درس خارج فقه : ۱۶ اسفند

بسم‌ الله الرحمن الرحیم
فقه ۱۶ اسفند

“وضوی جبیره؛ وسواس در وضوء”

مرحوم سید در مسأله هفدهم به مناسبت افعال وضو اینطور فرموده است که اگر زخمی در اعضای وضو هست و منجمد شده و مثل پوست شده باشد لازم نیست آن را برای وضوء برطرف کندحتی اگر خوب هم شده باشد. در اینجا مرحوم آل‌یاسین یکی از محشیان عروه حاشیه‌ای بر عبارت سید زده است و آن این است درست است برطرف کردن آن لازم نیست اما بایک شرط وآن اینکه باید عرفا از بشره به حساب آید. سؤال ما از ایشان این است آیا چنین شرطی لازم و مفید است واز نظر صغروی این نوع اشتراط جای ایراد دارد برای اینکه آیا موردی داریم که از بشره به حساب نیاید؟!چون اگر منجمد شده باشد از بشره حساب می‌شود. پس این حاشیه خیلی وجه قابل دفاعی ندارد.
به هر حال شبیه این مسأله رادر باب جبیره هم داریم. اخیرا نظرما در باب جبیره که قبلا داشتیم تغییر کرده است. خیلی از آقایان مثل آقای نائینی، آقا ضیاء، آقای بروجردی، آقا سید ابوالحسن اصفهانی و آقای گلپایگانی درباب جبیره احتیاط کرده‌اند و حتی مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری فرموده که در صورتی که جبیره رویش بسته بوده و بازکردن آن یا ممکن نباشد ویا همراه با عسروحرج باشد بنابر احتیاط باید اول دستش را روی جبیره نجس بکشد بعد دستش را آب بکشد و سپس پارچه نظیف وپاکی را روی آن بیاندازد و از روی آن دست بکشد و بعد تیمم هم بکند. و ما هم قبلا همین نظر را داشتیم ولی کم کم بادقت زیاد ومرور دوباره به ادله ما به این نتیجه رسیدیم که این احتیاط  با این خصوصیات و کیفیات لزومی نداشته و برخلاف صحیحه زراره است که در آن اینطور آمده اگر زخم اذیت می‌کند دست کشیدن روی آن و شستن اطراف آن کافی است. اینها احتیاطاتی است که چندان ملاک ومبنای محکمی ندارد. عمده دلیل آقایان قاعده میسور است و اشکال این قاعده آن است که روایات مورد استناد آن آن ضعیف است و به آن نمی‌شود تمسک کرد. ذکر شده است که مطابق ادله معتبره ای که در اختیار ما هست هر وقت آن دو عنوان تحقق پیدا کردند انسان نباید به آنها اعتناء کرده وترتیب اثر دهد وآن در هیچگونه اعتباروحجیت شرعی ندارند  میسور باید با معسور عقلا مسانخ هم باشند وقتی هیچگونه سنخیت ندارند نمی‌شودبه آن تمسک کرد. پس ازاین دقتها نظر ماتغییر کرد وبه اینجا رسیدیم که این احتیاطات مستحبی است. و اما اگر تمام عضو را جبیره گرفت تبدیل به تیمم می‌شود و احتیاط هم لازم نیست. حکم داروی روی زخم هم اگر رفع آن سخت باشدهمان حکم جبیره است.
مسأله بعد درباره چرک زیاد است که روی پوست می‌ماند. سید می‌فرماید: «الوسخ علی البشره إن لم یکن جرما مرئیا لایجب ازالته و إن کان عند المسح بالکیس فی الحمام أو غیره یجمتع».چرکهائی که روی بدن می ماند اگر به صورت جرم قابل روئت نباشدازاله کردن آن برای وضوء لازم نیست اگر چه به وسیله کیسه ومانند چه در حمال ویا غیر آن جمع میشود وبه صورت جرم در میاید  البته به نظر میرسد مرئی بودن جرم قید زائدی است و مهم این است که جرم مانع نباشد. بله اگرچرک به صورت سفیدی روی دست دیده شود و شک در مانعیت آن باشد باید تفحص کند تا به رسیدن آب به بشره وعدم مانع از آن مطمئن شود چون شک در حاجبیت است.
مسأله آخر هم درباره وسواسی بودن در توضأ است. سید فرموده که این فرد باید به عرف ومعارف رجوع کند.برای روشن مطلب لازم است به این نکته توجه به عمل آید وآن نکته این است در منابع حدیثی بالخصوص در باب وضو و صلوه دو عنوان چون؛ یکی وسواس بودن ودیگری هم کثرت شک است. حالا اولین سؤال که مطرح است این است فرق این دو چیست؟ روایات هر دو را از اعتبار ساقط کرده است. در روایات درباره وسوسه تعبیری آمده است که فرد وسواسی عاقل نیست.وهردوی آنها را روایات به منشأ شیطانی نسبت داده‌اند. فقهای عظام درباره فرق وسوسه وکثرت اینطور فرموده انداگر چه وسوسه وکثرت شک هردو جهات مشترک دارند وهردو نشان دهنده تاثر عقل طرف از واهمه وابلیس است واعتناء کردن به آن نشان از کم عقلی وبی عقلی وبی تدبیری است لیکن وسوسه معمولا از عوامل غیر عقلانی نشئت میگیرد ولی گثرت شک این طور نیست وامکان داردمنشا عقلانی هم داشته منتهی از نظر امامان اهل بیت (ع) در باب نماز ووضوء وبلکه هر مرکبی که در میان اجزاء آن نوعی ارتباط برقرار است مردود بوده و فاقد اعتبارشناخته شده است. سید فرموده وسواسی کسی است که برای او قطع حاصل نمی‌شود. البته به اعتقاد ما این عبارت سید فنی نیست چون اولا این طور نیست که اصلا قطع حاصل نشود بلکه در حد متعارف قطع حاصل نمیشود وثانیا قطع لازم نیست و اطمینان کفایت می‌کند. همچنین درباره عبارت سید که وسواسی را به متعارف ارجاع داده است این اشکل وارد است که همین ارجاع ممکن است منجر به وسواس شودبهتر است گفته شود وسواسیکه نمیتواند اطمینان به دست آورد مانند انسانهای متعارف کع وسوسه ندارند عمل میکند.