بسم الله الرّحمن الرّحیم
تنبیهات بحث تقیه – نهم آبان ماه
از مرحوم آقای خویی تعبیری نقل شد که فرموده اند تقیه یا بالمعنی الأخص است یا بالمعنی الأعم. توجه خوبی است به اینکه تقیه تنها از عامه نیست بلکه اعم از آن است اگرچه من این تعبیر را خیلی کامل نمیدانم. بهتر است بجای اینکه تقیه را به اخص و اعم تقسیم کنیم، با توجه به عوامل و موجبات آن مورد بررسی قرار دهیم و بگوییم عوامل تقیه یا اهل سنت هستند، یا عوام یا مسایل سیاسی. در جایی که تقیه از عامه است باید توجه کنیم که حتی اگر نص بر وجوب تقیه نداشته باشیم (مثل مسح و غسل رجلین که دلیل خاص داریم) و از طرفی، نص بر عدم تقیه نداریم، اطلاقات تقیه آنجا را دربرمیگیرد.
تعبیری از امام باقر (ع) و امام صادق (ع) داریم که صاحب وسائل در سه جا (ج ۱۶ ص ۲۱۴، ج۲۳ ص ۲۲۵ و ص ۲۲۷) آن را آورده است. تعبیر عجیبی است: « التقیه فی کل ضروره و صاحبها أعلم بها حین تنزل به.» یعنی تشخیص تقیه با خود انسان است. این روایت صحیحه هم هست. بنابر این تقیه لازم نیست فقط در موارد منصوصه باشد. تعبیر جالبی را فقها دارند که «لا تحدید للمجامله» یعنی مجامله و برخورد خوب با مردم تعریف و اندازه خاصی ندارد و تشخیص آن با خود مردم است.
با این حال، محقق صاحب شرایع فرموده که در غیر موارد منصوصه نمیشود تقیه کرد. بعد از ایشان، نوع کسانی که درباره تقیه بحث کردهاند به این مطلب پرداختهاند. مرحوم میرزا حسن بجنوردی در کتاب قواعد الفقهیه گفته که شایسته نیست چنین نسبتی را به محقق حلی بدهیم، زیرا هیچ فرقی بین موارد منصوصه و غیرمنصوصه وجود ندارد. ولی به هر حال چنین مطلبی در شرایع وجود دارد، هرچند خیلی قوی نیست و شاید به همین دلیل، مرحوم بجنوردی گمان کرده که چنین مطلبی از صاحب شرایع نیست. مرحوم سبزواری در مهذب فرموده که نباید به این حرف محقق توجه کرد. انصافاً هم فرموده صاحب مهذب، حرف درستی است. ادلهای که میگوید «التقیه دینی و دین آبائی»، بیان یک قاعده و ضابطه است و همه موارد را شامل میشود. مرحوم آقای خویی در التنقیح این مطلب را مناسب شأن محقق ندانسته است. استاد ما مرحوم امام هم در «رساله فی التقیه» همین حرف را میزنند که نباید به حرف محقق اعتنا کرد.
نکته بعدی این است که وقتی کسی تقیه میکند باید یقین داشته باشد که اعمال آنها صحیح است؟ اگر مطمئن بود که نماز امام جماعت باطل است، آیا باز هم میتواند تقیه کرده و اقتدا کرد؟ جواب این است که بله تقیه در اینجا هم درست است. چون ما اساساً شرط قبولی اعمال را ولایت میدانیم و چون آنان فاقد ولایت هستند، اعمال ایشان را درست نمی دانیم، پس اساساً با اینکه نماز آنها را صحیح نمیدانیم، ولی اجازه تقیه دریافت کردهایم. پس در بقیه مواردی هم که میدانیم نمازشان یا اعمالشان درست نیست میشود مطابق آنها عمل کرد. اطلاق روایاتی که خواندیم نشان میدهد که حتی اگر علم به بطلان داشتیم باز هم میتوانیم تقیه کنیم. چون ادله تقیه اطلاق دارد.
اشکال: وقتی خود اهل سنت اگر بفهمند نماز امام باطل است به او اقتدا نمیکنند، پس ما چطور اقتدا کنیم؟!
پاسخ استاد: جایی که اینگونه باشد موضوعاً از بحث تقیه خارج است و نمیشود تقیه کرد. چون خودشان هم اقتدا نمیکنند.
آخرین نکتهای که لازم است عرض کنم این است که تقیه نوعی اخفای عمل است. یعنی تظاهر به چیزی میکنیم که قبول نداریم. حال اگر در جایی که مثلا امام جماعت مالکی است، من مطابق مذهب حنفی عمل کنم، آیا باز هم عمل من صحیح است؟ در اینجا باید دید که آیا عنوان تقیه صدق میکند؟ اگر عنوان تقیه صدق نکند، عمل من هم صحیح نیست.
اشکال: گاهی تقیه مساوی ریا میشود. این مسأله در عبادات، ایجاد مشکل نمیکند؟
پاسخ استاد: بله ولی ریا که در تمامی موارد حرام و مبطل عمل نیست. گاهی حتی توصیه شده که ریا کنیم. مثلا گفته شده که اگر کسی را دوست دارید به زبان بیاورید. یا گفته شده که تشییع جنازه یا عیادت مؤمن علنی باشد. حتی برخی آقایان گفتهاند که مرجع اعلم را میشود با شیاع شناخت. اگرچه من این را قبول ندارم، چون امروز شیاع با پول و رسانه و … حاصل میشود و این شیاع، موجب علم نیست. پس در محیط اجتماعی هر ریا و سمعهای حرام نیست. اگر داعیه الهی، علت اصلی باشد نشان داده شدن کار ایجاد مشکل نمیکند.