بسم الله الرحمن الرحیم
تقیه در امور عبادی و بررسی نظر شیخ انصاری و آقا رضا همدانی
همانطور که گفته شد در تحقق تقیه امور غیر عبادی، معاملات و امور سیاسی و اقتصادی و در تقیه از غیر عامه و تقیه رافع جزئیت و مانعیت و شرطیت و بدون مندوحه جایز نبوده و ممنوع است و در نتیجه مجزی نیست مگر آنکه عنوان ضرورت و اضطرار صدق کند. اما درباره عبادات و امور کثیرالأبتلاء بدون ملاحظه مندوحه اگر عملی انجام شود، گفتیم که تقیه مجزی است و کفاره و قضا نمیخواهد. اشاره شد که شیخ انصاری و حاجآقا رضا همدانی گفتهاند که در عبادات هم تقیه مجزی نیست. اکنون ادله این بزرگواران را ذکر میکنیم.
دلیل اول این بزرگواران که در رساله تقیه شیخ و کتاب مصباحالفقیه حاجآقا رضا همدانی آمده، این است که فرقی میان عبادات و معاملات نیست چون تقیه اساساً در جایی است که اضطرار باشد. پس موضوع تقیه، ضرورت و اضطرار است و در اضطرار نیز گفته شده که :«الضرورات تبیح المحذورات»، اما این اباحه به مجزی بودن ربطی ندارد. روایاتی هم که توصیه کرده در نمازها و امور عبادی اهل سنت شرکت کنیم، حال ضرورت و اضطرار را میگویند و در غیر اضطرار جایز نیست. ضرورت هم گفته شد که فقط اباحه ایجاد میکند نه اجزاء.
جوابی که میشود به این دلیل داد این است که در روایاتی که خواندیم، حرفی از اعاده زده نشده است بلکه نماز با مخالفان تحت عنوان تقیه، بمنزلۀ نماز با رسول خدا(ص) معرفی شده است و معنی ندارد نمازی که به منزله نماز به امامت پیامبر اکرم (ص) دانسته شده، نیاز به اعاده داشته باشد. پس این دلیل با اطلاقات و حصر موجود در روایات نمیسازد. ما که خودمان را نباید فوق ائمه بدانیم. اگر این عبادات نیاز به اعاده و قضا داشت ائمه ذکر میکردند. خود ائمه بزرگوار ما هم درباره خودشان نیز اشارهای به اعاده نکردهاند. دیگر ایراد این بزرگواران این است که به نظرشان هر جایی که تقیه است باید ضرورتی هم در کار باشد. در حالی که فقط تقیه للخوف اینطور است.
اشکال: شاید ائمه نمازشان را مخفیانه اعاده میکردهاند.
پاسخ استاد: شاید، ولی ما دلیلی نداریم. هیچ روایتی نیست که بگوید باید نماز تقیهای را اعاده یا قضا کرد.
اشکال: از قاعده «لا تُعاد» میشود استفاده کرد؟
پاسخ استاد: قاعده «لا تُعاد» در جایی که نماز تقیهای را تحقق یافته بدانیم. ولی این آقایان میگویند که در نماز تقیهای اصلاً نماز محقق نشده است. ما با روایاتی که در در باب تقیه وارد شده است، جلسات قبل خواندیم نیازی به این قاعده نداریم و اطلاق همین روایات برای ما کافی است. به نظر می رسد اگر حاجآقا رضا یا شیخ انصاری در سامرا زندگی میکردند مثل مجدد شیرازی فتوا میدادند. این بزرگواران در نجف زندگی میکردهاند و نجف همواره مرکز شیعه بوده است.
دلیل دوم این بزرگواران جالب است. میفرمایند تقیه از ریشه وقایه و تقوا است که در مفهوم آن، ضرورت اخذ شده است جوابش این است همانگونه که قبلاً گفتیم که فقط تقیه للخوف اینگونه است. ولی گاهی تقیه برای تحبّب و دلجویی است، برای زیبا نشان دادن مذهب است.
سومین دلیلشان روایت ابراهیم بن شیبه است که مرحوم حاجآقا رضا همدانی در صفحه ۱۶۵ مصباح اشتباهاً «ابراهیم بن هاشم» آورده است. روایت این است:
« کتبت إلى أبىجعفر الثانی(ع) اسئله عن الصلوه خلف من تولى أمیر المؤمنین(ع) وهو یمسح على الخفین فکتب لا تُصلّ خلف من یمسح على الخفین فان جامعک و ایاهم موضعٌ لاتجد بُدّاً من الصلوه معهم فأذّن لنفسک و أقِم»
روایت از امام جواد (علیهالسلام) نقل شده است و از حیث دلالت روشن است و نشان میدهد که به نماز با اهل سنت نباید اکتفا کرد. جواب اول به این استدلال این است که ابراهیم بن شیبه توثیق نشده است. ثانیا این روایت ربطی به بحث ما ندارد و خود اهل سنت هم نماز با این فرد را باطل میدانند. پس بحث تقیه در کار نیست. سوم اینکه اگر دو اشکال قبل را هم نادیده بگیریم، معنایش این است که این فرد منصوب شده که نماز جماعت بخواند و مندوحه دارد. پس جایی که مندوحه ندارد چه باید بکنیم؟ پس فرمایش شیخ و حاجآقا رضا قابل دفاع نیست و نماز با اهل سنت نیاز به اعاده و قضا ندارد.