سؤال: با سلام و عرض احترام از منظر قرآن تخیل و خلاقیت رد می باشد و اگر رد می باشد در این صورت تمامی پشرفت های بشری که از روی تخیل و خلاقیت صورت گرفته چگونه می باشد ؟ فواد در قرآن به چه معناست و در کدام سوره ذکر شده؟ با تشکر

سوال

با سلام و تحیت؛ انسان موجودی است که از نظر معرفت بایستی از حس و به کارگیری حواس ظاهری وباطنی آغاز و با طی مراحل مختلف، به مرحله بالمستفاد برسد.
اگر انسان در همان مرحله حس بماند و از آن عبور نکند، در این جهت در حقیقت انسانیت خویش را در همان مرحله قوه واستعداد وامکان نگه داشته و به فضیلت برساند و در واقع از مرحله حیوانی بالاتر نرفته است و پس از مرحله حس واحساس انسان از نظر معرفتی نوعی تعالی پیدا کرده و تا حدودی از به کار گیری قوای مادی وابزار حسی بی نیاز گشته و مرحله ای از تجرد برزخی را به دست آورده است واز همین دو می تواند مدرکات حسی قبل را با فواصل فراوان و بدون نیاز به مواجهه و مشافهه درک کند و ببیند و با تقویت و توانمندی قوه متخیله و خیال محسوسات گذشته را احضار کند و در آنها با اعمال قدرت تخیل کارهای فراوان تولیدی انجام دهد و هنر خویش را تعالی ببخشد و باترکیب و تجمیع و تجزیه صور خیالی، خود را بیازماید و با به کارگیری خلاقیت، صور خیالی را در قالب الفاظ و شعر وادب و هنرهای تجسمی و امثال ذلک ظاهر سازد.
اینکه گفته شده است تخیل و خلاقیت مردود است سخن خطا و ناصوابی است، منتهی انسان از نظر معرفتی نباید به همان تخیل و خلاقیت صور جزئی و تجزیه و ترکیب آن بسنده کند و به هیچ وجه روا نیست در همان حد باقی بماند، بلکه باید از آن عبور کرده و وارد مرحله بالاتر از آن که مرحله عقلانیت و تفکر و به کارگیری قوه عاقله است گشته و به جائی برسد که از حواس وقوای باطنی حتی قوه تخیل و توهم وامثال آنها به عنوان ابزار بهره برداری کرده واز طریق آنها مواد خام معرفتی را به دست آورد و سپس با به کارگیری عملیات فکری وعقلانی، از آنها به درک وفهم مسائل جامع تر وکلی تر وماندگارتر نائل شود؛ پس اگر جایی گفته شده است تخیل مذموم ومردود است، منظور انکار ارزش واهمیت خلاقیت قوه خیال نیست واین سخن برای کاستن از جایگاه رفیع قوه خیال نیست، چون انسان در قوای صعودی و تکامل علمی و معرفتی اگر از خیال عبور نکند به عقل و عقلانیت نائل نمی شود و همان طور که حقایق اضافه شده از عالم ربوبی که به صورت کلی ومجرد است مادامی که متقدر و محدود به حدود و تقدر عالم مثال که همان خیال منفصل است نشده، به عالم ماده و ناسوت که همان عالمی است که ماها در آن زندگی می کنیم نمی رسد؛ پس انسان از حس شروع می کند و وارد خیال می شود وتعالی پیدا کرده از آن عبور می کند و وارد مرحله تعقل و فهم عقلانی می شود. اگر انسان در همان مرحله حس وتخیل بماند و یااینکه قوه عاقله را محکوم و مقهور قوه متخیله بسازد این مردود است، اما اگر از هر کدام از آنها آنگونه که باید باشد استفاده کند نه تنها مردود نیست، بلکه کاملاً مطلوب و مناسب است.
همان طور که احساس برای انسان امری ضروری ولازم است، قوای باطنی او واز جمله قوه خیال هم ضروری و لازم است وانسان باید با تقویت عاقله، هم قوای ظاهری را مهار و کنترل و هدایت کند و هم قوای باطنی را کنترل و هدایت کند واکتفا کردن به هرکدام از آنها باعث می گردد انسان از قافله تکامل وتعالی فاصله گرفته وعقب بماند.
واما سئوال از کلمه فوأد:این کلمه در قرآن کریم گاهی به صورت مفرد-فوأد-الفوأد-وگاهی به صورت جمع:أفئده-الافئده استعمال شده است و مراد از آن در اصطلاح قرآن همان دل و قلب است که مرکز درک و یافت گرایشها و تمایلات و محبتها و کینه ها، حقدها وعلاقه هاست و در هرجا که به کار برده شده است، از جمله سوره انعام:آیه۱۱۹و۱۱۳وسوره ابراهیم آیات:۴۰و۴۴وسوره هودآیه۱۲۱وتعداد دیگری از سور قرآن کریم که یا به صورت مفرد و یا به صورت جمع آمده است و در همه آنها به معنی قلب است و قلب در قرآن همان عقل سلیم و مدبر و حاکم بر قوای ظاهری وباطنی است.



0
adminfaq 11 سال 0 Answers 459 views 0