درس خارج فقه : یازدهم اسفند

  بسم الله الرحمن الرحیم
فقه یازدهم اسفند

“شستن ید زائده”

همانطور که گفته شد، سید (ره) فرعی را تحت عنوان «ید زائده» ذکر کرده است که فروض و شقوق متعددی دارد. فرض اول: اگر پایین‌تر از مرفق باشد و گوشت زائد هم نباشد بلکه عنوان ید و دست بر آن گفته شود، شستن آن هم مثل گوشت زائد واجب است. به دلیل اینکه روایت آن را قبلاً خواندیم و آن روایت هم از حیث سند و هم از حیث دلالت تام بود و دوباره تکرار نمی کنم. ممکن است که افرادی استدلال کنند که فقط شستن یکی از این دو دست واجب است، چرا که وضوئات بیانیه فقط شستن یک دست را واجب کرده است و دلیلی بر لزوم شستن هر دو دست در دست نیست؛  جوابش این است: درست است در وضوئات بیانیه صحبت یک دست در میان است و از شستن دست دوم سخنی به میان نیامده است، ولی این روایات حمل بر حالت  و افراد متعارف و عادی حمل می‌شود و با این موارد نادر منافات ندارد. آیه شریفه هم محمول بر متعارف می‌شود. بنا بر این باید دست اضافه هم شسته شود؛ چون عنوان ید صدق می کند و مطابق قرآن ید را باید شست. فرض دوم در جایی است که دست اضافه، بالای مرفق است. این هم فروضی دارد. اگر دست اصلی معلوم است یک حالت است و اگر نباشد صورت دیگری است. اصلی و فرعی بودن در کارهایی مثل برداشتن اشیاء، نوشتن، خاریدن و … معلوم می‌شود. اگر هر دو دست به طور مساوی عمل کردند هر دو اصلی محسوب می‌شوند. اگر معلوم شد یکی اصلی است و آن دیگری اصلی نیست، نظر سید این است که شستن همان کافی است و لازم نیست دست فرعی را بشوید.
حالا سؤالی که از سید می شود کرد این است: اگر به دست فرعی هم عنوان «ید» اطلاق شود چطور؟ اینجا شبهه ای پیش می‌آید اگر عنوان ید صدق می کند به صرف اینکه فرعی است، چرا نباید شست؟ آیا ظاهر آیه این است که اگر ید است باید شسته شود و به همین جهت بعضی فقها مثل آقای خویی اشکال کرده‌اند که اطلاق عنوان موجب می‌شود که شستن آن هم لازم شود. چون آن دست اضافه هم قادر است کارهای دست اصلی را هم انجام دهد ولو آنکه ضعیف‌تر باشد. مگر اینکه بگوییم چون این دست اضافه مرفق ندارد مشمول حکم وجوب غسل نمی‌شود. پس ملاک این است که باید آن ید زائده هم مرفق داشته باشد. جوابش این است: آیه کریمه قرآن مجید و روایات مأثوره از اهل بیت (ع) به موارد متعارف و عادی حمل می شوند و موارد نادر و غیر متعارف حکم خودشان را دارند.
چون روز چهارشنبه است اگر اجازه بدهید نکاتی را متذکر شوم. شما می‌دانید که مبسوط شیخ طوسی اولین کتاب مفصلی است کهمطابق روش امامیه شیعه در فقه نوشته شده است. چون در گذشته علمای شیعه معمولا بر فقه اهل سنت حاشیه می‌نوشته‌اند و به همین دلیل مرحوم آقای بروجردی تأکید می‌فرمودند  مناسب است و بلکه ضروری است فقها و طلاب ما آرای اهل سنت را هم مطالعه کنند. به مناسب اهمیت و نقش تأثیر گذاری نظام قضایی در هر نظام سیاسی بالخصوص در اسلام؛ بحث قضای کتاب مبسوط شیخ الطایفه را لازم و مناسب می دانم مورد … و مطالعه قرار دهیم تا دقت فقهای عظیم الشأن شیعه در مقام مقایسه با دیگر فقهای اسلام و ظرافت اراء انان و جامعیت نظام قضایی اهل بیت (ع) بخوبی و بروشنی بدست آید و لازم می دانم در اینجا به این نکته تأکید کنم که من در زمان عضویت در کمیسیون قضایی مجلس سفری با دوستان نماینده به سودان داشتیم و در آنجا ضمن آشنایی با سیستم قضایی این کشور متوجه شدیم که آرای قضایی شیعه به درستی معرفی و تبیین نشده است. مخصوصا آرای شیخ طوسی. اما شیخ طوسی؛ بدلیل اینکه شیخ طایفه بوده و توجه و آگاهی کامل بر فقه مذاهب اهل سنت و شیعه داشته و بعد از تطبیق میان مذاهب و مقایسه آنها و توجه به نقاط قوت قضای شیعی … از فقه اهل بیت، این مطالب را بیان فرموده است. و اما قاضی ابن برّاج از این نظر بسیار اهمیت دارد. قاضی ابن برّاج هم فقیه بود و هم قاضی، و به همین دلیل نظرات ایشان اهمیت زیادی دارد.
این بزرگواران معتقد بودند که قاضی باید شرایط خاصی داشته باشد و از جمله اینکه عالم، عادل و کامل باشد. برخی هم قائل به مجتهد بودن قاضی هستند. فلذا در آن زمان که ریاست قوه قضاییه با حضرت آیت‌الله موسوی اردبیلی بود، به حضور آن بزرگوار عرض کردم که باید چنین مسائلی بررسی شود تا اجرای حدود و احکام الهی به درستی پیش برود. این بزرگان در صفات قاضی گفته اند باید ناسخ و منسوخ، عام و خاص و محکم و متشابه آیات احکام را بداند. موارد اجماع را بداند تا بداند فتوای او موافق کدام یک از علماست. به عقیده ما که قاضی باید اعلم علمای بلد خود باشد. حالا می‌فهمیم که امثال مرحوم آقای خوانساری چرا احتیاط کرده‌اند. درباره سنت هم گفته شده که قاضی باید اقسام روایات و عام و خاص آنها را بداند. پس توجه کنید که سیستم قضایی شیعه با این مبانی ارائه شده است. درباره آداب قضاوت گفته شده که باید اولین کار او توجه به حال محبوسین باشد، چرا که حبس عذاب است و او باید زندانی را از این عذاب خلاص و رها کند. حتی گفته شده کار زندانیان باید از کار اطفال زودتر انجام شود. به همین دلیل است که حتی یک نفر از مخالفین در دوران امام علی (ع) زندانی نبود.