حقوق عرضی : حقوق متقابل فردی

افراد جامعه هر کدام با یکدیگر ارتباط دارند و منشأ این ارتباط، ممکن است، علمی، آموزشی یا تربیتی باشد. گاهی این ارتباط حالت استاد و شاگردی پیدا می‏کند یعنی ‏یک نفر می‏آموزد و دیگری آموزش می‎دهد و در این ارتباط حقوقی وجود دارد که از آن به حقوق استاد و شاگردی تعبیر می‏کنند و یا ممکن است منشأ ارتباط مشارکت باشد که تحت عناوین شریک و شرکت و مشارکت قرار می‏گیرد و حقی که در این بین به وجود می‏آید حقّ شرکت و یا حقّ شریک و شرکاست یا رابطه از اعطای چیزی به وجود می‎آید که از آن به حقّ طلبکار و بدهکار تعبیر می‏کنند و ممکن است رابطه، صرف مشاوره و نظر خواهی باشد یا ارتباطات دیگر که هر کدام از آنها باعث به وجود آمدن حقی می‏شود که در اینجا به بعضی از آنها که به نظر می‏رسد از اهمیت خاصی برخوردارند، اشاره می‏کنیم:

۱- حقّ استاد و شاگرد نسبت به هم‏
رابطه شاگرد و استاد رابطه خاصی است و در اسلام این رابطه از چنان منزلت والایی برخوردار است که معلم و استاد را به «أَبٌ عَلَّمَک»- پدری که آموزش داده- تعبیر کرده است، بنابراین شاگرد باید استاد را بزرگ و محترم بداند. مجلس استاد را گرامی شمرده و به سخنانش با دقّت گوش فرا دهد. صدایش را در محضر استاد بلند نکند. در حضور و غیاب وی حرمتش را رعایت کند. با دوستان او دوستی و با دشمنانش دشمنی کند و شاگرد در واقع چون رسول و فرستاده استاد است پس مبادا در این رسالت به استاد خیانت کند. ولی استاد نیز باید بداند علمی که خدای متعال به وی اعطا کرده، برای خدمت به مردم، جلب رضای حق و رفع جهل از جامعه است و او امانت‎دار و خزانه داری ‏است که هر کس را نیازمند علم خود دید باید نیاز او را برطرف کرده و مشکلش را مرتفع سازد و با این فرض است که می‏تواند خدمتگذار مخلص و مفیدی به حساب آید و الاّ نسبت به حقّ الهی کفر ورزیده و نسبت به مردم نیز ظلم روا داشته و زمینه را برای ذلت و زوال نعمت فراهم کرده است.

۲- حقّ شریک‏
آنکه در حضور و غیاب، حرمت شریک را حفظ کند و از مرز عدالت خارج نشود و در غیاب وی وظیفه‏اش را به نحو احسن انجام داده و بدون جلب نظر و مشورت با او کاری انجام ندهد. مال شرکت را حفظ کند و در هیچ امری به وی خیانت روا ندارد و در حدیثی وارد شده است: دست خدا بر سر هر دو شریک است تا زمانی که به یکدیگر خیانت نکنند.

۳- حقّ طلبکار
حقوق فراوانی دارد و از آن جمله، اگر بدهکار قدرت بر پرداخت بدهی را دارد نباید به تأخیر اندازد و طلبکار را سرگردان کند و الاّ دربارۀ او ستم روا داشته است و اگر توان پرداخت را ندارد، با زبان خوش و اخلاق حسن، رضایت طرف را به دست آورد و از او مهلت بخواهد و او را قانع کند تا به وی مهلت دهد و الاّ، اگر طلبش را ندهد و با او بدخلقی هم بکند، نشانه فرومایگی و پستی اوست.

۴- حقّ مشورت‎کننده
شور و مشورت از مسائل مهم و اساسی است که در قرآن و روایات بسیار سفارش شده است و حتی از رسول گرامی اسلام‏ خواسته شده با مردم مشورت کرده و آرا و نظرات آنها را محترم شمارد.  در مشورت هم مستشیر و مشورت کننده، نسبت به مستشار و مشاور حق دارد و هم مستشار و مشاور را بر گردن مستشیر حقوقی است. اما از حقوقی که مشورت کننده بر گردن مشاور دارد این است که اگر مشاور نظری درست و صحیح در جهت خیر و صلاح مستشیر دارد در اختیارش بگذارد، به‌طوری که اگر خودش به جای او بود، همین گونه عمل می‏کرد و در مقام ابراز نظر بکوشد با تلطّف، نرمش و استدلال با او صحبت کند و از خشونت پرهیز کند، چون نرمش در کلام، دلهره و نگرانی را از دل می‏زداید، ولی خشونت وحشت آفرین است و اگر نظری ندارد، به کسی که صاحب نظر است معرفی کند. مشاور حق ندارد به مشورت کننده خیانت کرده و او را اغوا و گمراه کند و اگر کرد مرتکب فعل حرام شده است و اگر عمداً او را اغوا کرد و او بر اثر اعتماد به این مشورت غلط دچار زیان گردید، مشاور هم در پیشگاه خدا مسئول است و اگر ضرر و زیان مادی باشد و به سبب مشورت با وی ایجاد شده باشد، ضامن است.
حقّ مشاور و مستشار، عبارت است از اینکه اگر بر خلاف نظر مشورت کننده نظری داشت، چون فرض بر این است که مشورت کننده وی را فردی امین و صالح برای مشورت می داند، نباید او را به خاطر نظر مخالف متّهم کند چون نظر او محترم است و اگر مجامله و مداهنه کرده و بر خلاف نظر واقعی خود و برای ‏جلب نظر مشورت کننده اظهار نظر کند غلط و در بعضی موارد حتی خائن است و مشورت کننده هم مجبور نیست حتماً به نظرات وی عمل کند بلکه در انتخاب آزاد است، پس اگر نظرش موافق نظر وی یا برای وی پسندیده آمد، پس خدای را شکر کرده و با کمال میل نظرش را قبول کند و در هر حال از مشاور، چه نظر موافق داشته و چه نداشته باشد، به خاطر همکاری، اظهارنظر و تشخیص او، سپاسگزاری کند و اگر مشاور متحمل مخارجی شده است، اگر شرط کرده باشند باید جبران کند و الا واجب نیست بلکه بهتر است جبران کند.

۵- حقّ نصیحت‌جو
حقّ نصیحت‌جو این است که ناصح آنچه را صحیح می‏داند از او مضایقه نکند و با ملایمت و عطوفت در حد فهم و درک، وی را پند دهد و متوجّه باشد که همۀ افراد در درک و فهم یکسان نیستند و اگر طرف جاهل و مورد نصیحت احکام شرعی باشد، بر ناصح واجب است از باب ارشاد جاهل، احکام خدا را به او یاد داده و بیان کند.

۶- حقّ ناصح‏
آنست که نصیحت جو در برابر ناصح متواضع باشد و دل و قلبش را در برابر نصیحت او حاضر کرده و به اصطلاح دل بدهد، با دقت به مطالب او گوش فرا دهد و اگر نصیحت را مطابق واقع و حقیقت بیابد، شکر خدای را گفته و از ناصح تشکر کند و اگر بر خلاف واقع بیابد، او را متّهم نکند و متوجّه باشد که ناصح در نصیحت او کوتاهی نکرده بلکه نظرش به خطا رفته و هر انسانی جایزالخطاست.

۷- حقّ همسایه‏
حقّ همسایه یکی از حقوق مهمّ و مورد تأکید رسول گرامی اسلام و اهل‌بیت گرامی او است و برای مثال در اهمّیت آن کلامی از امام علی‏ وارد شده که فرمودند: رسول خدا آن‎قدر دربارۀ همسایه تأکید فرمودند که گمان کردم همسایه از همسایه ارث خواهد برد  و از جمله حقوق همسایه این است که در حضورش وی را تکریم کرده و در غیابش آبرویش را حفظ کند، او را در تمام حالات یاری کرده و تنهایش نگذارد، از خطاها و لغزشهایش درگذرد و در برابر عمل اشتباهی که از او سربزند، از خود تحمل و بردباری نشان بدهد و زبان بدگویان و بدخواهان را از او برگرداند، از رسول گرامی اسلام‏ نقل شده که فرمودند: کسی که با شکم سیر بخوابد در حالی که همسایه‏اش گرسنه باشد، هرگز به من ایمان نیاورده است و هیچ اهل منطقه‏ای نیست که در میان آنان گرسنه‏ای باشد و آنان با شکم سیر بخوابند و خدا در روز قیامت بر آنان با نظر رحمت نگاه کند  و همچنین از ایشان روایت شده که فرمودند : هر کس حقوق همسایه‏اش را ضایع کند از ما نیست و جبرییل امین آن‎قدر راجع به همسایه به من سفارش کرد که گمان بردم همسایه از همسایه ارث خواهد برد.

۸- حدّاقل حقوق مسلمانان نسبت به یکدیگر
در حدیثی از پیامبر اسلام ، آمده است که فرمودند: هر مسلمانی نسبت به برادر مسلمانش سی حق بر گردن دارد که جز ادای آنها برای صاحبان حق یا گذشت آنان راه دیگری وجود ندارد و آن حقوق از این قرار است:
۱- از لغزشها و خطاهای وی درگذرد، ۲– هنگام ‏اندوه و مصیبت بر وی ترحم و دلسوزی کند، ۳- آبرویش را حفظ کند، ۴- تقاضای او را نسبت به اغماض و گذشت از خطاهایش بپذیرد، ۵- عذر خواهی وی را قبول کند، ۶- جلوی بدگویی و غیبت از او را بگیرد، ۷-پیوسته او را نصیحت کند، ۸-دوستی خود را با وی محکم و حفظ کند، ۹- عهد و پیمان با او را محترم بشمارد، ۱۰- هنگام مریضی و بیماری از وی عیادت کند،۱۱- بر جنازه او حاضر شود، ۱۲- دعوت و هدیه او را رد نکند، ۱۳- هدیه‏اش را جبران کند، ۱۴- از او به سبب احسان و نیکی که در حقّ وی کرده تشکر کرده ۱۵- در یاری وی کوتاهی نکند، ۱۶- حوائج و نیازهای او را در حدّ امکان رفع کرده و تأمین کند، ۱۷- اگر چیزی را طلب کرد، جواب مثبت داده و ردّش نکند، ۱۸- اگر چیزی به عنوان انعام می‏دهد با خوش رویی بدهد، ۱۹- در پیدا کردن گمشده‏هایش او را راهنمایی و کمک کند، ۲۰- سلام او را جواب دهد، ۲۱- هنگامی که عطسه کرد، دعایش کند و بگوید «یرْحَمَکَ اللَّهُ»، ۲۲- با خوبی و محبّت با او صحبت کند، ۲۳- با دوستان وی دوستی‏کند، ۲۴- اگر کسی خواست به او ظلم کند، در حدّ قدرت جلو آن‎را بگیرد، ۲۵- اگر به او ظلمی شده او را کمک کند تا حقش را بگیرد، ۲۶- در طوفان حوادث و گرفتاریها او را تنها نگذارد، ۲۷- اگر قسم خورد، آن‎را از وی قبول کند و نگوید که دروغ است، ۲۸- هر چیزی را که برای خودش می‏خواهد برای او هم بخواهد، ۲۹- هر چیزی که برای خودش ناخوشایند است، برای او هم نخواهد، ۳۰- او را تسلیم ظالم نکرده و خوار نکند؛ سپس رسول خدا فرمودند: هرگاه کسی در ادای حقی از حقوق برادر مسلمان خود کوتاهی کند، روز قیامت از او مطالبه می‏شود و باید آن‎را ادا کند  و در حدیث دیگری آمده است که حضرت امام جعفر صادق‏ فرمودند: هر کس حقّ مؤمنی را حبس کرده و ادا نکند و به او نرساند، خداوند روز قیامت او را روی دو پایش پانصد سال نگاه می‏دارد تا اینکه عرق یا خون از وی جاری شود و منادی از طرف خدای متعال ندا می‏کند این شخص ستمکاری است که حقّ ‏خدا را حبس کرده و پس از آن چهل روز ملامت می‏شود و سپس دستور داده می‏شود او را در آتش بیندازند.