دومین اصل از اصول اعتقادات، عقیده به عدل خداوند است که یکی از اصول مذهب شیعه است. دلیل اینکه اعتقاد به عدل از اصول و ریشههای دین قرار داده شده، دو مورد است:
1- در سایر مسائل الهیات و معارف اگر شبهات و اشکالاتی هر چند دشوار به نظر برسد، اما با وجود این چون از قلمرو افکار عامّه بیرون است، هم اشکالات و هم جوابها در سطوحی بالاتر از درک مردم مطرح میشود و هیچگاه به میان مردم نمیرود. درنتیجه در عمل مشکلی به نظر نمیرسد. اما شبهات و اشکالات مربوط به عدل، از جمله مسائلی است که مردم با آن مواجه هستند. هم یک فیلسوف و هم روستایی با معلومات ناچیز خود، هر دو به نحوی به آن میاندیشند و از این نظر، عدالت موقعیت بینظیری دارد.
2- اصل عدالت از مقیاسهای اسلام است که هر چیزی را باید با آن انطباق داد. عدالت در سلسلۀ علل احکام دینی است نه در معلولات. چنین نیست که هرچه دین بگوید، عین عدل باشد؛ بلکه آنچه عدل است، دین هم همان را میگوید و خارج از آن نمیگوید. به این دو دلیل علمای شیعه و معتزله و نه اشاعره، عدل را در ردیف توحید، نبوت و معاد و دومین اصل از اصول دین به شمار میآوردند.
3- علت اصلی که باعث شد شیعه عدل را در ردیف سایر اصول دین قرار دهد، این بود که اساساً شیعه با اهل سنّت در سایر صفات خداوندی مشکل نداشتند. اگر هم داشتند، خیلی مطرح نبود، اما در مسئلۀ عدل اختلاف شدیدی بین شیعه و سنّی وجود داشت، بهطوریکه اعتقاد داشتن و یا نداشتن به عدل، مذاهب را از هم جدا میکرد. مثلاً فلانی شیعه است یا سنّی است و یا اگر سنّی است، معتزلی است یا اشعری، عدل به تنهایی علامت اشعری نبودن به شمار میرفت. عدل و امامت توأماً علامت تشیع بود. اینست که گفته میشود اصول دین اسلام سه چیز است و اصول مذهب شیعه علاوه بر آن سه، دو اصل عدل و امامت را هم در خود دارد. شیعه خدا را عادل میداند، زیرا عدل از صفات کمال است و خداوند تمام صفات کمال را داراست و از هر صفتِ نقصی مبرّ است. پس ظلم، عیب و کاستی در خداوند راه ندارد، برای اینکه این صفات نشانۀ نادانی، ناتوانی، بیحکمتی و عجز است. پس خدای عالم در تکوین، در اصل خلقت و هدایت آن برای کمال، در تشریع و قانونگذاری، در حسابرسی، کیفر دادن و پاداش عطا کردن و در ثواب و عقاب اعمال، عادل است. هر موجودی را در جای خود و در نهایت حسن و اعتدال، حکیمانه و با محاسبۀ دقیق خلق کرده است. در اعطای فیض و فضل هیچگونه بخل و امساکی نفرموده و با رحمت عامه آنچه را که هر پدیده لازم داشته به آن اعطا کرده است. زشتی و زیبایی، کاستی و فزونی، نفع و ضرر و خوبی و بدی هر پدیده در عالم ماده و در مقایسه و سنجش با موجودات دیگر و در اثر تزاحمی است که مربوط به این عالم است؛ وگرنه هر موجودی در جایگاه خود و در مقام مقایسه با مجموعۀ جهان، هماهنگی لازم و توازن مطلوب را داراست.
خدا انسان را مختار و آزاد آفرید و میزان و معیار تشخیص خوبی و بدی، خیر و شر و حق و باطل را، که عقل است، در اختیار وی گذاشت. علاوه بر عقل که حجت باطنی است، پیامبران زیادی هم فرستاده است تا به انسان در راه رسیدن به حقایق عالم یاری رسانند و به سعادت و فلاح جاودانه دعوت کنند تا حجت بر انسان تمام شود. پس اگر انسان به سبب سوء اختیار مرتکب اعمال زشت و بد گردد، بر اساس عدالت مستحق عذاب است. خداوند در روز قیامت به نیکوکاران پاداش و به بدکاران متناسب با اعمال بد و گناهانشان کیفر میدهد و این عین عدل است و خدا ذرّهای ظلم و ستم روا نمیدارد.