مصونیت مستشاران آمریکایی و عدم حق محاکمه آنان توسط دادگاه های داخل کشور وجود داشت و از طرف دیگر وابستگی اقتصادی و تبدیل این کشور بزرگ به یک کشور مصرفی و اضمحلال صنایع و تولیدات و از بین رفتن کشاورزی اش را می دیدیم که ظهور و بروز آن در الغاء مالکیت اراضی به وضوح دیده می شد؛ از طرف سوم مخالفت و عناد حاکمیت را با اصول و مسلمات اسلام و قرآن کریم مشاهده می کردیم و نمود آن را در تغییر تاریخ اسلام به تاریخ شاهنشاهی و حذف لزوم تحلیف به قرآن کریم را به کتاب آسمانی و مانند آنها مشاهده می کردیم و اینها در حالی بود که در طرف مقابل یک عالم دینی، مرجع تقلیدی با سابقه روشن و صحیح و مورد اعتماد و مقبول را می دیدیم و لذا هر ایرانی نوعی میان خود و جریان مخالف حاکمیت پهلوی، سنخیت و همسویی و همدلی احساس می کرد و حمایت از رهبری امام را تأمین کننده خواسته های فکری، ملی و هویتی خود می دید و سکوت در برابر آن را نوعی عدول از هویت، اندیشه و وجدان ملی و اعتقادی می دانست.
در حقیقت ایرانی در سر دو راهه قرار داشت؛ در یک طرف صداقت، معرفت، غرور ملی، تدین، شرافت، آزادگی، تبلور و تحقق آرمان ها و نجات ملیت و حیات فرهنگی و سیاسی و اقتصادی کشور و در طرف دیگر رقیّت سیاسی، مرگ ملی، افول فرهنگی و وابستگی در تمام زمینه ها را می دید.
اینجاست که همگان باید بدانند ایرانی تحقیر، بی صداقتی و دروغ را تحمل نمی کند و با سختی به آن جواب می دهد. به نظر می رسد این حالت یکی از ظهورات سنت لایتغیر خدای جهان است که اگر مردم صادقانه وارد شدند ولی دیگران از صداقت آنان سوء استفاده کردند، خدای صادقان از صداقت آنان پاسداری فرموده و کیفر سوءاستفاده کنندگان را خواهد داد، چونکه خدا صادق است و مع الصادقین، و در مقابل، دشمن کذب و کاذبان و مکذبان است.
آزادی و اسلام دو رکن و محور اصلی و پذیرفته شده انقلابیون در مبارزه با حکومت طاغوت به حساب می آمد. مرحوم امام (ره) و دیگر علمای مبارز چه قرائتی از دین به مردم معرفی کرده بودند که آزادی و دیانت بعنوان ترکیبی نا متناجس تلقی نمی شد و چگونه در سالهای اخیر طرفداران این نگاه کمرنگ تر شده است؟
پاسخ : اسلام دین معرفت، حبّ، عشق، ایمان، باور درونی و قلبی است و با صراحت و قاطعیت بصورت جاودانه فرموده است: “لا إکراه فی الدّین” . مقوله دین و مقوله اکراه و اجبار در دین که همان سلب آزادی است، دو مقوله متضاد و متباین اند و در فلسفه اسلامی، آزادی و اختیار از مقومات نوع انسان و مبنا برای درک خوبی ها و بدی ها، زیبایی ها و زشتی ها و باید ها و نبایدها است، چراکه مهمترین مظهر عقلانیت انسان که مایز بین او و دیگر جانداران است، همین آزادی است.
موجود فاقد آزادی، فاقد هر نوع علم و معرفت و دیگر کمالات بشری است. انسان با آزادی همراه بوده و خواهد بود و سلب آزادی از او، سلب انسانیت، هویت و تمامیت اوست. ما به دینی “دین حق و درست” می گوییم که از انسان و آزادی او همانگونه که هست دفاع کرده و حمایت کند. دین معطی آزادی نیست، چون دین و آزادی هر دو عطیه خداوندند؛ همان خدایی که برای سعادت انسان دین فرستاده است، همان خدای منان هم انسان را با فصل مقوم ناطقیت، فکر، اندیشمندی و منطقی بودن که مبادی آزادی محسوبند آفریده است. دین صحیح و کامل آن دینی است که از طرف خدای عالم توسط صالح ترین و آزاد ترین افراد بشر که رسولان خدایند آورده شده و طبعاً امکان ندارد چنین دینی با فطرت و خلقت انسان در تضاد باشد؛ چون انسان موجودی آزاد است و آزادی او اعطائی از سوی خدای جهان است؛ پس دین خدایی در کمال تلائم و همسوئی و هماهنگی با آزادی است.
بدون تردید هر دین، اندیشه و فکری که با آزادی خدادادی در تضاد باشد، این دین، اندیشه و فکر فاقد اعتبار است. دین مخالف آزادی، دین نیست و فکر و اندیشه ای که آزادی را نادیده بگیرد، محکوم به شکست و فنا است. بنابراین قرائت صحیح از دین همان قرائت رسول خدا (ص) و قرآن کریم و اهل بیت رسول خدا (ص) است. این نوع قرائت نه تنها با آزادی در تنافی نیست، بلکه در تلائم و آشتی کامل است .
امام خمینی(ره) به عنوان یک فقیه جامع، عارف، فیلسوف و متفکر هنرش این بود که از دین قرائتی ارائه کند که تأمین کننده انسانیت انسان ها و ضامن تمامی ارزشهای مربوط به آنها است، و این قرائت نزدیکترین قرائت به قرائت اصیل رسول خدا(ص) و اهل بیت(ع) است و اسلام و دین واقعی همین است. هر نوع قرائتی که در آن انسانیت و مقومات انسانی از جمله آزادی او تأمین و تضمین نگردد، این قرائت هیچگونه تشابهی با قرائت اصلی نداشته و با آن فرسنگ ها فاصله دارد. در این قرائت، اساس بر فهم، معرفت، علم و آگاهی بشر بنا نهاده شده و طلب علم فریضه اعلام گشته و به دست آوردن آن از حقوق مسلم هر انسانی دانسته شده است و در این قرائت، حکومت ارائه دهنده خدمات، تضمین کننده حقوق و آزادی ها و تأمین کننده شرایط آسایش و رفاه جامعه و مسؤول در برابر جامعه شناخته شده است و در این که همان قرائت نبوی(ص) و علوی (ع) است، مردم دو دسته اند که یا برادران دینی اند و یا نظایر و امثال دیگر در آفرینش، و حاکم و حکومت در برابر هر دو صنف باید پاسخگو باشد. در این قرائت حاکم و شیوه حکومت و حدود و اختیارات آن تابع خواست و اراده و شرایطی است که از طرف مردم اعمال می گردد و در این قرائت، حاکم علاوه بر اینکه در برابر خدای جهان پاسخگو و مسؤول است، در برابر مردم هم مسؤول است و هیچ کسی فوق مسئولیت نبوده و فوق قانون نیست؛ بنابراین اگر امام قرائتی از دین را ارائه کرد و با آن قرائت جاذبه خاصی برای پذیرش حکومت دینی به وجود آورد، امر بدیع و جدیدی نبوده بلکه همان قرائت جدش رسول خدا(ص) و امام علی(ع) را عرضه کرد و این قرائت به دلیل اصالت و صحت آن اگر امروز هم عرضه بشود، همان جاذبه را خواهد داشت.
با این تعریف وظیفه عالمان متقی است تا بکوشند و روی همان قرائت تکیه کرده و زاویه های انحرافی را اصلاح کنند وگرنه خدای ناکرده اصل حکومت دینی با اجرائی متفاوت از آنچه گفته شد، زیر سؤال رفته و کم کم اعتبار خودش را در اذهان جامعه از دست می دهد.
با توجه به انتخابات سال آینده آیا حضرتعالی امیدی برای اصلاح وضع موجود می بینید و توصیه شما به منتقدان و طرفداران اصلاح کشور و بازگشت به قانون اساسی چیست؟
پاسخ: به اعتقاد اینجانب حضور در انتخابات هم یک تکلیف عقلی است و هم بروز یک میثاق ملی است. تمام کسانی که بر سرنوشت کشور و انقلابشان علاقه مندند و از آینده آن نگرانند، باید بدانند که راهی به جز حضور وجود نداشته و باید با این حضور، فردی که صلاحیت های لازم خود را در مقاطع مختلف نشان داده و هیچ وقت از میل و خواست مردم فاصله نگرفته است و از صداقت و شفافیت لازم برخوردار است و دارای مقبولیت عمومی است و وفادار به اسلام و امام و انقلاب اسلامی و مردم است انتخاب کنند تا بلکه از این طریق از انحرافات وسیعی که از اصول و اساس صورت گرفته است جلوگیری شود و با رجوع به اصل قانون اساسی و احیاء آن، بخش عمده ای از این نابسامانی ها سامان یابد، وگرنه آینده خوبی در پیش نیست کمااینکه این روزها نیز بخشی از آن آینده را می توان درک کرد.
توصیه نیز همین است که این انقلاب اسلامی محصول تلاش مردم ایران است و برای آن سرمایه گذاری های سنگینی صورت گرفته است و با قهر و کنار رفتن مسائل و مشکلات، نه تنها حل نمی شود بلکه افزونتر می گردد.