بسم الله الرّحمن الرحیم
فقه اول اسفند
بحث در این بود که آیا شستن موهای ظاهر اعضای وضو کافی است یا اینکه لازم است زیر آنها هم شسته شود؟ عبارت سید را خواندم که از شرطیت صدق احاطه الشعر سخن گفته بود. باید دلیل این شرطیت روشن شود. صحیحه زراره دلیل بر کفایت شستن ظاهر موها بود و حتی در آن روی این مطلب تأکید بعمل آمده و گفته شده بود که فردی که وضو میگیرد، حق فحص زیر مو را ندارد. در موهای پرپشت یقیناً شستن ظاهر کفایت می کند و اکتفا به شستن زیر موها و بشره بدون شستن ظاهر موها مشروع نیست. وضوئات بیانیه هم همین را می رساند و مطابق نظر استاد بزرگوار ما حضرت امام خمینی(ره)، و به نظر میرسد سخن متینی است که می فرمودند برای عوام مردم گفته شده است دست و صورت را دو بار بشویند. برای کسی که فقیه است همان یک بار شستن کفایت می کند. کمااینکه رسول خدا(ص) و ائمه(ع) هم دو بار نمی شسته اند.
اشکال: شاید روایاتی که دلالت بر کفایت مرّه واحده دارد، برای مقابله با وسوسه و وسواسیها باشد .
پاسخ استاد به اشکال: در روایت اشاره ای به بحث وسواس نشده است و استثنا هم ندارد. ائمه در مواردی که بحث وسواس بوده تأکید کرده اند که نباید به وسوسه شیطان گوش داد.
بنابراین شستن ظاهر ریش، ابرو و پلک و هر جای دیگر که خفیف نیست و محیط بر بشره است کفایت میکند. البته اگر موی سر تا پیشانی آمده باشد، از محل بحث ما خارج است؛ چون بحث ما در شستن موهایی است که بصورت طبیعی میرویند و محل را میپوشانند و طبیعتاً روی پیشانی مو ندارد. از همین جا روشن میشود شستن ظاهر مو رخصت نیست بلکه عزیمت است؛ یعنی اکتفا به شستن باطن مو و زیر آن که همان بشره باشد و نشستن ظاهر آن، تشریع و حرام است. موی خفیف و سبک هم دو حالت دارد. یکی فردی است که تازه صورتش مو درآورده و از دور که نگاه کنیم، پوست صورت هم دیده می شود. اینجا عبارات آقایان اختلاف دارد و بعضی گفته اند که اینجا ظاهر کافی نیست. حق آن است که در اینجا باید مطابق قضاوت و داوری عرف نشست و عمل کرد و از آن عدول نکرد. اگر در این حالت آب عرفاً به بشره اصابت می کند باید آن را هم شست و اگر اصابت نکرد شستن باطن کافی نیست.
دیگر در جایی است که شک داریم و نمی دانیم موها انبوه است که محیط بشره باشد و شستن ظاهر آن کفایت میکند یا خیر، خود این فرض دو حالت میتواند داشته باشد. یک: شک در محل بودن مو، به جهت شبهه مفهومی باشد که در حقیقت در معنی موی محیط بشره شک دارد که آیا مراد مویی است که همیشه مانع رؤیت باشد و یا اگر در حالات خاص و مواقع مخصوص هم مانع شد، کفایت میکند که در این حالت بر اساس شبهه مفهومیه ای که درباره مفهوم موی محیط داریم، طبق دلالت و اقتضای صحیحه زراره که صورت را طولاً و عرضاً محدود و مشخص کرده بود و شستن وجه و صورت را واجب فرموده بود، عمل میکنیم. هم مو را میشوییم و هم بشره را؛ برای اینکه میان دو انگشت ابهام و وسطی از حیث عرض و از آخرین رستنگاه موی سر تا آخر چانه از حیث طول وجه شناخته شده و باید شسته شود. دو: اینکه شک و شبهه در مصداق باشد، به این معنا مفهوم موی محیط بشره اگرچه معلوم است که آن مویی است که همیشه مانع رؤیت شده باشد ولی در مصداق خاصی شبهه دارد که شک دارد این مورد از آنها است یا نه و موارد این چنینی هم وجود دارد و انسان به آن مبتلا میشود. خود یکی از بزرگان مراجع را که از دنیا رفته است و خدای عالم رحمتش کند، اینگونه مشاهده کردم از دور که دیده میشد، بنظر میرسید دارای ریش انبوهی است و اما از نزدیک که مورد نگاه قرار میگرفت صورت مشاهده میگردید.در این قبیل موارد که در محیط بودن مو از جهت مصداق شک داریم، به مقداری که میشویند لازم است عمل کنیم و بیش از آن نباید دقت کرده و جستجو کنیم؛ چون قرآن کریم غسل وجه را واجب دانسته و روایات باب حد وجه را مشخص کرده است و آن آخرین نسبت سر تا آخر چانه طولاً و مابین انگشت ابهام و وسطی عرضاً میباشد و چون این موها قبلاً محیط نبوده است و الآن هم محیط بودن آن مشکوک است، نتیجتاً شستن وجه با آن حدی که گذشت بطوری که هم موارد را در بر بگیرد و هم بشره را شامل شود، مطابق با اطلاقات است.
در اینجا مرحوم حاج آقا رضا همدانی نظری دارند که اگرچه در نتیجه با حرف ما یکی است ولی از نظر مبنایی فرق دارد و در مسح سر و پاها مشکل پیدا می کند. ایشان معتقد است چون ما علم اجمالی داریم که یا شستن مو کفایت می کند یا شستن بشره. اگر موها محیط باشد شستن مو کافی است و اگر محیط نباشد، کافی نیست. پس باید مطابق قاعده اشتغال هم مو و هم صورت و بشره را بشوییم. اشکال حرف ایشان این است که اولا علم اجمالی ما منحل است زیرا علم ما به شستن ظاهر مو، چه محیط باشد و یا نباشد واجب است. برای اینکه اگر محیط باشد شستن آن مستقلاً واجب است و اما اگر مو به قدری کم باشد که عرف آن را بشره تلقی کند دیگر این مو مستقل محسوب نمی شود و بعنوان بشره محسوب و از این باید شسته شود. پس وقتی به محیط بودن علم نداریم چه علم اجمالی داریم؟! حالا با فرض محقق همدانی (ره)، اگر دست کسی خشک شد و خواست مسح بکند از نظر ما و طبق روایت معتبره باید از ریش یا ابرو رطوبت بگیرد. ولی اگر کسی از بشره آب بگیرد طبق نظر حاج آقا رضا نمی¬شود مسح کند زیرا شاید ریش او محیط بوده و آب زیر، آب زاید بوده است. و مرحوم که آقای خویی به این نکته توجه جدی کرده و به حاج آقا رضا این ایراد را گرفتهاند و گفتهاند باید از ریش یا حاجب رطوبت بگیرد.
بحث بعدی ما درباره اضافه کردن اطراف اعضای وضوست که به بحث مقدمه واجب مربوط می شود. اصل واجب از پایان وی طبیعی تا چانه در طول، و از نظر عرض هم مابین این دو انگشت است. برخی فقها معتقدند برای اطمینان بیشتر باید از باب مقدمه مقداری از اطراف را هم داخل کرد ولی اضافه کردن بر خلاف نظر شارع، اضافه کردن امر غیر مشروع بر امر مشروع است. مشابه قضیه محقق حلی که درباره انحراف از قبله گفته که در استحباب تیامن و تیاسر، انحراف از قبله به سوی قبله است. یعنی اسلام برای تسهیل، در باب قبله خود کعبه را نگفته بلکه جهت آن را گفته است. خود خانه برای افراد حاضر در مسجد الحرام ملاک است.