خارج اصول فقه : ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۰
موضوع: لزوم بحث از مقدمه حرام – نگاه فقهی (۲)
خلاصه بحث:
استاد در این جلسه در ادامه فرمایشات جلسه پیش، به تبیین اهمیت عینی بحث مقدمه مکروه در علم فقه، حرام و مستحب میپردازند. ایشان مواردی همچون عدم مخفی کردن احادیث امامان در دوران تقیه، شاهد بودن و کتابت ربا، شهادت دروغ و… را نمونههایی از مصادیق مقدمه حرام میدانند که در روایات تصریح بر حرمت آنها هم شده است. ایشان همچنین بر این نکته تأکید میکنند که از نگاه شیعه بر خلاف اشاعره احکام تابع مصالح و مفاسد هستند و فقیه در امر فقاهت باید به این مسأله توجه کند. ایشان در آخر سکوت علما در برابر امر خلاف شرع را یکی از مصادیق مقدمه حرام میدانند که طبق تعبیر روایات، لعنت خدا را به دنبال خواهد داشت.
بحث در این بود که محور بحث بزرگان مقدمه واجب قرار گرفته است که در خلال بحث دلایل این مسأله بیشتر روشن خواهد شد.
اشکال: تقسیماتی که در باب واجب وارد شده است در مورد حرام نداریم.
پاسخ: در خلال بحثهایی که خواهیم داشت من به تقسیمات حرام نیز اشاره خواهم کرد. مثلا حرام فردی، اجتماعی، مالی و… داریم. مثلا آیا غصب با مشروب خوردن یکسان است؟ خیر و مصالح و مفاسد متفاوت است و به همین دلیل در قتل خطا علاوه بر دیه باز هم کفاره واجب هست.
نکته اساسیای که اشاره کردیم آن بود که بحث مقدمه حرام بحث بیفایدهای نیست. مواردی را ذکر کردیم به عنوان نمونه که میشود اینها را از آن بحث استفاده کرد. به همین دلیل است که همانطور که قواعدی در رابطه با واجبات داریم، قواعدی هم در رابطه با محرمات داریم. به مواردی اشاره کردیم که از جمله آن موارد امروز هم به نکاتی اشاره خواهم کرد.
از جمله موارد این است که شاید امروز در جمهوری اسلامی اگر چه شاید برای بعضی قابل لمس نباشد ولی برای کسانیکه دوران طاغوت را لمس کردهاند قابل فهم است میشود مثال زد این حدیث است که میفرماید: «من أذاع علینا شیئا من أمرنا فهو کمن قتلنا عمداً ، ولم یقتلنا خطأ»(وسایل الشیعه / جلد ۸ / ص ۲۵۲) یعنی کسیکه حدیث ما را پخش کرده است ما را از عمد کشته است نه از روی خطا! در طول تاریخ علت بسیاری از مشکلات شیعیان همین مسأله بوده است که بعضی نمیتوانستند زبان خود را کنترل کنند. مثلا امام صادق(ع) جملهای را به کسی میفرمودند و او هم یا از عوام بود و یا میخواست آن را برای شخصیت سازی برای خودش استفاده کند و آن جمله را نقل میکرد و مسأله فاش میشد و باعث ایجاد گرفتاری برای امام و خودش میشد. مسأله این است که این اذاعه مقدمه بروز مشکل برای امام(ع) یا نزدیکانش میشود ولی چرا آقایان از این مسأله که یک نمونه برای مقدمه حرام است بحث نمیکنند؟! خدا حفظ کند حاج آقای برقعی ما را که خودش میگفت بنا بود امام بنا بود پیامی را از نجف به آقایان بدهد و پیامی را مکتوب کردند و کسی را خواستند که این نامه را ببر! نامه را تحویل داد ولی چند ساعت نگذشته بود که او را خواست و گفت نامه را بیاور. من نگران این هستم که این نامه باعث بروز گرفتاری برای شما و خانوادهات شود.
یا در قرآن کریم کلمه محاربه را بیشتر در دو مورد به کار برده است. یکی در مورد محاربه مسلّحانه که قرآن کریم یکی از گناهان بزرگ را محاربه میداند. و یک محاربه اقتصادی داریم که ربا است. در کتاب البیع داریم که نویسنده و شاهد ربا هم مرتکب گناه کبیره شده است. حال در اینجا جای این پرسش هست که آیا این شهادت علت تامه برای ربا است؟ یا نوشتن ربا علت تامه است که طبق نظر آخوند حرام بشود؟ خیر؛ ولی باز هم حرام شده است.
یا در کتاب نکاح مطرح است و ریشه آن هم به قرآن باز میگردد که میفرماید با زنان اجنبیه خلوت نکنید و اگر هم خلوت کردید حرف غیر معروف نزنید. خلوت کردن بذاته حرام نیست ولی به واسطه مقدمیت حرام ممکن است حرام شود. پس جا دارد در باب نکاح بحث شود که روابط زن و مرد چگونه باید باشد؟ یا در کتاب حدود و دیات داریم که از جمله چیزهایی که باعث اجرای حد میشود قیادت میشود. من در کتاب سیری در مبانی نوشتهام که ما دو گونه قیادت داریم. یک قیادت مقدس و غیر مقدس داریم که غیر مقدس آن است که انسان واسطه زن و مرد نامحرم یا دو مرد برای عمل نامشروع شود.
اشکال: لفظ قیادت با تقدس قابل جمع نیست.
پاسخ: قائد به مسائل خوب هم اطلاق میشود و قائد اسلامی در استعمالات عرب به کار میرود. در آنجا هم دو نوع قیادت یا رهبری داریم؛ قیادت سیاسی خوب و بد.
خب در این بحث، خود کار دیّوثی یا قیادت حد دارد با اینکه این کار مقدمه حرام است. در باب نذر و عهد هم بحث هست که باید برای رضایت الهی باشد و اگر برای رضایت خدا نباشد حتی اگر برای رضایت یکی از نزدیکانش نذر کند، باطل است. نذر باید راجح باشد و نذر مرجوح صحیح نیست.
در باب صوم و أکل و شرب هم هست. مثلا اگر کسی در خوردن اسراف کند، با اینکه خوردن غذا حرام نیست. مثلا فرض کنید کسی مشکل معده دارد، آیا روزه این فرد صحیح است؟ خیر. در باب وصایا هست که وصیتی که در آن حیف یعنی ظلم به بعضی از ورثه باشد، بسیاری از فقها فتوا به بطلان آن دادهاند. در باب شهادات یکی از مسائلی که امروز در دنیا مشکل آفرین است را در اسلام حل کرده است که گفتهاند شاهد باید عادل باشد. حتی داریم که اگر شاهد استنکاف از شهادت کند حاکم شرع حق دارد وی را وادار به این کار کند. اما در عین حال شهادت زور و دروغ یکی از بدترین کارها است و باعث فاسق شدن فرد میشود. قرآن در باب کسانیکه در باب مسائل ناموسی شهادت دروغ میدهند صراحتا گفته است که این افراد را باید به جامعه اعلام کنید تا مردم از این به بعد به آنها اعتماد نکنند. آبروی آدم حرمت فوق العاده بالایی دارد و کسی که آبروی کس دیگری را ببرد در حقیقت آبروی خودش را برده است.
یا از جمله مواردی که وجود دارد و مورد ابتلا هم هست آن است که غذا در مهمانی نجس شده است. حالا صاحبخانه چه باید بکند؟ آیا بگوید؟ حکم مهمانی که دانست چیست؟ آیا غذای نجس را میشود به بچه داد؟ در اینجا باید تمام روایاتی را که درباره تربیت بچه هم وارد شده است ملاحظه کنیم و اثر وضعی حرام را بر کودک نباید فراموش کنیم که در این صورت قطعا حکم به حرمت خواهیم داد. زیرا به نظر شیعه بر خلاف اشاعره، احکام تابع ملاکات است و هر حکمی به خاطر مصلحت و مفسدهای وارد شده است. ملاک به هیچ وجه تابع سلایق نیست.
از همه این مسائل این است که اگر عالمان دینی ببینند جامعه در اثر بیتوجهی به مسائل اخلاقی و دینی در معرض هلاکت قرار میگیرند آیا عالمان دینی حق سکوت دارند؟ إذا ظهرت البدع فللعالم أن یظهر علمه و إلا فعلیه لعنه الله. بدعت یعنی امر نادرستی که به نام دین به خورد مردم داده میشود. اینها حرامند و سکوت من هم مقدمه انجام حرام میشود. لذا گفتهاند رها کردن جاهل در جهل خودش اشکال دارد. آیا ما از امام زمان(عج) خرج نمیکنیم؟! حرفهایی به نام ایشان و یارانشان گفته میشود که دروغ است. در باب امر به معروف داریم. جالب است که امام هادی زیر شدیدترین فشارها زندگی میکردند و تقیه زیادی باید اعمال میکردند. ولی شما در رابطه با بعضی محدّثین و فقها و علمایی که انحراف در دین ایجاد کردند، ایشان میفرماید آبرویش را ببرید و نگذارید او در جامعه محترم شناخته شود. او را خراب کنید تا مردم سراغ او نروند!
اینها مواردی است که من مقداری از آنها را اشاره کردم که انشاءالله در جلسات بعد به بررسی بحث مقدمه حرام خواهیم پرداخت و مجموعه مواردی که در این دو جلسه مطرح کردیم پی به اهمیت این موضوع میبریم. پس جا دارد این سوال را دوباره مطرح کنیم که چرا بزرگان فقه و اصول به بحث مقدمه حرام و مکروه و مستحب به اندازه مقدمه واجب نپرداخته اند. این بحث را انشاءالله در جلسه آینده بررسی خواهیم نمود.