درس اصول : ۱۸ اسفند ۱۳۸۹

خانه درس اصول : ۱۸ اسفند ۱۳۸۹
توسط admin
بسم الله الرحمن الرحیم

درس خارج اصول فقه   ۱۸ اسفند ۱۳۸۹

موضوع: بررسی ملاک وجوب در مقدمه

بحث ما در تطبیقات به اینجا رسید که طبق مبنای مرحوم آقای نایینی مقدمات واجبات متعلق سه امر است. مرحوم آقای نایینی تعبّد و عبادیت افعال را از طریق امر انحلالی توجیه فرمودند. یعنی در واقع ایشان معتقدند «اقم الصلوه» اگرچه ظاهراً امر واحد است اما به تعداد اجزا و شرایط امر ضمنی وجود دارد. اگر نماز دارای ده جزء است و دو شرط دارد یک امر اقم الصلوه به ۱۲ امر منحل می‌شود.

سوال: قائل این نظریه صرفا آقای نایینی نیستند؛ آقا ضیاء هم همین نظر را دارند.

بله درست است اما چون طراح این قضیه آقای نایینی است نظر ایشان را محور قرار دادم والا هر کس قائل به انحلال باشد به همین صورت است.

در واقع طبق مبنای این بزرگواران وقتی می‌خواهیم وضو بگیریم سه امر در این فعل که وضو است وجود دارد. یک امر از ناحیه مقدمه بودن صلوه است که امر غیری است. یک امر ضمنی است که از انحلال اقم الصلوه بوجود می‌آید و چون آقای نایینی اتیان وضو برای نماز را هم جایز می‌داند پس یک اقم الصلوه هم داریم. یعنی من که می خواهم وضو بگیرم هم می‌توانم وضو را به خاطر امر غیری نیت کنم و هم می‌توانم به نیت امری که از اقم الصلوه در می‌آید انجام دهم و هم می‌توانم برای نماز با امر اقم الصلوه نیت کنم.

سؤالی که در اینجا مطرح است این است که آیا این سه امر منافاتی با هم ندارند؟

پاسخ این است که طبق مبنای ما که امر را امر اعتباری می‌دانیم یک نوع بحث می شود که فعلاً وارد آن نمی شویم و اما طبق مبنای آقایان امر را به اراده برمی‌گردانند و گاهی به جهات دیگر برمی‌گردانند. واقع قضیه این است که طبق مبنای آقاضیا و آقای نایینی این سه امر هیچ تنافی با هم ندارند. در حقیقت ایشان می‌گویند امر وجوبی که به واسطۀ اقم الصلوه است، امر ندبی که خود طهارت اینها دارند و امر انحلالی همه هم سو هستند و ندب در وجوب مندکّ می‌شود و وجوب مؤکّد می‌شود. یا به تعبیر دیگر طلب مؤکّد می‌شود یا به تعبیر مرحوم آقای غروی اصفهانی می‌شود «طلب مشدّد».

نظیر این حرف را در مورد نذر نماز شب هم گفته‌اند. مثلا اگر کسی نذر کند همیشه نماز شب بخواند ثلث نماز شب بر او واجب می‌شود. حال سؤال اینجاست که اصل نماز شب طلب ندبی دارد و نذر آن را واجب کرده است. آیا این دو با هم تنافی دارند؟ پاسخ آن است که خیر. نذر باعث می‌شود طلب ندبی تبدیل به طلب مؤکد و مشدد شود.

سوال: مرحوم آقای خمینی در نماز شب اعتقاد خاص به خودشان را دارند.

بله درست است و ایشان نظر خاص خود را دارند؛ بحث ایشان این است که نذر مستحب را واجب نمی‌کند بلکه عمل به نذر واجب است نه اینکه نماز شب واجب باشد و این عمل بر استحباب خودش باقی خواهد ماند.

این عین عبارتی است که من از ایشان آورده‌ام: «و بالجمله بعد التأکّد و تولّد امر وجوب نفسی متعلق بالطهارات، یتعلق بها امر غیری؛ فیکون الامر الغیری فی طول الامر النفسی الضمنی.» که بوضوح دلالت دارد این امرها با همدیگر منافات ندارند.

اگرچه ظاهر آیات سوره «مدثر» این است که در ابتدای امر، نماز شب بر پیامبر اکرم(ص) و دیگران واجب بوده است و بعد خداوند عالم این وجوب را برای سهولت از دیگران بر می‌دارند.

این مجموعه فرمایشی است که ایشان دارند.

سوال: آیا اساسا امر غیری داریم یا آنطوری که بعضی از آقایان می‌گویند اصلا امر غیری نداریم؟

پاسخ آن است که مساله غیر شرعی وجود ندارد و اگر کسی مقدمه را واجب می داند، این وجوب شرعی نیست بلکه عقلی است و واقع مسأله این است که مسأله این‌طور نیست که آقایان قائلند. این اشکالی که عرض می‌کنم اشکال علمی قضیه است نه اشکال عملی. ما سه امر نداریم؛ در رابطه با نذر حق با استاد ما مرحوم امام هست. و در مورد نذر ما تخلف به نذر نباید بکنیم ولی آیا نذر من نماز شب را از استحباب به وجوب می‌برد؟ خیر. نذر خودش واجب الوفاء است و متعلق نذر به حال خودش باقی است. اما اینکه مرحوم نائینی می‌فرماید از امر نفسی امر غیری تولد پیدا می‌کند من سؤالم از آقای نایینی این است که امکان ندارد امر نفسی منشأ امر غیری باشد مگر اینکه توقف در بین باشد. که در این صورت هم اساسا نیازی به امر نفسی ندارد. پس بنابراین فرمایش آقای نایینی از نظر علمی به هیچ وجه قابل دفاع نیست.

مضافا بر تمام اینها ما بحث دیگری داریم مبنی بر اینکه اساسا هرکدام از وجوب، ندب، کراهت، اباحه  اعتباراتی هستند مغایر همدیگر و اجتماع وجوب نفسی و عندی امر و وجوب مشدد نمی کند و اصلاً امر مشدد معقول نیست و امر با طلب و اراده متفاوت است.

سوال: آیا امر ارشادی ثواب هم دارد؟

حرف ما همین است؛ ثواب ندارد. ایشان گفتند که از وجوب نفسی امر غیری به وجود می‌آید که این حرف دقیق و فنی نیست. نفرمایید از وجوب نفسی امر غیری متولد می‌شود بلکه بفرمایید اگر وجوبی آمد و یک امری را واجب کرد،  این مسأله صحیح است. اینجا است که اگر واجب نفسی مقدماتی دارد عقل ما در صورت توقف می‌گوید یک وجوب غیری در اینجا هست. ولی نباید فراموش کرد که این وجوب عقلی است و نه شرعی. چرا که اساسا نمی‌تواند شرعی باشد و اگر ثوابی هست به واجب نفسی بر می‌گردد.

سوال: این مقدمه را از کجا بفهمیم؟ پاسخ آن است در امور متعارف حرف شما صحیح است ولی در مسائل شرعی ما ملزم به تبعیت از شارع و شرع هستیم و عقل در این قبیل موارد ناتوان است.

به نظر ما مقدمات هم شرعی است و اصل بحث ما همین است که شارع به ما می‌گوید نماز واجب است و این اجزاء را دارد و یا اینکه نماز نیاز به طهارت دارد و اگر کسی بگوید  اینهارا باید شارع بگوید صحیح است ولی اینکه اگر نماز واجب شد و شرطش طهارت شد پس طهارت وجوب غیری دارد ارتباطی با شرع ندارد چون شرع آنچه لازم بود بیان بشود را بیان فرموده است. سوال اینجاست که این اجزا غیر از وجوب کل، آیا یک وجوب خاص خودشان هم دارند؟ اگر وجوب دارند از کجاست؟ آیا دو وجوب است یا یک وجوب. صلِّ مع الطهاره دو وجوب است یا یک وجوب؟ حق آن است که یک وجوب و این عقل است که قائل به وجوب الاجزا می‌شود؛ از باب مقدمیت و شرطیت. ولی اگر شارع بگوید اینها هم غیر از وجوب اصل و کل، وجوب خاص هم دارند همان نظر آقای نایینی می‌شود که امر به امر انحلالی تبدیل می‌شود و از یک امر ده امر بیرون می‌آید. مثلا اقم الصلوه می‌شود ارکع، اسجد و…. ما می‌خواهیم بگوییم نماز بر من واجب است؛ و قرائت به واسطه جزئیت نماز بر من واجب است. اگر شما بگویید قرائت هم وجوب علی حده دارد و معنای این سخن این است که من با یک نماز خواندن ده امتثال کرده ام.

حرف ما این است که اینجا اساسا یک وجوب بیشتر نیست و اگر وجوب دیگری مثل اجزاء آمد، اینها استنباط عقل است که البته منکر آن نیستیم که جزئیت را باید شارع بیان کند.

و در اینجا یک بحث جدی دیگری مطرح است که اصل آن باز می‌گردد به عبارتی که صاحب معالم بیان کرده و حول این عبارت مباحث علمی فراوانی مطرح شده است و صاحب فصول نظری داده و شیخ مرتضی انصاری و صاحب کفایه بحثی را ایجاد کرده اند که خلاصه بحث این بزرگان عبارت از این است که اگر ما گفتیم مقدمه واجب، واجب است قاعدتا للملازمه است و ملازمه میان ذی المقدمه و مقدمه را می‌گوید. اگر چیزی واجب شد و مقدماتی داشت، طبعاً آن مقدمات هم واجب خواهد بود؛ سؤال اینجاست که آیا ملازمه بین ذی‌المقدمه و مطلق مقدمه است که چه با انجام دادن مقدمه، انجام ذی المقدمه را اراده کند و یا اراده نکند ؟ یعنی بنابر اینکه ما مقدمه واجب را واجب بدانیم ذات آن مقدمه هم واجب است؟ نظر آخوند و تابعین ایشان و آقای خویی این است که مطلق المقدمه للتلازم واجب است. یا مقدمه‌ای واجب است که متعلق اراده من است و من می‌خواهم با انجام آن ذی المقدمه را انجام بدهم؟ که نظر صاحب معالم این است. من این عبارت را از صاحب معالم می‌خوانم: «انّ الواجب لیس مطلق المقدمه، بل المقدمه التی ارید اتیان ذیها.» طبق این حرف وجوب و مقدمه تابع اراده است. صاحب فصول یک حرف جدیدی زده است و آن هم اینکه تنها مقدمه موصله واجب است. یعنی آن مقدماتی واجبند که ما را به ذی‌المقدمه می‌رسانند و مبنای شیخ هم، این است که قیود همیشه به ماده بر می‌گردد نه به هیأت.

مسأله امروز من این بود که آیا ملاک وجوب مقدمه به تبع ذی‌المقدمه ذات المقدمیت است یا مقدمیت با یک شرط؟ آن شرط طبق نظر صاحب معالم اراده است؛ طبق نظر صاحب فصول ایصال است. یا اینکه ایصال هم ملاک نیست؟ وصول ملاک است. اما تفاوت‌های اینها با هم و جزییات بحث در جلسه آینده انشاءالله مطرح خواهد شد.

دفتر مرجع عالیقدر آقای بیات زنجانی

آخرین اخبار

عضویت در خبرنامه