« بسم الله الرحمن الرحیم »
فقه ۱۰ اسفند
پاسخ استاد به اشکال: در بحث دیروز گفته شد اینکه «إلی» به معنای «مع» باشد، اگرچه نظر برخی مفسرین هم همین است؛ شاید به زعم خودشان، قضیه جواز شستن از پایین به بالا را که امروز و بلکه حتی در عصر امامان باقر (ع) و صادق (ع) هم جزء شعایر عامه شمرده میشود؛ کمااینکه از عمل علیبن یقطین مطابق دستور امام موسی (ع) به به عنوان تقیه مأموریت یافت، مدتی وضوء را مطابق روش عامه انجام دهد و پس از رفع تقیه به همان کیفیت اهلبیت برگردد؛ این معنا استفاده میشود با به معنای (مع) گرفتن إلی، دلیل محکمی برای جواز شکستن از پایین به بالا شستن که بر آن اهل سنت استناد میکنند باقی نمیماند و از این طریق آن منازعه با عامه حل میشود، در حالی که لغویون و ادبا باید در این زمینه نظر بدهند و همانگونه که صاحب جواهر و دیگر فقیهان بزرگوار هم فرمودهاند، اهل لغت چنین نظری ندارند.
عبارات سید را تا اینجا خواندیم که سید میفرموده است: «و کل ما فی الحدّ یجب غسله»؛ هر چیزی که در محدوده ید و دستها قرار دارد، واجب است شسته شود. این مسأله شقوق مختلفی دارد. شقّ اول: مثلا فردی پایینتر از مرفق گوشت اضافی دارد و یا اینکه دارای انگشت اضافی است؛ این یک فرض و فرض دوم اینکه دست اضافی دارد و در واقع، مرفق یکی است. المرفقین. ادله این موارد را به تدریج بحث خواهیم کرد. حالا اگر پایینتر از مرفق، گوشت یا انگشت اضافی دارد، سید عبارت فوق را در همین موارد فرموده است. در اصل وجوب شستن این زوائد بین علما اختلافی نیست و مسئله اجماعی است و البته اینگونه اجماعات را چون مدرکی به آن استناد نمیکنیم. چون روایتی در جلد یک وسائل (چاپ جدید)، باب ۱۵ از ابواب وضو، حدیث سوم داریم که زراره و بکیر از امام باقر (ع) درباره وضوی پیامبر اکرم (ص) پرسیدهاند. روایت مفصلی است و مستحبات زیادی را بیان کرده است. محل استدلال این جمله روایت است: «فلیس له أن یدع شیئا من وجهه إلا غسله و أمر بغسل الیدین إلی المرفقین فلیس له أن یدع من یدیه إلی المرفقین شیئا إلا غسله»؛ امام باقر (ع) فرمودند: کسیکه وضوء میگیرد، وقتیکه صورتش را میشوید واجب است تمام آنچه که در حد واقع است را بشوید و هیچ چیزی را نشسته نگذارد و در دستها هم همینطور. پس اگر از مرفق به پایین، انگشت یا گوشت اضافی دارد باید شسته شود. بنظر میرسد مستند مجمعین همین روایت بوده و در نتیجه، اجماع آنها مدرکی است.
البته ممکن کسی اینجا با استفاده از ظاهر قرآن و روایات، إن قلت داشته باشد که غسل الیدین باید از مرفقین تا اطراف اصابع باشد. کأنه گوشتهای اضافی جزء واجبات وضو حساب نمیشود. جوابی که برخی از جمله مرحوم حاج آقا رضا همدانی به این اشکال دادهاند و جواب درستی هم هست، این است که مراد از ید در قرآن و این روایات، دست متعارف است که گوشت اضافی ندارد و این نوع روایتها را نمیشود حمل بر موارد نادر کرد.
مسأله بعدی درباره دستهایی است که موی زیادی دارد و بحث در این است که آیا شستن ظاهر موها کافی است یا باید آب به پوست هم برسد؟ در اینجا کاشفالغطاء در کتاب کشفالغطاء گفته است که شستن ظاهر موها کافی است. ایشان تنها کسی است که چنین فتوایی داده و بقیه گفتهاند که درباره صورت دلیل خاص داریم که شستن بشره لازم نیست و اما درباره موهای دست چنین دلیلی موجود نیست. استناد مرحوم کاشفالغطاء علیالظاهر به روایت سوم؛ باب ۴۶ از ابواب وضو که شیخ حرّ عاملی آن را در وسائلالشیعه آورده است و صدوق هم در من لایحضر نقل کرده است و راوی اصلی حدیث زراره است که از امام باقر (ع) نقل کرده است: «کل ما احاط به من الشعر فلیس للعباد أن یطلبوه و لا یبحثوا عنه و لکن یجری علیه الماء». این روایت اگر مستقل بود میشد فتوای کاشفالغطاء را بوسیله آن اثبات کرد و مورد تأیید قرار داد، در حالی که صدر این روایت در باب ۱۷ آمده و این روایت تقطیع شده است. این از ایرادهای وارد بر مرحوم شیخ حر عاملی است که مرحوم آقای بروجردی این ایراد را در «جامع احادیث الشیعه» برطرف فرموده است و با ملاحظه ذیل و صدر معلوم میشود که این روایت درباره صورت است، نه دست، چرا که سؤال مربوط به صورت است. علاوه بر این، اصل اولیه همان غسل البشره است و ظاهر قرآنی هم همین است و فقط درباره موی صورت دلیل خاص داریم. پس حرف مرحوم کاشفالغطاء حرف دقیقی نبوده و فاقد دلیل است.
پاسخ استاد به اشکال: اگرچه نظر کاشفالغطاء مخالف مشهور هم هست ولی نمیشود به صرف این مخالفت، نظر ایشان را رد کرد. مخصوصا بین معاصرین که مرحوم آقای خویی هیچ اعتنایی به شهرت نداشته و ندارند و در جلسات قبل هم گفته شد که مرحوم آیتالله منتظری طبق مبنای استادش مرحوم آیتالله بروجردی از شهرت قدما به شدت دفاع میکرد ولی نتوانسته بود در دیداری که با آقای خویی داشته، ایشان را مجاب کند. آقای خویی گفته بود که این شهرتها را باید به دیوار زد؛ البته این مطلب جای دقت و تأمل و بحث دارد.
مسأله بعدی درباره کسی است که دستش از بالای مرفق قطع شده است، طبعاً چیزی برای او بعنوان شستن واجب نیست. کمااینکه اگر تمام مرفق قطع شده باشد باز هم شستن لازم نیست. حالا اگر پایینتر از مرفق قطع شده باشد آنقدر که باقی مانده واجب است شسته شود .