تقیه در امور عبادی

بسم الله الرحمن الرحیم

    تقیه در امور عبادی

گفته شد که در تقیه، مندوحه لازم است. یعنی وقتی رعایت تقیه جایز می‌شود که شخص راه گریز نداشته باشد. حال برای این قضیه، شقوقی را ذکر می‌کنیم. گاهی تقیه از عامه است، گاهی از مردم، گاهی از حاکمان اسلامی، گاهی از علما و گاهی از خانواده است. در مواردی که تقیه به معنای عام باشد، مندوحه لازم است و اگر راه فرار وجود داشت تقیه جایز نیست. برای اینکه در این نوع ادله، کلمه «اضطر»، «مضطر» و دیگر مشتقات اضطرار آمده و در اصول گفته‌ شده است که مشتق، حقیقت در متلبس بالمبدأ است. پس هرجا عنوان ضرورت و اضطرار صدق کرد این نوع تقیه هم جایز می‌شود.
اما در تقیه بالمعنی الأخص هم دو بخش است؛ یک جا تقیه در امور اجتماعی و اقتصادی است که فرد دچار مخمصه می‌شود. یک جا هم تقیه در امور عبادی است. به نظر می‌آید که در امور اقتصادی و مالی، اگر دلیل خاص بر تقیه بود مندوحه لازم نیست، ولی اگر آنجا هم دلیل ما عمومات تقیه بود آنجا هم مندوحه لازم است. ماده تقیه هم از وقایه است و قایه همان پسر است و پسر در جایی است که راه گریزی وجود نداشته باشد. اگر توریه ممکن بود باید توریه کند و گرنه ناچار است که تقیه کند.
در امور عبادی تردیدی نیست که مندوحه لازم نیست. حتی اگر بتوانید با مهر نماز بخوانید، باز هم لازم نیست در مساجد اهل سنت مهر ببرید. چون ادله خاص درباره عدم لزوم رعایت مندوحه در امور عبادی داریم و چه بسا که اصلاً نباید مندوحه را لحاظ کرد.
شیخ انصاری و آقا رضا همدانی گفته‌اند که اینجا هم مندوحه لازم است، ولی بقیه فقها گفته‌اند که مندوحه لزومی ندارد. از جمله ادله آنها روایات باب «استحباب حضور الجماعه خلف من لا یقتدى به للتقیه و القیام فی الصف الاول معه» از جلد هشتم وسائل است که ۱۱ روایت است. روایت اول که مشکل سندی ندارد گفته است: «من صلى معهم فی الصف الاول کان کمن صلى خلف رسول الله (صلى الله علیه وآله) فی الصف الاول». روایت دوم هم فرموده است: «إذا صلیت معهم غفر لک بعدد من خالفک»
اشکال: منظور روایت، امام جماعت سُنّی عادل است.
پاسخ استاد: نه. فرموده که «من صلی معهم» و اشاره به شرط عدالت نکرده است. باید روایات این باب را بخوانیم تا ببینیم که نگاه ائمه (علیهم‌السلام) چگونه بوده است. در روایت پنجم باب صریحاً دستور داده شده که: «لا تدع الصلاه معهم وخلف کل إمام  … صلوا فی مساجدکم وصلوا مع أئمتکم» سند این روایت هم هیچ مشکلی ندارد. به هر حال از این روایات برمی‌آید که نماز تقیه‌ای صحیح است. روایت هفتم باب هم موثقه‌ای از اسحاق بن عمار است که گفته شده: «صل معهم فان المصلی معهم فی الصف الاول کالشاهر سیفه فی سبیل الله»
اشکال: اینکه گفته شده مثل نماز یا جهاد در کنار پیامبر است، مربوط به شیعه است یا چنین ثوابی به اهل سنت نیز می‌رسد.
پاسخ استاد: نه این روایت خطاب به شیعه است و ما را ترغیب کرده که چنین رفتار اجتماعی داشته باشیم. پس این امتیاز برای شیعیان است. نه اینکه امام جماعت اهل سنت را به منزله رسول‌الله (ص) بدانیم. روایت دهم هم که تنها عیب آن مضمره بودن است، حتی ازدواج با اهل سنت را تشویق کرده و فرموده پیامبر هم با آنان نکاح کرد و امیرالمؤمنین پشت سر آنها نماز خواند. درباره ازدواج عمر با ام‌کلثوم حتی برخی علما این موضوع و جریان را به صورت متواتر نقل کرده‌اند که این نکاح صورت گرفته است. اگرچه این قضیه را با این شکل نمی توان قبول کرد و نزد علما و محققا بزرگ مانند شیخ مفید، به طور جد مورد تردید بوده و بلکه ناصواب است.
اشکال:  در این روایاتی که خواندید گفته شده که «صلی معهم» و این به معنی جواز اقتدا کردن به اهل سنت نیست.
پاسخ استاد: بله آقای خویی و دیگران نیز همین اشکال را کرده‌اند، ولی اینکه شیعیان موقع نماز خواندن با اهل سنت واقعا به آنها اقتدا بکنند یا نه، این دیگر امر قلبی است و مهم این است که تخلف از جماعت آنان نشود. ضمن اینکه ظاهر این روایات آن است که نماز واقعی خوانده شود نه صوری. اینها برای این است که حساسیت سایر مسلمین تحریک نشود. حتی مرحوم سبزواری گفته که آنها چون برادر دینی ما هستند، می‌شود در صورت تردید در صحت نماز آنها، حمل بر صحت هم کرد.
پس نماز خواندن پشت سر اهل سنت نه اعاده دارد و نه قضا. در جلسه بعد ادله شیخ انصاری و حاج‌آقا رضا همدانی را برای لزوم اعاده و قضا بحث خواهیم کرد.