بیانات حضرت آیت الله العظمی بیات زنجانی در پایان درس خارج فقه

مشروح بیانات مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی بیات زنجانی مدظله العالی
در پایان درس خارج فقه – چهارشنبه ۲۶ بهمن ماه ۱۳۹۰
بسم الله الرّحمن الرّحیم
بنده مدت ها تحقیق و در روایات تتبع می کردم و دنبال مستندات روائی و قرآنی پیرامون برخی مسائل می گشتم که از قضا به این روایت برخوردم و موقع خواندن آن احساس می کردم که چه سعادتی نصیب ما شده که شیعۀ امیرالمومنین(ع) هستیم. این روایت در چند جا آمده که مسند امام علی(ع) ج۹ ص۲۲۵، بحارالانوار جلد ۷۲ ص ۳۳۸ و خصال ج۱ ص۶۸ از آن جمله است.
صدوق از پدرش و پدرش از سعد ابن عبدالله، او از احمد بن محمد بن عیسی(قمی) و او از پدرش و او از حمّاد بن عیسی و او از عمر ابن اذینه او از ابان ابن ابی عیاش، او از سلیم ابن قیس هلالی نقل کرده است که: “قال سمعت أمیرالمومنین علی(ع) یقول: إحذروا عَلی دِینکم ثَلاثه: رجلاً قرأ القرآن حتّی إذا رأیت عَلیه بَهجته إخترط سَیفه عَلی جاره و رماه بالشّرک …قلتُ: یا أمیرالمومنین أیّهما أولی بالشرک قال(ع) : الرّامی”
حضرت می فرماید از سه گروه برای دینتان، بپرهیزید. اول فردی که اهل و تالی قرآن است، بطوری که افراد از دیدنش احساس خوشحالی و شعف می کنند ولی حق همسایه و دیگران را نمی فهمد. قرائنی داریم که در این عبارت، “سیف” به معنای شمشیر نیست بلکه به معنای تیزی زبان است و در ادامه که عبارت “اخترط” آورده است، به این معنا است که با زبانش کاری شبیه خراطی چوب را انجام می دهد و دیگران را به شرک (به مفهوم بی تقوائی و بی دینی) متهم می کند؛ بدین معنا که مثلاً به این و آن می گوید: فلان آقا را می گوئید: او که بی دین است! در اینجا راوی رو به حضرت عرضه می دارد که کدامیک از این دو- فرد نسبت دهنده و فرد متهم – به بی دینی نزدیک تر است و حضرت می فرماید: فرد نسبت دهنده اولی است…
در ادامه نفر دومی را که حضرت می فرماید برای دینتان از او مراقب باشید، با این عبارت از او یاد می کند که “رجلاً إستخفّته الأحادیث کلّما حدثت أحدُوثه کذب مدّها بِأطول مِنها” یعنی فردی که با روایات و احادیث انس دارد و اهل حدیث و منبر است ولی وقتی حادثه و جریانی در برابرش قرار می گیرد، اگرچه اهل حدیث است ولی خودش روایاتی می سازد و دروغ پردازی می کند؛ در اینجا “استخفّته” به این معنا است که این فرد احادیث و روایات را سبک می شمارد و در واقع برای توجیه هر عملی، به روایات و احادیث متوسل می شود. در دورۀ امویان و عباسیان محدثانی بودند که با تحریک حاکمیت، از ائمه(ع) روایات را کسب می کردند و بخشی از آن را حذف و بخشی هم بدان اضافه می کردند و نتیجتاً آن چیزی را که خودشان می خواستند، به مردم منتقل می نمودند. در نتیجه روایت را محرف به مردم تحویل می دادند. حال چرا امام(ع) به چنین برخوردهائی حساس است، به این دلیل که مردم با فهمیدن این که این محدث دروغ گفته، دروغ وی را نه پای او که پای حدیث می گذاشتند.
در ادامه فرد سوم را با این عبارت معرفی می فرماید که ” رجلاً آتاهُ الله عزّ و جلّ سلطاناً فزعم أنّ طاعَته طاعهَ الله، و مَعصیته مَعصیه الله و کذب لأنّه لا طاعَه لمَخلوقٍ فی مَعصیه الخالِق”
بدین معنا که خداوند عالم به این فرد قدرت عنایت فرموده و او فکر می کند هر کسی از حرف او تبعیت کند، از خداوند تبعیت نموده و هر کسی حرف او را گوش ندهد، خدای عالم را معصیت نموده است و او دروغ می گوید چرا که اطاعت از غیر خدا عصیان و گناه است. ما در بحث خارج در مبحث اجتماع امر و نهی این را هم عرض کردیم که اطاعت از هر کسی به جز خدای عالم حتی اگر به زعمش قصد قربت در آن باشد، جایز نیست. البته ممکن است اینجا سؤال پیش بیاید که مثلاً تبعیت از والدین چه حکمی دارد که پاسخ آن بدین شکل است که موارد اینچنینی، جزء دستورات الهی است و چون خداوند دستور داده، این اطاعت و تبعیت واجب است؛ به همین دلیل مطابق نص قرآن اگر والدین، فرزندان را به امور خدائی همچون شرک و امثالهم دعوت کنند، تبعیت از آنها لازم نیست.
حضرت در ادامه می فرماید “لایَنبغی لِلمَخلوق أن یَکون حبّه لمَعصیه الله، فَلا طاعهَ فی مَعصیته، و لا طاعهَ لِمَن عَصَی الله، إنّما الطّاعه لله و لِرَسوله و لوُلاه الأمر”
بنده اینجا توجه کردم که ببینم امیرالمومنین(ع) چطور این عبارت را معنا فرموده است. آن حضرت اینگونه ادامه می فرماید که” و إنّما امر الله عزّ و جلّ لطاعه الرسول لأنه معصومً مطهر لا یَأمرُ بمَعصیه” . بدین معنا که چرا اطاعت از رسول(ص) واجب است چون او معصوم و مطهر است و امر به معصیت و امور غیر الهی نمی کند؛ در ادامه می فرماید : ” و إنّما أمر بِطاعَه أولی الأمر لأنّهُم مَعصومون مُطهّرون لا یَأمُرون بمَعصیته” از این عبارت اینگونه استفاده می شود که ما اولی الامر غیر معصوم نداریم. این عبارات امیرالمومنین(ع) دقیقاً به این معناست که ” أطیعوا الله و أطیعوا الرسول وأولی الأمر ِمنکُم” که در قرآن آمده، یقیناً منظور همان ائمه و معصومین(ع) هستند و افراد دیگری غیر از آنان را در برنمی گیرد.
بنده قبل از اینکه به این روایت برسم و تتبع کنم، استدلالم از عبارت “أولی الأمر” در قرآن کریم نیز به همین معنا بود و آن را برای غیر معصوم نمی توانستم فرض کنم چراکه در عبارت قرآن “أطیعوا” هم برای “الله” بکار رفته و هم برای “الرسول” ولی برای “أولی الأمر” به کار نرفته است. ممکن است برخی افراد بگویند که خوب این واو بین “الرسول” و “أولی الأمر” واو عطف است و نیازی به اطیعوا در عبارت سوم نیست ولی توجه این افراد را باید به این نکته جلب نمود که اگر این واو عطف کافی بود، قرآن می توانست برای “الرسول” هم از عبارت “أطیعوا” استفاده نکند و با جملۀ “أطیعو الله و الرسول و أولی الأمر” مقصود خود را بیان نماید ولی عدم استفاده از این واژه برای “أولی الامر” در برابر استفاده آن برای الرسول، بیان کننده این است که شارع مقدس قصد دارد بگوید که دقیقاً اولی الأمر افراد متصل به رسولند و آنانی هستند که آن حضرت معرفی فرموده است و مطابق با این روایتی که از لسان امیرالمومنین(ع) عرض کردم، آنان نیز نمی توانند غیر معصومین باشند.
لازم است در اینجا خاطره ای را نیز عرض کنم که مرحوم حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یحیی سلطانی که از دوستان (فاضل) ما در مجلس بودند که (خداوند عالم ایشان را قرین رحمتش بفرماید) در نطق پیش از دستور در مجلس، ۱۳روایتی را که در اصول کافی پیرامون اولی الامر بیان شده را با حضرت امام(ره) تطبیق دادند. جالب است که دقایقی از این نطق نگذشته بود که یادداشتی به من رسید که حاج احمد آقا تلفنی شما را می خواهد. بنده رفتم هیات رئیسه و تلفن را جواب دادم و احمد آقا به من گفتند که امام نطق پیش از دستور آقای سلطانی را گوش دادند و فرمودند بلافاصله به مجلس اطلاع بدید تا از همان جایگاهی که ایشان سخنرانی نموده این حرف های بنده هم زده شود که دیگر نبینم روایات مربوط به ائمه(ع) را با بنده طلبه تطبیق بدهید؛ من کجا و الی الامرکجا؟ دیگر نبینم روایات مربوط به ائمه(ع) را با من طلبه تطبیق کنید. بنده هم این عبارت امام را در مجلس قرائت کردم.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته