بسم الله الرحمن الرحیم
فقه نهم اسفند
بحث در غسل الیدین بود. قبل از اینکه عبارت سید را بخوانیم عبارت علامه را از تذکره میخوانم. بد نیست آرای عامه را هم بدانیم. مرحوم علامه در صفحه ۱۵۷ جلد یک تذکره اینطور گفته است که غسل الیدین بالنص و الإجماع واجب است. در ادامه گفته است: «و یجب ادخال المرفقین فی غسلهما» حالا در اینجا بحث این است که آیا این وجوب مقدمی است. علمای شیعه معتقدند که این وجوب نفسی است. یعنی جزء ید محسوب است نه اینکه از این راه بخواهد علم پیدا کند که مغسول واقعی را شسته است. آنگاه علامه به نظر علمای عامه اشاره کرده و فرموده است: «و هو قول اکثر العلماء منهم عطاء و مالک و الشافعی و احمد و اسحق و اصحاب الرأی». منظور از اصحاب رأی همان پیروان ابوحنیفه است. پس شستن نرفق مسلم بین علمای عامه است. «لقوله تعالی إلی المرافق، والغایه تدخل غالبا» تنها کسی از ادیبان که با دخول غایت در مغیا مخالفت کرده، نجم الأئمه است. علامه در ابتدا به فرمایش امام صادق (ع) اشاره کرده و فرموده است: «و لقول الصادق علیه السلام إن المنزّل من المرافق» یعنی مرفق نیز جزء تنزیل الهی است و در واقع آیه اینگونه تفسیر شده است.
علامه در ادامه همچنین به حدیث جابر درباره وضوی پیامبر (ص) اشاره کرده است: «و روی جابر قال کان رسول الله ص اذا توضأ ادار الماء علی المرفقین، خرّج مخرج البیان و لأن إلی تستعمل تاره بمعنی مع» یعنی پیامبر اکرم آب را بر مرفقین میگردانده است. علامه گفته که این روایت در مقام بیان این نکته است که مرفق جزء ید است و اینکه «إلی» به معنی «مع» استعمال شده است. البته اینطور به نظر میرسد که آقایان فکر کردهاند اگر «إلی» را به معنی «مع» بگیرند مشکلی که با اهل سنت داریم حل میشود. ولی اینطور نیست، چون در هر صورت در کیفیت غسل یدین اختلاف وجود دارد و با (مع) معنا کردن حتی اگر صحیح باشد، کیفیت غسل روشن نمیشود. به هر حال این هم نظر علامه است. در ادامه هم علامه به وضوئات بیانیه اشاره کرده است. در بعضی از کتب فقهی اهل سنت از جمله بدایه المجتهد و تفسیر قرطبی و هدایهامرغینانی و عمدهالقادی آنطور گفته شده که شستن مرفق واجب و لازم نیست، چرا که غایت و حد است و داخل در مغیا نیست. علامه میگوید چون ما «إلی» را به معنی «مع» میدانیم پس مرفق داخل است. دو نفر از علمای شیعه معتقدند که ابتدا از بالا واجب نیست، یکی ابن ادریس که مطلقا فتوا به استحباب ابتدا از بالا داده و یکی هم سید مرتضی در انتصار که دو قول دارد، یک جا گفته واجب است و یک جا هم مستحب. بقیه فقهای عظام قائل به وجوب ابتدا از بالا هستند.
مرحوم صاحب مهذب عبارتی دارد که بد نیست بخوانیم. ایشان گفتهاند: «فلا یجزیء النکس لاستقرار مذهب الشیعه علی الغسل من المرفق بحیث صار ذلک من شعارهم یعرفون بذلک فی زمان ائمتهم و اهتمام الائمه علیهم السلام» شستن از پایین به بالا کفایت نمیکند، چون مذهب شیعه دوازده امامی بر این روش استقرار یافته است و در هر زمانی بوسیله همان حتی در زمان امامانشان شناخته میشدند؛ و داستان علی بن یقطین هم نشان از این دارد که شستن از پایین نشانه عامه بودن فرد بوده است.
اشکال: آیا شستن از پایین به بالا از نظر اهل سنت رخصت است و یا عزیمت:
پاسخ استاد به اشکال: وقتی به مبانی اهل سنت نگاه کنیم شستن از پایین رخصت است نه عزیمت، ولی در عمل به عزیمت تبدیل شده است.
خبر تمیمی از امام صادق (ع) شاهد بر این است شستن دست باید از بالا باشد. در این روایت آمده که امام (ع) از آیه استفاده کرده «من المرافق» باید باشد. البته این به معنای وقوع تحریف در قرآن نیست و ظاهرا حضرت قصدش این است که آیه را تفسیر کند و بیان کند که «إلی» به معنای خودش که انتهای غایت است، میباشد و برای بیان حد مغسول است.بعضی از فقها مانند مرحوم آقای خویی هم میفرماید قرآن درباره این قضیه ساکت است ولی روایات ما در مقام تفسیر قرآن، شستن را از بالا لازم میدانند و از آن طرف هم اهل سنت، شستن از پایین را واجب نمیدانند و این خیلی مهم است و معلوم میشود که این کار عوام بوده است.
در روایت صفوان هم آمده که امام (ع) ابتدا به علیابن یقطین گفته که از پایین بشوید و سپس وقتی که تقیه برطرف شده به وی گفته: «و اغسل یدیک من المرفقین» به هر حال روایات باب چهار دسته است: گروهی اطلاق دارند و اشارهای به کیفیت ندارند. دوم روایاتی که هم بیان وضو دارد و هم کیفیت مثل وضوئات بیانیه. سوم روایاتی که «من المرافق» گفتهاند. دسته چهارم هم روایاتی است که میگویند رسول اکرم (ص) مراقب بوده آب به بالا برنگردد. طبعا این دو دسته، روایات مطلق دو دسته اول را مقید میکنند. آنطور که دیروز گفته شد حق این است که قرآن کیفیت غسل یدین را به عرف ارجاع داده و کیفیت را هم پیامبر و اهل بیت (ع) یاد دادهاند.
آقای خویی اینجا عبارتی دارند، ایشان با اینکه معمولاً اجماعات را قبول ندارند، ولی اینجا قبول کرده و اجماع را قطعیه دانسته است، چون از روایات کشف کرده که این سیره از زمان ائمه (ع) بوده است. البته ایشان گفته است؛ اینکه در روایات آمده است که «ألی» در آیه به معنای «من» است نه اینکه در معنای «من» استعمال شده باشد چون چنین استعمالی نداریم، بلکه معنایش این است؛ مراد جدی از «إلی» در آیه همان «من» است، اگرچه در معنای (من) استعمال نشده است، اما از نظر ما همانطور که گفتیم درست نیست و حق آن است امام درصدد تفسیر آیه بوده است. آنطور که گذشت آقای خویی همچنین گفته که روایات این باب خالی از ضعف نیست چون ایشان اگرچه علی بن ابراهیم را قبول دارد ولی پدرش را ثقه نمیداند. ولی انصاف این است که این اشکال آقای خویی وارد نیست چرا که اگر روایات ابراهیم را حذف کنیم دیگر روایتی از پسرش علی نداریم که استفاده کنیم چون همه روایات او از پدرش نقل شده است. حاج آقا موسی زنجانی که انصافا در رجال مرد خبیری است و فقیه محقق است، کتاب تفسیر قمی را کلاً از علیابن ابراهیم نمیدانند و در واقع آنرا به دو بخش تقسیم کرده و مجموع آنرا آن را از علی بن ابراهیم نمیداند و لذا باید در نقل از این کتاب دقت کرد.