درس خارج فقه : ۱۴ اسفند

بسم الله الرّحمن الرّحیم

فقه ۱۴ اسفند

بحث ما در جایی بود که فرد دست اضافی داشت و به آن هم «ید» می‌گویند. در صورتی‌که اگر هر دو اصلی باشند سید (ره) می‌گوید که شستن هر دو واجب است؛ چون اطلاق آیه هم همین را می‌گوید. و همانطور که توضیح داده شد منافاتی با وضوئات بیانیه هم ندارد چون این روایات درباره موارد متعارف و متداول است و بالاتر از مرفق بودن هم به همین دلیل موجه است و اما آیه مانند روایات درباره دست انسانهای متعارف است. حال مطابق نظر سید اگر معلوم بود که دست فرعی کدام است، آن را نباید شست و دست اصلی را باید شست؛ چون دست اصلی و فرعی معلوم است و بیش از یک دست را نباید شست و آن هم اصلی است، ولی این اشکال سید وارد است که اگر به دست فرعی عنوان «ید» اطلاق شود، آیه اطلاق دارد و طبق اطلاق آیه باید دست‌ها شسته شود.
مرحوم آقای خویی در اینباره شبهه‌ای دارند که صغروی است و می‌فرمایند اصلا ما نمی‌توانیم بپذیریم که در اینجا دست اصلی و فرعی چه معنایی دارد. چون ضابطه دست اصلی، مشخصاتی مثل باز و بسته شدن،قدرت برداشتن و گرفتن اشیا و .. است پس هر دو دست فرض اینست که این حالت را دارند، منتهی یکی قوی‌تر و دیگری ضعیف‌تر است و این باعث اصلی بودن و فرعی بودن نمی‌شود، پس بنابراین اصلی هستند چون این ضابطه را دارند. سید در اینجا می‌گوید که از باب احتیاط باید هر دو را بشوید. البته این احتیاط مصطلح نیست به معنای مقدمه علمیه است. اینجا بحث اقل و اکثر هم نیست چون آیه بطور مطلق فرموده است: اگر ید است و این عنوان صدق می‌کند، واجب است شسته شود و در اصل تکلیف شک نداریم، وجوب غسل ید را می‌دانیم و تنها در اصلی و فرعی بودن شک داریم. در اینجا نظر محشین بزرگوار را هم دیده‌ام و یا فتوی بر لزوم شستن هر دو داده‌اند و یا احتیاط کرده‌اند و اختلافی اساسی بین آنها نیست.
مسأله دوازدهم؛ در ناخن‌های بلند و دارای وسخ و چرک  بحثی هست که آیا شستن روی آنها کافی است (مثل مو) و یا باید آب به زیر آنها هم برسد؟ سید می‌فرماید: وسخ اگر در حد متعارف باشد شستن خارج از حد عرفی آن لازم نیست. ولی اگر چرک لای ناخن کاملا ظاهر است و با دست کشیدن زایل می‌شود. پس چون جزء ظاهر است از نظر سید، احوط این است که شسته شود. بعضی فقها فتوا به وجوب ازاله داده‌اند، چون آیه به خود صورت و دست و بازو اشاره دارد که باید به آنها آب برسد و چرک مانع است. ولی سید معتقد است که مراد آیه، وجه و ید متعارف است و وسخ نیز به منزله شعر است. البته به سید ایراد گرفته شده که این نوعی قیاس است. سید گفته که این از باب تنقیح مناط است. قیاسی نیست ولی ایرادی که به تنقیح مناط او وارد است این است که باید در روایات به مناط اشاره‌ای شده باشد. در حالی که چنین چیزی نداریم. چون از طریق فلسفه الاحکام قادر به استنباط آنها نیستم باید حداقل اشاره‌ای به مناط بشود تا بتوانیم تنقیح کنیم. پس بهتر است به «الاماظهر» قائل شویم. هرجا عرفاً ظاهر می‌گویند باید شسته شود و در غیر اینصورت شستن آنها لازم نیست مگر آنکه قبلاً ظاهر باشد، در این صورت استصحاب جاری است.
مسأله سیزدهم؛ درباره یک بحث موضوعی است، اگرچه شأن فقیه ورود در موضوعات نیست بلکه بیان احکام است ولی ظاهرا متداول و مبتلی به بوده و سید ضرورت دیده اشاره کند. و آن این است؛ واجب است در مسح از آب وضو استفاده شود پس اکتفا به آبی که قبل از شروع واجبات وضو با آن صورتش را به نحو استحبابی شسته است درست نیست. چون دست‌ها از مرفق تا سر انگشتان باید با آب وضوء شسته شود و در این فرض تمام دست با آب وضوء شسته نشده است. ظاهرا این کار رواج بسیاری داشته و لازم بوده سید تذکر دهد.
مسأله چهاردهم؛ درباره بریدگی‌های دست، بحث است که آیا شستن زیر گوشت بریده واجب است یا خیر؟ اگر ظاهر نباشد که لازم نیست شسته شود، چون شستن باطن لازم نیست. البته تا زمانی که منفصل نشده باشد (ولو به اندازه یک مو هم متصل باشد) قطع آن قسمت برای شستن زیر آن لازم نیست. البته سید گفته احوط این است که بریده شود ولی وجهی برای این احتیاط نیست، چون این بخش دارای روح حیوانی و حس است و بریدن آن لازم نیست. صغرای فرمایش سید مخدوش است چرا که این بخش، هنوز جزء بدن است و عضو زاید نیست. البته در زخم‌ها گاهی به مرور پوست تبدیل به عضو زاید می‌شود ولی اینجا این‌طور نیست.