بسم الله الرّحمن الرّحیم
درس خارج فقه-یازدهم اردیبهشت
در مسح رجلین همان طور که گفته شد از حیث عرض مسح به اندازه یک انگشت هم کافی است. پس بحث درطول مسح بود. گفتیم که ظاهر آیه اطلاق دارد و دلالت بر استیعاب نمیکند. بعد گفته شد که برخی مثل صاحب حدائق گفتهاند استیعاب لازم نیست. یک دلیل آنها را که روایت زراره و برادرش بود بررسی کردیم و گفتیم که دلالت بر استیعاب دارد و نظر آقایان را تائید نمی کند.
صاحب حدائق و پیروان ایشان به روایات شراک و از جمله روایاتی که در باب ۲۴ از ابواب وضوء «بَابُ أَقَلِّ مَا یُجْزِی مِنَ الْمَسْحِ» به عنوان حدیث ۶ از جلد اوّل وسائل آمده است به عنوان دلیل عدم لزوم استیعاب ذکر کردهاند. در روایت زراره آمده که: «أَنَّ عَلِیّاً عَلَیْهِ السَّلَامُ مَسَحَ عَلَى النَّعْلَیْنِ وَ لَمْ یَسْتَبْطِنِ الشِّرَاکَیْنِ» یعنی ایشان دست به زیر بند کفش نبرد و از روی همان شراکین مسح کرد و این طور برداشت کرده اند. امیرالمؤمنین مسح را تا کعبین تکشید اگر استیعاب واجب بود و استبطان می کرد و دست هایش را زیر شراکین می برد پس بنابراین هر علمی را در چارچوب خاصّ خودش باید دید و مدّ نظر قرار داد. مسمای مسح کافی است. امّا جوابش این است این طور نیست چون شراکین بیشتر روی پا را نمیپوشاند. لااقل باید این احتمال را بدهیم که شراکین چنین گستردگی نداشته اند پس حدّاقلّ این روایت مجمل است و قابل اتکا نیست. همچنین روایت دیگری از زراره است که آن هم درباره وضوءی امام علی (ع) است که آن هم قابل استناد نیست چون دارای اجمال است.
درباره کعبین چهار قول داریم؛ بعضی مثل علّامه کعبین را برآمدگی روی پا نمیدانند، بلکه مفصل بین ساق و پا را کعبین میدانند که بالاتر از آن، قبّه پاست که در فارسی قوزک پا گفته میشود. در حالی که مشهور علمای شیعه معتقدند همان برآمدگی پا را کعبین میگویند. برخی هم مثل علمای عامّه استخوانهای روی ساق را کعبین میدانند (العظمان الناتئان فی جانبی القدم). نظریه صاحب معالم هم این است که کعبین همان استخوان گردی است که عامل وصل ساق و پاست. در گوسفند این استخوان را وسیله بازی کودکان میکنند. همچنین یکی از وسائل قمار است که کعب هم بدان گفته میشود.
در اینجا مرحوم آقای خویی حرفی دارند که کعب همان برآمدگی است و کعبه را کعبه گفتهاند که چون پس از دحوالارض، برآمده از زمین است. هرچند مرحوم خویی در ادامه گفته که تحقیق این است که تشخیص کعبین ممکن نیست و چارهای جز رجوع به روایات نداریم.
انصاف قضیه این است که نظر عامه را از نظر ظاهر آیه و نیز از نظر لغوی نمیشود پذیرفت. چون در آیه «الْکَعْبَیْنِ» گفته شده و اگر نظر عامه درست بود چهار کعب میشد و «کعبات» درست بود. نمیشود گفت که فقط یک پا را گفته و کعبین درست است. مرحوم شیخ بهائی هم نگاه فلسفی و ریاضی و علمی خود را در فقه دخالت داده و این درست نیست هر علمی را در چارچوب خاصّ خودش باید دید و مدّ نظر قرار داد و فقهی که رنگ فلسفی بگیرد دیگر فقه نیست چون نحوه استدلالهای فقه با فلسفه فرق دارد. چرا که چنین چیزی را عامّه مردم نمیفهمند.
شما اگر روایات را ببینید هیچ کس از ائمه درباره معنای کعبین نپرسیده است در حالی که درباره مسح بعض سؤال کرده اند پس معلوم است که معنای کعبین را میفهمیده اند.
اشکال: چرا در آیه درباره وجه و رأس و مرفق، اینها جمع بسته شدهاند ولی کعب را به صورت مثنی آورده است؟ اگر نظر اهل سنت را قبول نکنیم پس باید بگوییم یک پا را گفته و در مقابل ، به صورت ها و دست ها و مرفق ها اشاره کرده است؟
جواب: چون یک دست و یک سر و یک مرفق مراد بوده ولی مسح یک پا کافی نیست. این هم اتفاقا قرینه است که ارجل متعلق مسح است نه غسل.
اشکال: ولی اهل سنت معتقدند که چون هر پا دو کعب دارد پس اینگونه میشود جمع و تثنیه کلمات در این آیه را موجه دانست.
جواب: اشتباه میکنند چون طبق این نظر، مسح یک پا کافی است در حالی که مسح هر دو پا لازم و واجب است و کسی نگفته که مسح یک پا کفایت میکند. پس در نتیجه ناچار هستیم نظر مشهور را بپذیریم که از حیث طول استیعاب لازم است و در عرض همان مسمّا کافی است. درباره معنای کعبین هم روایتی از علیّ بن ابراهیم داریم که معنای «الْکَعْبَیْنِ» را از رسول الله (ص) پرسیدهاند که علّامه هم از جمله به همین روایت استدلال کرده است که کعبین را مفصل نه استخوان ساق بیان کرده که در نتیجه کعبین پائین تر از استخوان ساق و بالاتر از استخوان های برآمده روی پاها که همان مفصل است خواهد بود. ولی عبارت «هَذَا مِنْ عَظْمِ السَّاقِ وَ الْکَعْبُ أَسْفَلُ مِنْ ذَلِکَ» با نظر علّامه منافات دارد و حدّاقلّ از اجمال برخوردار است و از آن نمی توان به سخت علّامه استدلال کرد. در روایت مربوط به وضوءی معراجیّه هم اشاره به کعبین شده است. ولی روایت نهم وسائل الشیعه باب ۱۵ از ابواب وضوء قضیّه را روشن کرده و کعبین را برآمدگی پا دانسته و در ادامه هم نظر اهل سنت را رد کرده است.