بسم الله الرّحمن الرّحیم
درس خارج فقه – بیست و هفتم فروردین ماه نود
“ادامۀ مسح الراس”
همانطور که گفته شد در مسح الرأس چه در طول و چه در عرض، مسمای مسح کافی است. حالا بحث دیگری مطرح است و آن این است که در مسح سر به طور معمول از فرق آن به سمت پیشانی و در پاها از سر انگشت ها به طرف مچ پاها دست می کشند و سر و پاها را مسح می کنند و می خواهیم بگوئیم عکس آن هم جایز است. فلذا سید فرموده که: (فیجزئ النکس) اگرچه سید در ادامه گفته که احوط آن است که انجام ندهد و چون احوط را بعد از فتوا گفته است پس احتیاط مستحبی است. معروف بین علمای شیعه این است که نکس جایز نیست. دلیلشان هم دو چیز است؛ یکی اینکه وجوب اصل مسح معلوم است و قطعاً همان مسح اولیه که معمول و متعارف می باشد مجزی است، درباره مسح معکوس دلیلی بر کفایت آن نداریم پس برائت قطعی از اشتغال یقینی لازم داریم. دلیل دوم این است که از قرآن و اطلاقات دیگر هم همین فهمیده میشود اگرچه نظر شیعه در برابر عامه این است که «إِلَى» غایت غسل نیست (حتی اگر نگوییم به معنای «مع» است). برای اینکه متعارف و متداول میان مسلمانان این است که در غسل و مسح از طرف بالا به سمت پائین انجام می دهند و همین معنا باعث می شود مطلقات را به همان نحو متعارف حمل کنیم.
سؤال: آیا میان صورت و ید تفاوتی وجود دارد یا نه؟
جواب: بله، صورت البته دارای حد است ولی ید اینگونه نیست و سه اطلاق دارد؛ انگشت ها تا کف دست، تا مرفق و تا کتف که همه اینها ید است. چهار انگشت هم بنا به تفسیر امام جواد (ع) درباره آیه «فَاقْطَعُوا أَیْدِیَهُما» جزء دست است. من حتی از استادمان حضرت امام نقل کردم که در وضعیت عادی میشود با مشت مسح کرد. پس اطلاق ید اینگونه است فلذا نیاز به تبیین دارد و قرآن تبیین کرده و غایت مغسول را بیان کرده است نه کیفیت غسل را. آیه شریفه کیفیت را به متعارف احاله کرده و در این باره ساکت است. متعارف هم همانگونه است که گفته شد یعنی از بالا به پایین نه برعکس.
ولی انصاف این است که این دو دلیل هیچکدام کافی نیست؛ اما دلیل اول که از اصل برائت استفاده کرده است یک دلیل فقاهتی است و تا زمانی که دلیل اجتهادی داریم جای دلیل فقاهتی نیست. دلیل اجتهادی داریم که مسح معکوس هم جایز است. امّا دلیل دوم که به مسح متعارف تمسّک کرده است مسح را بر غسل قیاس کرده است صحیح نیست چون در غسل متعارف از بالا به پائین است و غسل مطلق بر همان غسل متعارف حمل می شود امّا در مسح متعارف و غیر متعارف وجود ندارد چون در مسح هم گاهی برعکس مسح میکنند، مخصوصا برخی خانمها که چادر و روسری دارند و از پایین مسح میکنند. اینکه ما به مسح از بالا عادت داریم دلیل بر شرعی بودن آن نیست. مثل همان قضیه چاه خانه علامه حلی که تا زمان او حدود هفتصد سال همه به اتفاق فتوا میدادند آب چاه نجس و منفعل میشود. امّا علامه (ره) به این نتیجه رسیدند که آب چاه منفعل نمیشود. گمان کرد که شاید چون خودشان چاه دارند به چنین فتوایی رسیده اند. چاه را پر کردند و دوباره تفقّه نمودند و به همان نتیجه رسیدند و بعد از علامه همه قائل به پاک بودن آب چاه شدند. پس شریعت را منحصر به برداشتهای خودمان نکنیم. در بین متأخرین مرحوم آقای خویی انصافاً این جرأت را دارند که در برابر این نوع شهرت ها بایستند.
به هر حال دلیل اجتهادی و روایت صحیحهای از حمّاد بن عثمان داریم که مسح معکوس و از پایین به بالا را هم جایز میداند. روایت دو گونه نقل شده و هر دو از حماد است. در واقع با یک سند، دو نقل داریم. این احتمال موجود است که یک نفر دو جور نقل کرده باشد و این احتمال هم وجود دارد که یک روایت باشد ولی در هر دو حالت صحیحه است. مطابق نسخه جدید وسائل که آل البیت چاپ کرده اینگونه آمده: «لَا بَأْسَ بِمَسْحِ الْوُضُوءِ مُقْبِلًا وَ مُدْبِراً». با بودن این روایت چه میشود کرد؟ تنها اشکال ممکن بر این روایت این است که باز هم از حضرت صادق (ع) روایت شده که: «لَا بَأْسَ بِمَسْحِ الْقَدَمَیْنِ مُقْبِلًا وَ مُدْبِراً» اولی شامل سر هم هست ولی دومی مقید به قدمین است. اگر در روایت دوم قائل به مفهوم باشیم پس در مسح سر جایز نخواهد بود.
اشکال: راوی از امام چه پرسیده است؟ مسح رأس را یا مسح رجل را؟
جواب: رأس را نپرسیده است. اصلا سؤال در روایت ذکر نشده است. به همین دلیل آقایان احتمال دادهاند هر دوی اینها یک روایت باشد پس اولی به دومی مقید میشود. با این حال با توجه به نصّ روایت اول در جواز مسح معکوس در سر، نمیتوان با تمسّک به مفهوم لقب روایت اول را مقید کرد. زیرا لقب مفهوم ندارد و ذکر «الْقَدَمَیْنِ» نمیتواند باعث تقیید نص روایت اول شود. ولی افضل این است که در مسح از بالا به پائین باشد و مراد از افضلیت اکثر ثواب بودن و ارجحیت آن بر مسح منکوس و از پائین به بالا است و الّا استحباب خصوص مسح از بالا به پائین دلیل ندارد.
مسأله بعدی درباره مسح روی موهای سر است و بحث در این است که آیا باید رطوبت مو به بشره برسد؟ گفته شده اگر مو حالت طبیعی خود را داشته باشد لازم نیست رطوبت دست ها به بشره برسد. البته اصل اولیه این است که مسح بر مو کافی نیست، چون رأس بر مو اطلاق نمیشود بلکه مراد بشره سر است.
اشکال: موی سر مگر جزء سر نیست؟
جواب: بله ولی اصل اولیه این است که بشره مسح شود. اما با توجه به اینکه رسول اکرم و ائمه علیهمالسلام موی سر داشتهاند حتی روایاتی داریم که موی سر پیامبر اکرم بلند بوده است و همچنین به دلیل اینکه رأس متعارف هم مو دارد پس مو تبعا جزء رأس خواهد بود. البته اگر موی جاهای دیگر در سر جمع شود باید کنار زده شود.
مسح بر حائل هم که طبعا جایز نیست؛ مثل مسح بر عمامه و روسری و عرقچین، ولو اینکه نازک باشد و آب هم به بشره برسد. چون عنوان مسح رأس صدق نمیکند، بله مسح بر پارچه است که آبش به سر نفوذ میکند. فقط ابوحنیفه حائل نازک را اجازه داده است.
درباره ابرو و پلک هم این سؤالها میشود که ابروی اصلی را برمیدارند و ابرو در جای دیگری میکارند، یا کسانی که مو نداشتهاند و مو کاشتهاند، یا حتی چشم و دندان مصنوعی گذاشتهاند، مثلا چشم سگ را پیوند زدهاند و همه فقها گفتهاند که بنابه قانون تبعیت این چشم پاک میشود. در خلال بحثهای بعدی این سؤالها را مطرح خواهیم کرد. اگرچه به اعتقاد ما همه اینها مشمول قانون تبعیت میشوند و حکم عضو اصلی را دارند. یا مثلا درباره کسانی که ناخن مصنوعی میگذارند، برخی فقها مثل مرحوم آیتالله منتظری گفتهاند که این خلاف شرع است چون زمینه را برای وضوی صحیح گرفتن منتفی میکند و موجب تفویت واجب است. در هر صورت در خلال مباحث بعدی مورد بررسی قرار خواهند گرفت.