سؤال: سلام. من یک دانشجوی دکترای دیاضیات هستم که چند سالی هست که خارج از کشور زندگی میکنم. خانواده غیر مذهبی اما پایبند به اخلاق دارم و خودم گرایشات مذهبی داشتم. اینها رو گفتم برای دادن اطلاعاتی کلی در مورد خودم. از وقتی به خارج از ایران امدم انواع نظریات رو در مورد ادیان شنیدم و آدم ها با اعتقادات متفاوت رو دیدم که منو بیشتر به فکر در مورد اعتقاداتم وادار کرد. اما از چند روز پیش واقعا دچار دردسر با خودم شدم. چون دوستی ایرانی دارم که تا بحال ایران رو ندیده اما به طرز جالبی اخبار ایران رو دنبال میکنه. وقتی در یک بحث به او گفتم که با بسیاری ار دستورات اسلامی موافقم . از من مثال خواست . مثالی که یک دستور اجتماعی باشه که بتونه به صورت یک قانون در بیاد . نه قوانین اخلاقی و نه مسایل مربوط به زندگی شخصی. چیزی که مختص اسلام باشه و نه در ادیان دیگه که اسلام رو به عنوان یک دین اجتماعی برتر از بقیه ادیان معرفی کنه. چند روزه که فکر منو مشغول کرده و حالا از یه سوال عادی دوستم به مساله زندگی من تبدیل شده. جهان واقعی و زندگی امروز کشور های مسلمان خیلی چیزهای قابل دفاعی نداره و اگر بگیم که این اشکال حاکمان هست باز میشه گفت که حکومت دینی خصوصیاتی داره که به حاکمان سواستفاده گر به راحتی مجال این کار رو میده. ببخشید قصد بحث سیاسی ندارم. میشه شما به من کمک کنید و بگید چرا باید مسلمان بمانم؟ و چند مثال از برتری اسلام بزنید. ( مساله من دین هست و گرنه شکی در یکتایی خداوندم ندارم.) بسیار ممنونم.

سوال

با سلام و تحیت؛ با سپاس از اینکه اعتماد کرده و مطلب خویش را در میان گذاشتید؛ در پاسخ درخواست حضرت عالی مطالبی را به صورت فشرده متذکر می شوم امید است مفید واقع شود.
مطلب اوّل: دین، نوعی راه و روش حساب شده برای زندگی است و انسان را از نقطه ای به سوی مقصدی هدایت کرده و متکفل سعادت او است؛ این دین امری آسمانی و خدایی است و به وسیله رسولان خدای عالم، در اختیار بشر قرار داده می شود. ادیان بشری که توسط انسان های عادی و معمولی ساخته شده و برای دیگران عرضه م یشود مانند همان عرفان های مجهول و محرّفی است که جز زیان و خسارت های معرفتی، دست آورد دیگری نداشته و این ادیان آسمانی هستند که به دلیل سرمنشأی که دارند و آن خدای عالم بوده و آن را برای سعادت بشر فرستاده است و از طرف دیگر توسط کسانی آمده است که از صادق ترین افراد جامعه بوده اند و یکی از دلایل صدق شان این بوده که قبلیهایشان از نبی بعدی خبر داده و بعدیهایشان سخن گذشتگان را مورد تایید و تصدیق قرار داده اند. در حقیقت اصول ادیان توحید و آسمالی و پایه همه آنها یکی است و لذا قرآن کریم با صراحت می فرماید دین که اساسش بر عبودیت و تسلیم در برابر خدای جهان بنا شده، نزد خدای عالم یکی است و این همان اسلام است.
مطلب دوّم: هر دینی که توسط یک نبی از انبیاء الهی از طرف خدای جهان آورده شده است، به صورت خالص، ناب و صحیح عرضه شده ولی بعد از آمدن و آوردن آن دین، در مواردی به دلیل تزاحم یک مفهوم دینی با امیال و خواست یک عده و یا به دلیل اینکه شارحان و مفسران آن دین از عمق و حقیقت آن اطلاع کافی نداشتند و یا به دلیل های دیگر، در تفسیر، تحلیل و ارائه آن سلایق جریانی، شخص و گروهی را دخیل قرار داده و بنوعی آن را تحریف و وارونه ساخته اند و تدریجا از آن دین جز اسم و رسمی بدون محتوا باقی نمانده است و به همین جهت خدای عالم نبی جدیدی را فرستاده تا دین را دوباره به صورت اصلی و درست نخورده و غیر محرّف عرضه کند و مردم از دین صحیح بی بهره نمانند. قهراً چون ادیان الهی برای تامین سعادت بشریت بوده و در هر منطقه ای که آمده اند، به طور کامل شرایط و نیازهای زمان خویش و منطقه را هم مدنظر قرار داده و برخلاف شرایط حاکم بر محل ورود و نزول دین نبوده است و به همین جهت معجزه هر پیامبری متناسب با نیاز و شرایط حاکم محل بعثت آن نبی بوده است.
مطلب سوّم: دین بعدی علاوه بر اینکه دین قبلی را که به صورت غیر صحیح و محرّف شده است پالایش می کند، دستورالعمل های جدیدی را با توجه به نیازهای جدید جدید ارائه میدهد.
مطلب چهارم: دین حضرت موسی، دین حضرت عیسی و دین زرتشت که به عنوان ادیان آسمانی مطرح اند، به دلیل مخاطبین خاصی که دارند و داشتند و مثلاً تنها برای بنی اسرائیل مبعوث گردیده اند، نه در تورات و نه در انجیل همه بشریت مورد خطاب قرار نگرفته اند اگرچه تورات دست نخورده نازل شده از سوی خدای عالم و انجیل فرود آمده از سوی رب الارباب وجود ندارد که قاعدتاً اگر از بین نرفته بود، خود آنها بر ناسخیت قرآن حکم می کنند.
و اما در مورد اوستا همه مورخان اعتراف دارند که میان اوستای موجود و زرتشت بیش از هفتصد سال فاصله است؛ بنابراین تنها دینی که روی پایه و اساس محکم بناء شده باشد اسلام است.
اما چیزهایی که در اسلام وجود دارد و از عوامل برتری اسلام بر ادیان دیگر حکایت می کند فراوان است و در این مختصر به همه آنها نمی توان اشاره کرد ولی به صورت اجمال به چند مورد اشاره میکنم:
۱- با توجه به اینکه اسلام دین جامع است و مخاطبش انسان و بشر به صورت عام و نوع است، برای همه آن ها یک اصل و یک ریشه و مبدا قایل است و همه آحاد بشر را از یک پدر و مادر و آن دو را از خاک می داند و با صراحت از عدم برتری نژادی زبان به میان می آورد که این مورد در کتب دیگر مشاهده نمی شود.
۲- اسلام بر اساس قانون فطرت انسان را موجودی دو بعدی و دارای ظاهر و باطن و معنا و روح می داند و در معتقدات دین اش هم باید به هر دو بعد توجه کند و لذا رهبانیت را بر خلاف فطرت و طبیعت انسان میشناسد که لازم به توضیح بیشتر نیست که ضایعات و خسارت های این نوع تدین را می توان در سالهای اخیر در جایگاههای عالی برخری نهادهای دیگر ادیان دید و آن ها را مثال زد.
۳- در اسلام هیچ کس حق ندارد خود را از جایگاه عبد و بنده بودن در برابر خداوند عالم بالاتر برده و نقش اثر گذار در عالم برای خود قایل شود. رسول اکرم(ص) که افضل انبیاء خدا است، عبد و رسول خدا است؛ علی ولی و دوست حضرت حق است. این داستان اب و ابنا و روح القدس نه مطابق عقل است و نه مطابق وحی اگر چه اخیراً رهبران مسیحی خواسته اند با توجیه های عرفانی مسأله را تا حدودی قابل قبول جلوه دهند ولی صراحت این انجیل را چگونه میتوانند توجیه کنند.
۴- در اسلام انسان به عنوان اینکه انسان است، حقوق غیر قابل اغماض و فوق العاده اهم را واجد است؛ به همین دلیل امیر المومنین(ع) خطاب به مالک اشتر می فرمایند: انسان ها دو صنف و دو دسته اند، یا برادران دینی و هم کیشان تو هستند و یا از نظر خلقت و آفرینش همتای تو؛ انسان در نگاه اسلام محترم و مکرم است و در این جهت از حقوق متساوی و مشترک برخوردارند.
۵- هر انسانی دارای حریم است و شکستن هر حریمی گناه بزرگ است و شکستن حریم انسانهای محترم در حکم محاربه با خدا است.
۶- فکر و اندیشه و آزادی برای انسان نه تنها حق تضمین شده است، بلکه در حد مقوم ذات انسانها بوده و از حوزه حقوق بالاتر رفته و در ردیف ذاتیات انسان قرار دارند و به تبع آن هر انسانی خود مسئول آینده و امروز خویش است و هیچ کس در هیچ دستگاهی با هر بهانه ای حق ندارد حریم آزادی و فکر و اندیشه انسانی را در هر حوزه ای که بخواهد وارد شود تحت نظارت و کنترل قرار داده و برای آن حد و مرزی معین کند.
۷- در آئین مسیحیت آمده است اگر بخواهد طرف راست صورتت را سیلی بزند، طرف چپت را هم آماده کن؛ این دستور اگر چه از نظر اخلاقی دستور عالی و ارزشمندی است و در دفع خشونت فوق العاده کاری و اثر گذار است، اما از نظر انسانی و معرفت شناسی یک بعدی و نگاه ناقص به حساب می آید چون همان طور که خشونت کار زشت است، بشر سازی و آماده کردن بشر برای ظلم و کار زشت هم زشت است و لذا اسلام در همین جا به صورت جامع نگاه کرده و دستور جامع تری داده است که اگر ظلم را بد و قبیح می شمارد، ظلم پذیری را هم زشت و قبیح می شمارد و لذا دفاع را جایز شمرده است، اما در دفاع از یک طرف عدالت را ملاک دیده و از طرف دیگر عفو و اغماض را همیشه بر دفاع ترجیح داده است؛ بنابراین جامعیت و نگاه به همه ابعاد از خصوصیات اسلام است و در ادیان دیگر به چشم نمی خورد .



0
adminfaq 11 سال 0 Answers 328 views 0